اى دل بیا به گلشن صدق و صفا رویم‏

بى کبر و بى ریا بسوى کبریا رویم‏

از ساقى شراب طهور محمدى‏

پاک از تعلق دنس ماسوا رویم‏

از هر چه جز هواى خدایست وارهیم‏

سوى سعادت ابدى بى هوا رویم‏

از عشق و عاشقى سخنى بر ملا کنیم‏

بى عشق و عاشقى حقیقتى کجا رویم‏

حب بقا که در دل اشیا سر شته اند

خوش آن که در لقاى فناى بقا رویم‏

زین دیو و دد بصورت انسان شهر و ده‏

در بارگاه قدس ولى خدا رویم‏

از شر شیخ نجدى جرثومه حسد

اندر پناه خالق ارض و سما رویم‏

بیگانگان کجا و در آشنا کجا

بیگانه شو که تا به در آشنا رویم‏

گاوان خوش علف بچرانید در شعف‏

گر آدمى بیا، ز چرا بى چرا رویم‏

چون چاره جز که سازش با روزگار نیست‏

به آنکه با تحمل و صبر و رضا رویم‏

شیطان که جزء عالم و مربوب آدم است‏

یارب عنایتى که ز چنگش رها رویم‏

حسن نهاد از حسن و از عدو عناد

از لطف دوست بى غم ازین ماجرا رویم‏

منبع:دیوان اشعار علامه حسن حسن زاده طبری آملی