اسامی حق مطلق ناشی از احوال عالم است

اسامی حق مطلق ناشی از احوال عالم است

کد ثبت علمی:۸۵۹-۶۱۰-۳۴۹۰۴۰۴۰۱۷-۲۰۹۸

 

اسامی حق مطلق ناشی از احوال عالم است

تو از عکس خود و از سایه خود   بیابى نامهاى بى عد و حد
گهى بینى صغیرى و کبیرى   گهى بینى طویلى و قصیرى

همانند اینکه یک شخص در آئینه هاى گوناگون خود را به اشکال مختلف مشاهده نماید و مطابق با هر شکلى او را به اسم خاص بخوانند و این نامها بر اساس مظاهر و مجالى بى نهایت به شمارش و حد در نیامد؛ یا در آبهاى معدنى و چشمه ها وقتى خود را مشاهده مى کند گاهى به صورت کوچک و گاهى بزرگ و گاهى بلند و گاهى کوتاه مى بیند.

به حق مطلق از احوالم عالم   اسامى مى شود اطلاق فافهم 

 جناب صدر المتاءلهین در فصل هشتم از موقف اول الهیات اسفار گوید: اعلم ان الاله تاره یراد منه اسم الذات من حیث هى هى مع قطع النظر عن الاسماء و الصفات ، و اءخرى یراد منه اسم الذات مع جمیع الاسماء و الصفات ، و المراد هنا الوجه الثانى ، و الالوهیه الربوبیه ، و الاله له ماءلوه و هو العالم اى الحق سبحانه بآثاره یسمى الهاکما ان الرب بالمربوب الحمد لله رب العالمین .
و الاسم الله مستجمع لجمیع الصفات الکمالیه لان الربوبیه تقتضیه فان کل کلمه وجودیه من العالمین تستدعى ان یکون معطى وجودها موجودا حیا عالما قادرا و هکذا فالاسم الله الاسم الاعظم الذى یحوى سائر الاسماء الحسنى و الصفات العلیا و هى کالسدنه للاسم الله .
پس آنکه در بیت مذکور فرمود به حق تعالى به جهت احوال عالم ، اسامى اطلاق مى شود وگرنه خود ذات حق تعالى با صرف نظر از عالم نه اسمى دارد و نه رسمى ؛ در کلام صدر المتاءلهین هم آمده است که بزرگترین اسم خداوند که حاوى همه اسماى حسنى و صفات علیاست که همان اسم ((الله )) است به لحاظ عالم و ماءلوه است زیرا ((الله )) نسبت به عالم و ماءلوه ربوبیت دارد و اقتضاى ربوبیت آن است که زنده و دانا و توانا و دیگر اوصاف کمالیه و اسماء جمالیه و جلالیه را داشته باشد. به همین جهت است که سلب الوهیت از حق تعالى مستحبل است ، و الالوهه تقتضى ماءلوها اءى مربوبا الحمد لله رب العالمین و هو سبحانه فى السماء اله و فى الاض اله . و بالجمله اءن الالوهیه مرتبه الوجود المطلق ، و المرتبه عباره عن حقیقته اءیصا لا من حیث تجردها بل من حیث معقولیه نسبها الجامعه بینها و بین الوجود المظهر ظهرت بوجود واحد تعین و تعدد فى مراتبها و بحسبها (مصباح الانس ص ۴۶).
در رساله نور على نور ص ۱۷ آمده است : ((صفات حیات و علم و اراده و قدرت و سمع و بصر و کلام ، ائمه سبعه و امهات صفات الهى اند، و حیات امام ائمه است که وجود غیر او متصور نمى شود مگر بعد از وجود او.
و همچنین اسماء مشتق از آنها یعنى اسم حى امام عالم و مرید و قادر و سمع و بصیر و متکلم است و این هفت اسم ائمه سبعه باقى اسمایند، و حى امام ائمه اسماء است و قیوم یعنى قائم بذاته مقوم و مقیم لغیره ، و الوهت رب مطلق بودن است . الحمد لله رب العالمین ، هو الذى فى السماء اله و فى الارض اله .

جناب شارح محقق قیصرى در شرح فص شعیبى فرمایند: و الالوهیه اسم المرتبه الالهیه اى هذه المرتبه تطلب وجود العالم و هو الماءلوه لان کل واحد من اسماء الصفات و الافعال یقتضى محل ولایته لیظهر به کالقادر للمقدور و الخالق للمخلوق و الرازق للمرزوق و هکذا غیرها. و الفرق بین الالوهیه و الربوبیه ان الالوهیه حضره الاسماء کلها اسم الذات و الصفات و الافعال و الربوبیه حضره اسماء الصفات و الافعال فقط لذلک تاءخرت عن المرتبه الالهیه قال تعالى الحمد لله رب العالمین .
در تعریف اسم و توقیفیت و اشتقاق در رساله ((انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه )) آمده است : ((بر مبناى قویم وحدت شخصى وجود، محض وجود، بحت به حیثى که از ممازجت غیر و از مخالطت سوى ، مبرى باشد از آن به غیب هویت و لا تعین تعبیر مى کنند و حضرت اطلاق ذاتى نیز گویند که مجال هیچ وجه اعتبارات حتى همین اعتبار عدم اعتبار نیز در آن نیست ، و مشوب به هیچ گونه لواحق اعتبارى نمى باشد و اصلا ترکیب و کثرت در آن راه ندارد و این مقام لا اسم و لا رسم است ، زیرا که اسم ذات ماءخود با صفتى و نعتى است یعنى متن ذات و عین آن به اعتبار معنایى از معانى – خواه آن معانى وجودیه باشند و خواه عدمیه – اخذ شود آن معنى را صفت و نعت گویند.
و ان شئت قلت :
ذات با اعتبار تجلى اى از تجلیاتش اسم است چون رحمن و رحیم و راحم و علیم و عالم و قاهر و قهار که عین ذات ماءخوذ به صفت رحمت و علم و قهر است ، و اسماى ملفوظه متداوله ، اسماى این اسماى عینى اند)).
و در باب ۶ کلمه علیا آمده است : ((ذات یکتاى عین واقع و متن اعیان – اءعنى وجود صمدى جلت عظمته – را همواره شئون تجلیات و نسب و اضافات اشراقیه است که از آنها تعبیر به مظاهر و اسماى الهى مى شود. پس بدان که محض وجود صمدى بحت به حیثى که از ممازجت غیر و از مخالطت سوى مبرى باشد از آن به غیب هویت و لا تعین و مقام اءحدیت تعبیر مى کنند، و حضرت اطلاق ذاتى نیز گویند که مجال هیچ وجه اعتبارات حتى همین اعتبار عدم اعتبار نیز در آن نیست و مشوب به هیچ گونه لواحق اعتبارى نمى باشد، و اصلا ترکیب و کثرت در آن راه ندارد، و این مقام لا اسم و لا رسم است ؛ زیرا که اسم ذات ماءخوذ با صفتى و نعتى است . یعنى متن ذات و عین آن به اعتبار معنایى از معانى …))

منبع:جلد دوم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *