ترجمه

من نه مرد اینسو و نه من مرد آنسومیباشم

من گرفتار دل و دلبر عزیز خودم هستم

من یه تکه ذغال ترد در آب افتاده بودم

شکر مینمایم که اکنون خورشید خاور هستم

تا خودم را از گیر و دار برکنار نمودم

پادشاه اقتدار هفت کشور شده ام

ای برادر تو به خود مینگری اما نمیگویی کیستم

من که به خویشتن مینگرم میبینم که محشری هستم

لطف آن خدای عزیز است که در دریای علم

هم کشتی و هم لنگر و هم بندر میباشم

دین پاک مصطفی و راه علی مرتضی را

هم سپاه و هم سلاح و هم سنگر می باشم

نیمه شب که بیدار میشوم و وضویی میسازمو نماز میخوانم

چه پروازهای میکنم با اینکه بال و پری ندارم

 شب که میشود شب پره به طرف که میخواهد پر میزند

عزیز من بگو که آیا من از شب پره کمتر هستم؟

آیا میخواهی از سر حسن سر در بیاوری؟

من بنده فرمانبر آل پیمبر میباشم‏