صد کلمه در معرفت نفس(کلمه هفتاد و هفت)

صد کلمه در معرفت نفس

کد ثبت علمی:۴۵۵-۶۱۰-۳۴۹۰۴۰۴۰۱۷-۱۷۰۴

 

کلمه هفتاد و هفت رساله صد کلمه در معرفت نفس

 

آن که در حدوث نفس مطالعه دقیق داشته باشد، مبدأ تکون او را قوه طبیعى اعنى جسمانى یابد، قوه اى که از کثرت و شدت قابلیت فعلیت، کأن از سنخ ماده برتر است، اعنى همان نفس طبیعى را در بدو امر، حظى از ملکوت و تجرید است.
در اصحاح چهارم انجیل مرقس آمده است که حضرت عیسى پیامبر علیه السلام در ترغیب این که:
«نیکى اندک را در ملکوت پاداش بزرگ است»

به تمثیل فرموده است:

«دانه خر دل از هر بذرى ریزتر است، و هرگاه کشت شود شاخه هاى بزرگ بر آورد که پرندگان آسمان در سایه آن بسر آورند».
نقطه نطفه هم دانه اى است که بالقوه شجره طوبى و سدره المنتهى مى شود، یعنى این قوه جسمانى بالفعل مفارق عقلى بالقوه است که به حرکت در جوهر و تبدل ذات و استکمال وجودیش در تحت تدبیر ملکوت، مفارق روحانى ابدى گردد.
بدان لحاظ که کمال جسم است، به تازى نفس گویند و به پارسى جان، و چون ببالد و نیرو گیرد و تجرد یابد به پارسى روان خوانند، چنانکه مخرج او را از نقص به کمال روان بخش، پس جان در تحت تدبیر ملکوت از خاک روید و بالیدن گیرد تا روان شود که:
وَ اللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً
و با این که روان است به اضافت با تن، جان است و تن مرتبه نازله آن است که نه جان بى تن است و نه تن بى جان و به قلم شیواى بابا افضل شیرین بیان در

مناسبت تن با جان:
«تن و جان به هم تمام و کاملند و از هم جدا نیستند، تن و جان به هم تن است، و جان و تن به هم جان است. تن را چون به چشم حقیقت بینى جان باشد، و جان را چون به چشم اضافت بینى تن باشد و در جمله محسوسات و معقولات و متقابلات چنین مى دان».
پس انسان عبارت از بنیت جسمانى تنها نیست، و نیز عبارت از روح تنها نیست، و مرکب از جسم و جان به ترکیب انضمامى نیست، بلکه انسان حقیقت واحدى است که بدنش مرتبه نازله اوست و یک هویت و شخصیت است و در حقیقت همانى است که به من و أنا و مانند آنها بدان اشارت و تعبیر مى کنند.
الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَهٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ «۱»
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ. «۲»
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَهٍ مِنْ طِینٍ الى قوله سبحانه: ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ. «۱»
همین خلق شده از سلاله طین و ماء مهین و حما مسنون متدرجا به جائى رسید که «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» انشاء ایجاد جدید است که احداث امر دیگرى است، یعنى همان موجود زمینى آسمانى گشته است، و همان مادى سابق انسان شده است.

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *