قرآن هرگزتحریف نشده

کد ثبت علمی:۱۵۳۹-۶۱۰-۳۴۹۰۴۰۴۰۱۷-۲۷۷۹

نظر مبارک  حضرت  آیه الله استاد حسن زاده آملى مبنى بر تأیید ترجمه کتاب  حاضر

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب  العالمین

قوله سبحانه :  انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون

بسیار مایه ابتهاج داعى است  که وجیزه[ ( فصل الخطاب  فى اثبات  عدم تحریف  کتاب  رب  الارباب](   مورد قبول ارباب  دانش و اصحاب  بینش واقع شده است  , و اینکه به قلم رسا و شیواى روحانى گرانقدر حجه الاسلام جناب  آقاى محمدى شاهرودى دامت  برکاته الوافره به پارسى ترجمه شده است تا فائده آن عام و بهره از آن تام بوده باشد . و به همت  والاى مدیر محترم انتشارات  قیام قم حضرت  آقاى اصلانى زید عزه العالى از هر حیث بسیار مرغوب  و مطلوب  و پسندیده و خوب  به حلیت  طبع متحلى و متجلى شده است  . امید است  که در اصل قویم عدم تحریف  منطق صمدانى أعنى قرآن عظیم الشأن ربانى اثرى جاودانى بغایت  مفید افتد , و مرضى خداوند متعال بوده باشد . قوله تعالى شأنه :  انا لا نضیع اجر من احسن عملا . قم حسن حسن زاده آملى ۱۴ شعبان المعظم ۱۴۱۳ هق = ۲۷ / ۱۱ / ۱۳۷۱ هش

نام کتاب :قرآن هرگزتحریف نشده

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب  العالمین

بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن کتاب  مقدس و پر ارزشى است  که محصول مغز بشر نیست  , مجموعه اى از سخن الهى است  که در مدت  ۲۳ سال بوسیله امین وحى خدا ( جبرائیل ) بر قلب  نازنین پیشواى گرامى اسلام نازل گردید .

کلمات  نغز آن سایه روشنهائى حیرت  انگیز است  که بلنداى معانى و فصاحت  آن از اوج تصور هر خردمند بالاتر است  , به حدى که با آنکه پانزده قرن است  فریاد[ ( تحدى](  و مبارزه طلبى آن در جهان طنین انداز است  , جهانیان در برابر این دعوت  آن سر در گریبان حیرت  فرو برده اند و در مقابل جلال و عظمت  بیکران آن مات  و مبهوت  مانده اند . معانى ظریف  آن چون پرتو آینه لرزان و از دسترس اندیشه

صفحه : ۸

گریزان است  ولى وقتى در دلى افتاد تا ناپدیدترین زوایاى روان او نفوذ کرده و آن را دربست  مجذوب  خود مى سازد .

تعالیم و رهنمودهاى آن شعله هاى فروزانى از نور الهى است  که در طى سالهاى زیاد بر جهان دانش گرمى و نور پاشیده و بشر هر اندازه در جاده علم به پیش مى رود و از اسرار پیچیده جهان خلقت  پرده برمى دارد چهره پر فروغش درخشان تر و حقیقتش نمودارتر مى شود .

با این همه از همان روز نخست  که این کلمات  از حنجره پاک  محمد – صلى الله علیه و آله – در زیر سقف  نیلگون آسمان جزیره العرب  طنین انداخت و گوش دلها را به خود متوجه ساخت  , اهریمنانى انسان نما که نشر و گسترش آن را مخالف  منافع شیطانى خود مى پنداشتند بیکار ننشستند و به تلاشهاى مذبوحانه اى دست  زدند , نغمه هاى ناموزونى سازکردند[ ( سحر آشکارش](  ( ۱ ) خواندند ,[ ( اساطیر الاولینش](  ( ۲ ) گفتند ,[ ( خیالات  پریشانش](  ( ۳ ) پنداشتند ,[ ( افتراء به خدا](  ( ۴ ) دانستند و چون از این راه به مقصود خود نرسیدند به معارضه با آن برخاستند ترهات و خزعیلاتى به هم بافتند ولى جز رسوائى محصولى به بار نیاوردند . پیغمبر اکرم – صلى الله علیه و آله – تا زنده بود کمال مراقبت  در حفظ و پاسدارى از دستاوردهاى آن را داشت  و به مسلمین توصیه مى فرمود : پاورقى :

۱ – انعام ۶ : ۷ .

۲ – فرقان ۲۵ : ۵ .

۳ – انبیاء ۲۱ : ۶ .

۴ – انبیاء ۲۱ : ۵ .

به این ریسمان محکم الهى چنگ  بزنید و خود را از چاه ضلالت  برهانید و در حدیثى که مسلم بین الفریقین است  پیغمبر اکرم – صلى الله علیه و آله فرمود :

[ (  انى تارک  فیکم الثقلین کتاب  الله و عترتى اهل بیتى ان تمسکتم بهما فقد نجوتم [ [( ( و در نسخه اى[ [( (  لن تضلوا بعدها ابدا ](  . ( ۱ )

من دو چیز بزرگ  و گرانبها را در میان شما مى گذارم اگر به این دو چنگ زده و متمسک  شوید هرگز گمراه نخواهید شد و قطعات  نجات  مى یابید , و این دو یکى قرآن و دیگرى اهل بیت  من است](   .

اما متأسفانه عده اى با چنگ  زدن به همین رشته محکم خود را به قعر چاه ضلالت  رساندند و با فریاد[ : ( حسبنا کتاب  الله](  = کتاب  خدا ما را بس است  : ( ۲ ) که از حلقوم عمر برخاست  و بدنبال آن یکى از دو میراث ارزشمند رسولخدا – صلى الله علیه و آله[ – ( عترت](   کنار زده شد و همین یک  جمله در طول تاریخ چه آثار غم انگیزى به بار آورد که عبدالله بن عباس پیوسته اشک  مى ریخت  و مى گفت[ :  (  یوم الخمیس ما یوم الخمیس ](  ( ۳ ) و آنقدر گریه مى کرد که زمین از اشک  چشم او تر مى شد .

پرسیدند در روز پنجشنبه چه حادثه واقع شده که یاد آن روز تو را چنین منقلب  مى سازد ؟ مى گفت  روزى است  که بیمارى پیامبر خدا پاورقى :

۱ – براى آگاهى به مدارک  این حدیث  به المراجعات  : ۴۱ , و شبهاى پیشاور : ۴۹۲ مراجعه شود – مترجم .

۲ – دلائل الصدق ۳ : ۱۱۵ .

۳ – مسند احمد ۱ : ۲۲۲ .

– صلى الله علیه و آله – شدت  نمود و فرمود دوات  و کتفى بیاورید تا براى شما کتابى بنویسم که گمراه نشوید , بعضى از حضار مجلس مانع شدند بعلاوه گفتند : محمد – صلى الله علیه و آله – هذیان مى گوید , آن روز یوم الخمیس بود . ( ۱ )

نخستین زمزمه تحریف  قرآن از حنجره چه کسى برخاست  ! ؟

براى سست  کردن بنیان محکم قرآن هم طرح کم و زیاد شدن قرآن را ریختند و عمر در آخرین روزهاى زندگانیش در پایان خطبه اى که در مدینه خواند در حالى که دستهایش را بر هم زد گفت  :

[ (  ایاکم ان تهلکوا عن آیه الرجم ان یقول قائل لا نجد حدین فى کتاب الله , فقد رجم رسول الله – صلى الله علیه و آله – و رجمنا , والذى نفسى بیده , لولا ان یقول الناس : زاد عمر بن الخطاب  فى کتاب  الله تعالى لکتبتها ( الشیخ و الشیخه فأرجموهما البته ) فانا قد قرأناها ](  ( ۲ ) .

و از عایشه روایت  شده :

[ (  انها قالت  : کان فیما انزل من القرآن – عشر رضعات  معلومات یحرمن – ثم نسخن ب – خمس معلومات  – فتوفى رسول الله و هو فیما یقرأ من القرآن ](  ( ۳ )

پاورقى :

۱ – مسند احمد ۱ : ۲۲۲ .

۲ – صحیح بخارى شرح کرمانى ۲۳ : ۲۱۴ , حدیث  ۶۴۲۴ , الموطا , ۸۲۴۰ , کتاب  ۴۱ , حدیث  ۱۰ , مسند احمد , ۱ : ۲۳ و ۲۹ و ۳۶ و ۴۰ و ۴۳ و ۴۷ و جلده : ۱۳۲ و سنن دارمى ۲ : ۱۷۹ , بلوغ المرام : ۲۵۶ , حدیث  ۱۲۳۵ . ۳ – الموطأ ۲ : ۶۰۸ , کتاب  ۳۰ , حدیث  ۱۷ , سنن دارمى ۲ : ۱۵۷ , بلوغ المرام من ادله الاحکام : ۲۳۹ , حدیث  ۱۱۶۱ , صحیح مسلم کتاب  الرضاع , حدیث  ۲۴ .

و صدها نمونه دیگر که آوردن آنها از حوصله این مقال بیرون است  و باعث شد که عده اى کورکورانه با همین ریسمان محکم الهى خود را به چاه تطبیق افکندند . با این همه طرفداران آنها چون فخر رازى ( ۱ ) و دیگران قول تحریف  قرآن را به شیعیان نسبت  مى دهند و حال آنکه چنانچه در همین رساله خواهید خواند تمام دانشمندان بنام شیعه منکر چنین عقیده اى مى باشند و لغزش فکرى چند تن معدود را نمى شود به حساب  یک  مذهب  آورد . چه خوب  است  که در این زمینه بیشتر سخن نگویم چون این بحث  بطور مستوفى در همین رساله اى که در پیش رو دارید بیان گردیده است  . این نوشتار که به نام ( فصل الخطاب  فى عدم تحریف  کتاب  رب  الارباب  ) به قلم محققانه استاد گرامى حضرت  آیه الله آقاى حسن زاده آملى – دام ظله العالى – به زبان تازى بود و پارسى زبانان از فیوضات  آن محروم بودند به فرموده جناب  آقاى اصلانى – زید عزه العالى – اینجانب  آن را به زبان پارسى برگرداندم تا انشاء الله مشعلى باشد در مسیر پر ابهام این موضوع و من درباره شیوائى و زیبائى مطالب  و استنتاجات  صحیح و مفید از آنها و مزایاى فراوان دیگر آن سخن نمى گویم چون پرتو معنویت  از آن مى تابد , و گواه عاشق صادق در آستین باشد . فقط چند نکته را یاد آور مى شوم :

۱ ) هر جا به آیه اى استشهاد گردیده بود خود آیه را در متن پاورقى :

۱ – تفسیر مفاتیح الغیب  ۱۹ : ۱۲۸۰ , المسأله الرابعه . صفحه : ۱۲

آوردم و ترجمه آن را در پاورقى تا اصالت  آن محفوظ بماند . ۲ ) شماره سوره و آیات  نوشته شده بدینگونه مى باشد که رقم اول شماره سوره و رقم دوم که بعد از ( : ) نوشته شده شماره آیه است  . ۳ ) کلیه آنچه در پاورقى آورده شده یادداشتهائى است  که اینجانب  آنها را به عنوان توضیح آورده ام .

امید است  خوانندگان در صورتى که به اشتباهى از ناحیه مترجم برخورد نمودند بوسیله انتشارات  قیام مرا آگاه سازند تا انشاء الله در چاپهاى بعدى اصلاح گردد .

قم ۳ / ۹ / ۱۳۷۱ شمسى

عبدالعلى محمدى شاهرودى

صفحه : ۱۳

پیشگفتار مؤلف

صفحه : ۱۴

صفحه : ۱۵

ستایش پروردگارى را سزد که با فروغ جاودانه قرآن مجید که جداکننده حق از باطل , و محقق از مبطل , و نیک  از بد مى باشد ما را در مواضع گمراهى به شاهراه مستقیم حقیقت  رهنمون گشت  .

درود و سلام بر پیامبر او حضرت  محمد و خاندانش که راهنمایان بسوى اصول ایمانند .

پس از حمد خدا , بنده امیدوار به لطف  الهى حسن فرزند عبدالله طبرى آملى مشهور به[ ( حسن زاده آملى](  چنین گوید :

این یادداشتها را فراهم آوردیم تا ثابت  کنیم که قرآن از تحریف  و پس و پیش شدن محفوظ مانده و چیزى از آن کم و زیاد نشده و آن را[ ( فصل الخطاب  فى عدم تحریف  کتاب  رب  الارباب](   ( ۱ ) نامیدیم . و سپاس مر خداوندى را که به فضل خود ما را به حقیقت  رهنمون گردید و اگر راهنمائى ذات  مقدس او نبود با توان خود هرگز به آن دست

پاورقى :

۱ داورى و حکم قاطع در مورد تحریف  نشدن کتاب  مالک  همه زمامداران . صفحه : ۱۶

نمى یافتیم . ( ۱ )

بسیارى از اوقات  این پرسش مطرح مى شود :

آیا در آیات  و سور قرآن جابجائى صورت  گرفته ؟ و یا مطلبى از آن کم و زیاد شده است  یا نه ؟ ! .

مى بینیم که این اندیشه خطرناک  ذهن بعضى ساده لوحان زودباور را آشفته کرده و آنان را به شک  و تردید انداخته و مى گویند : آیات  و سوره هائى از قرآن که میان دو برگ  جلد قرار دارد و اکنون در دسترس مسلمین است تمامى آنچه بر آخرین پیامبر خدا فرو فرستاده شده نمى باشد . چرا مى گوئیم قرآن تحریف  نشده !

تو اى خواننده گرامى باید توجه کنى که قطعا سخن درست  محکم و استوارى که به دلائل قطعى از عقلى و نقلى مسلم و روشن شده این عقیده است  که هر آنچه از قرآن کریم در دسترس مردم هست  تمامش چیزهائى است  که خداوند بلند مرتبه بر پیامبرش آخرین برانگیختگان , حضرت  محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله فرو فرستاده , و هیچگونه کم و زیادى در آن نشده و دلیل این عقیده این است  که :

۱ ) اندازه سوره هاى قرآن که یکصد و چهارده تاست  بدون تردید از دوران خود رسول خدا صلى الله علیه و آله تا کنون تغییر نیافته است  . ۲ ) ترتیب  و در جاى خود قرار دادن آیات  و سوره ها , به دستور پاورقى :

۱ اعراف  ( ۷ ) : ۴۳ .

صفحه : ۱۷

شارع مقدس بوده که کسى حق چون و چرا در آن را ندارد , و یقینا به دستور پیامبر صلى الله علیه و آله بوده و همانگونه که جبرئیل امین وحى خدا به فرمان پروردگارش به او خبر داده , تنظیم گردیده است  . ۳ ) در زمان زندگى پیامبر خدا پیش از آنکه جهان فانى را بدرود گوید مردم سوره ه ا را با نامهاى ویژه شان مى شناختند .

۴ ) طرح ریزى حروف  و علائم , و صورت سازى خطوط در قرآن مجید طبق همان طرحى است  که از نوشته هاى نویسندگان وحى در دوره پیامبر نمونه بردارى شده است  .

۵ ) علت  آنکه در آغاز نهمین سوره قرآن[ ( برائت](   آیه [ ( بسم الله الرحمن الرحیم](   نوشته نشده , آن است  که : چنانکه با یکصد و سیزده سوره دیگر غیر آن یکباره نازل شده با این سوره نازل نگردیده است  . ۶ )  بسم الله الرحمن الرحیم  جزء هر سوره است  همانگونه که جزء آیه اى از سوره ( ۲۷ ) نمل مى باشد ( ۱ ) .

۷ ) اخبار و آثارى که گویاى آن است  که عده زیادى از یاران پیغمبر در دوران آن حضرت  یا بعد از درگذشت  آن بزرگوار قرآن را گرد آورده اند مانند آنکه گویند : در دوره خلافت  ابوبکر آیات  پراکنده قرآن جمع آورى شده مقصود آن نیست  که آنان آیات  را در سوره ها مرتب  نمودند . در مورد ترتیب  سوره ها نیز بزودى به تحقیق خواهیم پرداخت  . همه این مطالب  را که یادآور شدیم عقیده اهل تحقیق از

پاورقى :

۱  انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم  , النمل ( ۲۷ ) : ۳۱ .

صفحه : ۱۸

دانشمندان پیرو ائمه اطهار است  که بهشت  خدا جایگاهشان باد و جز آنان برخى از علماء اهل تسنن نیز به آن معتقد مى باشند و هر که عقیده اى بر خلاف  آن را برگزیده بدون بصیرت  بوده و سخن بیهوده اى گفته و به کوره راهى گام نهاده است  .

لازم به تذکر است  اگر مى خواستیم در هر یک  از عناوین فوق همه دلائل آن را مفصلا یادآورى نمائیم و بطلان گفته مخالف  را بیاوریم نوشته ما به درازا مى کشید , و سخن رویاروى ما پراکنده مى گشت  و گرفتارى ما افزون مى گشت  , بدین جهت  مختصرى از دلایل هر یک  از آن عناوین را مىآوریم و به خواست  خدا براى آنکه در قفسه سینه دلى سالم دارد بسنده خواهد بود . صفحه : ۱۹

ترتیب  آیات  و سوره ها توقیفى ( ۱ ) است

۱ هر آنچه از پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله رسیده از اخبار متواتره در فضائل سوره ها بنامهایشان بلکه در فضیلت  پاره اى از آیات  قرآن , در نهادن هر آیه اى را در جایگاه ویژه اى به فرمان امین وحى[ ( جبرئیل]( بوده است  .

۲ اینکه بعضى سوره ها به برخى از حروف  مقطعه ( پاره پاره و جدا از هم ) آغاز گردیده و بعضى نه , مثلا :

سوره ( ۲ ) بقره به [ ( الم](   .

سوره ( ۱۰ ) یونس به [ ( الر](   .

سوره ( ۱۳ ) الرعد به [ ( المر](   .

سوره ( ۷ ) اعراف  به [ ( المص](   .

سوره ( ۱۹ ) مریم به [ ( کهیعص](   .

پاورقى :

۱ کیفیت  و کمیت  و ترتیب  آیات  و سور قرآن به صورت  کنونى فقط به فرموده پیامبر و دستور جبرائیل از جانب  خدا بوده است  . صفحه : ۲۰

سوره ( ۲۶ ) الشعرا به [ ( طسم](   .

سوره ( ۲۷ ) النمل به [ ( طس](   .

سوره ( ۴۰ ) المؤمن به [ ( حم](   .

سوره ( ۴۲ ) شورى به [ ( حمعسق](   .

همچنین در چند سوره دیگر ( ۱ ) .

۳ اینکه برخى سوره هاى دیگر با حروف  مقطعه آغاز نگشته . ۴ اینکه سوره ( ۹ ) برائت  به[ (  بسم الله الرحمن الرحیم ](  آغاز نگردیده .

۵ اینکه خداوند متعال فرموده[ : (  سوره انزلنا و فرضناها ](  ( ۲ ) .

۶ در سوره بقره ( ۲ ) آیه ۲۲ فرموده است  :

[ (  و ان کنتم فى ریب  مما انزلنا على عبدنا فاتوا بسوره من مثله و ادعوا شهداءکم م ن دون الله ان کنتم صادقین ](  ( ۳ ) . ۷ در سوره ( ۱۰ ) یونس آیه ۳۸ فرموده :

پاورقى :

۱ اگر چه استاد بزرگوار نه ( ۹ ) سوره را نام برده که در اول آنها حروف  مقطعه است  ولى در قرآن مجید بیست  و نه سوره با این حروف  که ۱۴ حرف  از ۲۸ حرف  ابجد است  و به آنها حروف  نورانى گفته مى شود آغاز شده که عبارتند از : ا ح ر س ص طع ق ک ل م ن هى و به آنها فواتح سور هم گفته مى شود .

۲ النور ( ۲۵ ) : ۲ .

از جمله آنچه وحى کرده ایم به تو سوره ایست  که از عالم قدس فرو فرستادیم آن را و احکامى را که در آن است  لازم و واجب  نمودیم . ۳ و اگر در آنچه بر بنده خود نازل نمودیم تردید دارید پس سوره اى مانند آن بیاورید و گواهان و یاران خود را جز پروردگار بخوانید اگر راستگو و درست  اندیش هستید .

صفحه : ۲۱

[ ( ام یقولون افتریه قل فأتوا بسوره مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین](   ( ۱ ) .

۸ در سوره ( ۹ ) توبه آیه ۸۸ فرموده است  :

[ ( و اذا انزلت  سوره ان آمنوا بالله]( . . .   .

هر گاه سوره اى از قرآن نازل گردد به آنکه ایمان آرید به خدا . . . در سوره هود ( ۱۱ ) آیه ۱۶ فرموده است  :

[ ( ام یقولون افترایه قل فاتوا بعشر سور مفتریات  و ادعوا من استطعتم من دون ال له ان کنتم صادقین](   ( ۲ ) .

هر کدام از این چند آیه دلالت  قطعى دارد بر اینکه اسکله بندى و ترکیب سوره ها از چند آیه مشخص به فرمان لازم الاطاعه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بوده , و نشانگر آن است  که در دوران زندگانى پربار آن جناب  , پیش از آنکه وجود مقدسش به سراى جاودان بشتابد , سوره هاى قرآن نظم و ترتیبى داشته , و اسامى آنها بر سر زبانها بود و مردم آنها را به آن نامها مى شناخته اند .

امین الاسلام ( طبرسى ) در تفسیر خود[ ( مجمع البیان](  و پاورقى :

۱ آیا مى گویند قرآن وحى خدا نیست  و محمد از اندیشه خود به هم بافته است  , بگو اى پیغمبر اگر چنان است  که شما مى پندارید , پس یک  سوره مانند آن بیاورید ( که در فصاحت  و بلاغت  با آن هم آهنگ  باشد , و اگر خود قدرت  چنین کارى را ندارید ) از هر کس مى توانید استمداد کنید , بجز از خدا اگر راستگویانید .

۲ بلکه کافران مى گویند این قرآن وحى الهى نیست  و خود او ( محمد صلى الله علیه و آله ) سر هم بسته , اى رسول ما بگو اگر راست  مى گوئید شما هم ده سوره مانند آن بهم ببافید , و جز پروردگار متعال هر کس را مى خواهید مى توانید به این کار بخوانید اگر راستگوئید . صفحه : ۲۲

( جار الله ) زمخشرى در[ ( کشاف](   و جلال الدین سیوطى در[ ( الاتقان فى علوم القرآن](  و دانشمندان بزرگوار دیگرى غیر آنان ,

از ابن عباس و سدى نقل کرده اند : که , فرموده خداى تعالى : [ ( و اتقوا یوما ترجعون فیه الى الله ثم توفى کل نفس ما کسبت  و هم لا یظلمون](   ( ۱ ) .

آخرین آیه از کتاب  آسمانى بود که بر پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل شد , و جبرئیل به آن حضرت  گفت  آن را آیه ۲۸۰ از سوره بقره قرار بده ( ۲ ) .

و این قول مثل اینکه اجماعى است  , و خلاف  تنها در این است  که بعد از نزول این آیه رسول خدا صلى الله علیه و آله چه مدت  زنده ماند . از ابن عباس نقل شده : بعد از نزول این آیه آن جناب  بیست  و یک  روز زنده بود , و ابن جریح گوید : نه شب  , و سعید ابن جبیر و مقاتل گفته اند : هفت  شب  , و زمخشرى گوید : گفته شده سه ساعت  .

من مى گویم : قرار دادن تمامى آیات  قرآن در جایگاه خود به دستور خداوند متعال بوده اگر چه براى یکایک  آنها در کتبى که احادیث  را گردآورى نموده اند روایت  جداگانه اى ذکر نشده باشد همچنین زیانى ندارد که دو آیه در یک  سوره باشند که آیه اول بعد از

پاورقى :

۱ و پروا نمائید از روزى که در آن روز همه شما بسوى پروردگار بازگشت خواهید کرد آنگاه هر شخص نتیجه کارى را که انجام داده بطور دقیق خواهد یافت  و ستم نبیند ( کمتر از آنچه استحقاق دارند پاداش نمى رسد و نیز کیفرى زیادتر از آنچه باید ببیند نخواهد دید ) . بقره : ۲۸۰ . ۲ مجمع البیان ۲ : ۳۹۴ .

صفحه : ۲۳

آیه دوم نازل گردیده باشد .

زمخشرى در تفسیر کشاف  در ابتداى سوره توبه گوید : اگر بپرسى چرا همانند سوره ها ى دیگر این سوره به آیه [ ( بسم الله الرحمن الرحیم]( آغاز نگشته ؟ ! .

گویم : سبب  آن را ابن عباس از عثمان پرسید , او پاسخ داد : شیوه پیامبر خدا چنان بود که هر گاه سوره یا آیه اى بر او فرود مىآمد , به نویسندگان وحى مى فرمود : آن را در محلى که فلان چیز و آن چیز دیگر ذکر مى شود جاى دهید و تا آن جناب  جان در بدن داشت  براى ما بیان نفرمود آن را در کجا قرارش بدهیم ( ۱ ) .

در مجمع البیان , و اتقان نیز این روایت  آورده شده است  . این روایت  بالا آشکارا دلالت  دارد که :

۱ ) ترکیب  بندى سوره ها از آیات  به فرمان پیغمبر صورت  پذیرفته . ۲ ) با سوره برائت  آیه  بسم الله  نازل نگشته بود و گرنه آن را در آغاز آن سوره قرار مى داد .

۳ ) یکصد و سیزده بار , در آغاز هر سوره اى که بر پیغمبر فرود آمده بسم الله . . .  هم نازل گردیده است  .

مرحوم طبرسى در مجمع البیان , و دیگران در تفاسیر و کتابهاى حدیث  و سیره روایت  کرده اند از بریده , که گفت  : پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :

پاورقى :

۱ کشاف  ۲ : ۱۷۱ , مجمع البیان ۵ : ۲ .

صفحه : ۲۴

[ ( سوره بقره , و آل عمران را بیاموزید , زیرا روز رستاخیز آنها دو نور تابانند , و همانند دو قطعه ابر سپید یا دو پرده یا دو صف  پرندگان بال و پر گشاده نگهداشته , بر بالاى سر آنکه آنها را یاد گرفته است  سایه مى اندازند](  ( ۱ ) .

پس حدیث  به روشنى دلالت  دارد بر اینکه این دو سوره در دوران زندگى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ترتیب  داده شده و دست  بدست  مى گشته , و مردم آنها را بنام مى شناخته اند .

سیوطى در کتاب[  ( اتقان](  و مفسرین از جمله طبرسى در سرآغاز سوره ( ۱۱ ) هود روایت  کرده اند که ثعلبى به سند خود از اسحاق از ابوجحیفه نقل نموده :

به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله عرض شد : پیرى زود اثرش را در شما نمایان کرده است  .

فرمود[ : ( سوره هود و هم مانند آن پیرم کردند[ . [(  و در حدیث  دیگر از انس گوید که در پاسخ ابوبکر پس از این جمله فرمود : سوره ( ۶۹ ) الحاقه و سوره ( ۵۶ ) واقعه و سوره ( ۷۸ ) النبأ و سوره ( ۸۸ ) غاشیه] ( ۲ ) .

مرحوم طبرسى در دیباچه مجمع البیان ( ۳ ) در فن چهارم گوید : در خبرى که از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله شایع است  آمده که , آن حضرت فرمود : به جاى[ ( تورات](   هفت  سوره طولانى , و بجاى

پاورقى :

۱ مجمع البیان ۲ : ۴۰۵ .

۲ مجمع البیان ۵ : ۱۴۰ , منهج الصادقین ۴ : ۳۹۹ .

۳ مجمع البیان ۵ : ۱۴۰ , منهج الصادقین ۴ : ۳۹۹ .

صفحه : ۲۵

[ ( انجیل](  سوره هاى[ ( مثانى](  , و به جاى[ ( زبور](  سوره هاى[ ( مئین](  به من داده شده , و سوره هاى[ ( مفصل](  را هم علاوه ! ( که با آنها بر پیامبران دیگر برترى یافتم ) ( ۱ ) .

یک  بحث  لغوى

در نسخه هاى چاپى و خطى لفظ[ ( طول](  بیشتر با الف[  ( طوال](  نوشته شده و لکن در هنگام نسخه بردارى اشتباها کلمه از وضعش تغییر داده شده و گر نه وضع اصلى آن[ ( طول](  بر وزن[ ( صرد](  است  , و جمع[ ( طولى]( مؤنث[  ( اطول](  مى باشد .

ابن اثیر در نهایه گوید : چند بار در حدیث  آمده است[  ( اوتیت  السبع الطول](  و[ ( طول](  به صداى جمع[ ( طولى](  است  مانند[ ( کبر](  و پاورقى :

[ ۱ ( سبع طوال](  هفت  سوره بزرگ  ۲ تا ۸ قرآن است  بدین ترتیب  : ۱ بقره , ۲ آل عمران , ۳ نساء , ۴ مائده , ۵ انعام , ۶ اعراف  , ۷ انفال با توبه . و گفته شده هفتم سوره یونس است  .

اینها را سوره هاى طولانى نامیده اند چون درازترین سوره هاى قرآنند . سوره هاى[ ( مثانى](  سوره هاى بعد از این هفت  سوره مى باشند که از حیث عدد آیات  کمتر از[ ( مئین](  و بیشتر از[ ( مفصل](  و اولش سوره یونس و آخرش سوره نحل مى باشد و چون دنباله هفت  سوره اولند دومى آنها حساب شده اند و بدین جهت[  ( مثانى](  نامیده شده اند .

سوره هاى[ ( مئین](  سوره هائى است  که نزدیک  به صد آیه است  یا اندکى کمتر و یا بیشتر که اولش سوره ( ۱۷ ) اسراء و آخرش سوره ( ۲۳ ) مؤمنون است  .

[ ( مفصل](  شصت  و هفت  سوره بعد از[ ( حم](  ها تا آخر قرآنند که[ ( بسم الله ](  زیاد دارند و بدین وسیله چون فصلهائى زیاد از هم جدا شده اند . ( مترجم )

صفحه : ۲۶

این بناء ادبى همواره لازم است  که یا با[ ( الف  و لام](  باشد یا به چیزى اضافه شود ( ۱ ) .

در حدیثى[ ( ام سلمه](  گوید :

[ (  کان یقرأ فى المغرب  بطولى الطولیین ثنیه الطولى ](  . ( و صیغه مذکر آن[ ( أطول](  است  . و معنى حدیث  این است  که : آن حضرت  در نماز , دو سوره طولانى قرآن که انعام و اعراف  باشد مى خواند . توقیفى بودن آیات  و سوره ها

این چند حدیث  و[ ( ده ها](  مانند آنها که شیعه و سنى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در این مورد روایت  کرده اند و آنقدر زیاد است  که نمى توان آنها را شماره نمود , همه گویاى آنند که قبل از درگذشت  رسول خدا از این دنیا , سوره هاى قرآن منظم و مرتب  شده بوده , که مردم آنها را به نامهایشان مى شناختند و نیازى به آن نیست  که تمام اخبارى را که در فضیلت  سوره ها وارد شده نقل کنیم .

چگونگى نظم و ترتیب  سوره ها

سوره هاى قرآن به روال ترتیب  نزول نبوده بلکه آیاتى هم که در یک  سوره جا داده شده نیز به ترتیب  نزول نیست  , ( ۲ ) چه آن سوره هائى پاورقى :

۱ پایان سخن نهایه . و در کتاب  قاموس اللغه و مجمع البحرین[  و مجمع البیان] ۱۴ : ۱  نیز همین جور گفته اند مترجم .

۲ گاهى فاصله زمانى آیات  نازله که در یک  سوره آمده به چند سال هم مى رسد در بعضى موارد در وسط آیات  مدنى , آیه هاى مکى گنجانده شده . ( مترجم ) .

صفحه : ۲۷

که به یک  باره نازل گشته , مثل سوره ( ۷ ) انعام چنانکه در مجمع البیان و بسیارى از کتابها , مفصل نوشته شده , و چه سوره هائى که تمامش در یک  نوبت  نازل نشده بلکه در چند نوبت  و به مناسبت هاى گوناگون فرود آمده و بعدا مجموعه آنها بصورت  یک  سوره درآمده .

علاوه بر اینها از دلائلى که خداوند به دلم افکنده بر اثبات  اینکه ترتیب  آیات  در سوره هاى قرآن به دستور پیغمبر صلى الله علیه و آله بوده این است  که :

با آنکه بعضى سوره ها مانند سوره ( ۷ ) انعام همه اش در یک  نوبت  نازل گردیده و با اینکه بیشتر آیاتى که در یک  سوره آورده شده بطور پراکنده فرو فرستاده شده , و اختلافى نیست  که برخى آیات  از جهت  نزول بر بعضى دیگر پیشى دارند ( ۱ ) و ظاهرا ترتیب  سوره ها از آیات  به ترتیب نزولشان صورت  نگرفته با این حال به گونه اى ترکیب  یافته که میان آیات پشت  سرهم نهاده شده در هر یک  از سوره ها کمال بلاغت  و فصاحت  رعایت گردیده تا به آن حد که خداوند متعال بندگان خود را به مبارزه با آن طلبیده و فرمود[ : ( ده سوره](  یا[ ( یک  سوره](  از قرآن را بیاورید و با صراحت  هشدار داده است  :

[ ( لئن اجتمعت  الانس و الجن على ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا](   ( ۲ ) .

پاورقى :

۱ قانون تفسیر , ص ۱۲۵ .

۲ اگر همه آدمیان و پریان گرد هم آیند بر آنکه مانند این قرآن را بیاورند نخواهند توانست  و اگر چه برخى از ایشان مددکار و پشتیبان بعض دیگر باشند . ( اسراء ۱۷ : ۹۰ )

صفحه : ۲۸

بشر , کى و کجا قادر است  جملات  پراکنده اى را که در مدت  بیست  و اندى سال در مورد احکام گوناگون نازل گردیده به آن سر حد اعجاز برساند که[ ( انس و جن](  از هم آورى آن ناتوان باشند ؟ ! و انگشت  عجز و حیرت  به دندان بگزند , با این حال آیا کسى مى تواند بگوید ترتیب  و آراستگى معجزآساى آنها در سوره ها به فرمان خدا و پیامبرش نبوده . پس اى خردمندان بیدار باشید و توجه داشته باشید :

[ ( افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا](   ( ۱ ) .

قرآن را صحابه جمع نکرده اند

گذشته از همه اینها اگر کار جمع آورى و ترتیب  سوره هاى قرآن در زمان پیغمبر صورت  نگرفته باشد و چنانچه عده بسیار اندکى بدون دقت  و رسیدن به کنه مطلب  پنداشته اند بعد از در گذشت  آن جناب  صحابه آن را بر اساس نظر خود مرتب  کرده باشند , دیگر فرموده خداوند :

[ ( فأتوا بسوره](   . ( ۲ ) [ ( بعشر سور](   ( ۳ ) و مانند این دو آیه مفهومى

پاورقى :

۱ آغاز این آیه تشویق و ترغیب  است  به صورت  سؤال . آیا در قرآن با تعمق نمى ان دیشید , اگر از نزد کسى جز خدا نازل شده بود بى تردید در آن اختلاف  زیادى مى یافتند . ( نساء ( ۴ ) : ۸۵ )

۲ یونس : ۳۹ .

۳ هود ۱۱ : ۱۶ .

صفحه : ۲۹

ندارد .

سیوطى در اتقان , فصل نخست  از نوع هیجدهم گوید : اجماع و روایات مترادف  بر این دلالت  دارند که ترتیب  آیات  توقیفى , مستند به تعیین پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در ترتیب  نزول است  و تردیدى در آن نیست  و بسیارى از علماء آن را در آثار خود آورده اند از جمله زرکشى در [( البرهان](  ادعاى اجماع کرده و ابوجعفر ابن الزبیر در کتاب[  ( مناسبات](   خود چنین گفته است[ :  ( ترتیب  آیات  و سوره هاى قرآن به توقیف  و آگاهى خود پیغمبر و فرمان او انجام شد و در این مورد بین مسلمین خلافى نیست](   ( ۱ ) .

پیوند آیات  به یکدیگر

اگر بسیارى اوقات  در کتب  تفسیر و شرحهاى آوائى پرده گوشت  را مى کوبد که این آیه به فلان آیه پیوسته است  و آن آیه به این آیه مثلا : طبرسى در مجمع البیان ( ۲ ) گوید : فرموده خداوند در سوره نساء ( ۴ ) : [ ( و ان خفتم الا تقسطوا فى الیتامى](   که آیه سوم مى باشد متصل به آیه ۱۲۷ همین سوره [ ( و یستفتونک  فى النساء قل الله یفتیکم فیهن]( ( ۳ ) .

پاورقى :

۱ اتقان .

۲ مجمع البیان ۴ : ۵ , ترجمه آیه : و اگر مى ترسید که در مورد یتیمان رعایت  عدالت  نکنید . نساء ۴ : ۳ .

۳ و رأى تو را درباره زنان مى پرسند , بگو پروردگار درباره آنان حکم مى کند . . . نساء ۴ : ۱۲۷ .

صفحه : ۳۰

مقصودشان این است  که آیات  قرآن از حیث  مفهوم بعضى به بعض دیگر پیوسته اند , و آن بخاطر آن است  که بعضى آیات  قرآن روشنگر مراد بعضى آیات  دیگر است  مانند[ ( مبین](  براى[ ( مجمل](  ( ۱ ) و مانند[ ( مقید](  براى[ ( مطلق](  ( ۲ ) .

پاورقى :

[ ۱ ( مبین](  به معنى آشکار کرده شده لفظى است  که دلالتش بر مراد آشکار باشد و[ ( مجمل](  آن است  که مراد متکلم روشن نباشد و معنى آن محتاج به تفصیل باشد , آن ( ۹ ) نه سبب  دارد از قبیل اشتراک  لفظى یا معنوى , اولى مانند آنکه خداوند فرموده : [ ( ثلاثه قروء](   بقره : ۲۲۸ , که[ ( قرء](  هم براى حیض وضع شده و هم براى پاک  شدن از آن , و یا[ ( مختار](  که اشتراک  دارد و شامل فاعل و مفعول هر دو مى شود . و اشتراک  معنوى در صورتى که گوینده فرد معینى را اراده کرده باشد و حال آنکه نزد مخاطب  مجهول باشد مانند : [ ( جاء رجل من اقصى المدینه ](  . ( یس ۳۶ : ۲۰ ) .

و مانند [ ( ان الله یأمر ان تذبحوا بقره](   که مبین آن [ ( صفراء فاقع لونه](   ( بقره ۲ : ۶۹ ) مى باشد که بیان حالت  بقره را مى کند . و مجمل در مرکب  , یا اجمال در تمام آن مى باشد مانند : [ ( او یعفوا الذى بیده عقده النکاح](   ( بقره ۲ : ۲۳۷ ) . که متردد بین همسر و ولى زن مى باشد , یا به اعتبار تخصیص آن است  به مخصص مجهول مثل اینکه گفته شود : [ ( اقتلوا المشرکین الا بعضهم](   .

[ ۲ ( مقید](  : در قید و بند شده و[ ( مطلق](  آزاد و رها , لفظى است که دلالت  کند بر ذات  و حقیقت  نه فرد یا به قول اصولیان مطلق لفظى است که دلالت  کند بر شایع در جنس خود , یعنى حصه اى که احتمال حصص بسیار در آن مى رود مانند[ ( رقبه](  که بعد مقید شده به[ ( مؤمنه](  و هر گاه دلیلى بر تقیید مطلق یافت  شد به آن توجه مى شود و الا نه بلکه مطلق بر همان اطلاق خودش و مقید بر تقیید خودش باقى مى مانند : [ ( و اشهدوا ذوى عدل منکم](   ( طلاق : ۹ ) .

و آیه [ ( شهاده بینکم اذا حضر احدکم الموت  حین الوصیه اثنان ذوا عدل منکم](   ( مائده ۵ : ۱۰۶ )

در حالى که گواه بر فروشها و غیر آنها را مطلق آورده : [ ( و اشهدوا اذا تبایعتم](   <

صفحه : ۳۱

و مثل[ ( خاص](  براى[ ( عام](  ( ۱ ) .

امیرالمؤمنین على علیه السلام فرموده است[ :  ( کتاب  خدا ( قرآن ) است که شما را به حق بینا و گویا و شنوا مى کند , و بعضى از آیات  آن بوسیله بعض دیگر گویا , و برخى هم بر برخى دیگر گواه ( براى تفسیر بعضى از آیات  قرآن باید از معانى و مضامین دیگر استفاده کرد و شاهد آورد ) و با احکام الهى اختلاف  نداشته و پیرو خود را نیز از راه خدا جدا نگرداند و او را به گمراهى نکشاند](  ( ۲ ) .

مقصود از فرموده آن حضرت[  ( بعضى از آیات  آن شاهد بعضى پاورقى :

> ( بقره ۲۸۲ ) [ ( فاذا دفعتم الیهم اموالهم فاشهدوا علیهم](   ( نساء ۴ : ۶ ) .

در صورتى که عدالت  در همه امور شرط است  .

و الفاظ مطلق عبارتند از :

۱ اسم جنس مثل انسان , رجل , فرس .

۲ علم جنس .

۳ مفردى که معرف  به الف  و لام استغراق یا عهد باشد .

۴ نکره .

[ ۱ ( خاص](  به معنى ویژه , ضد[ ( عام](  لفظى است  که بدون حصر , تمام افرادى را که صلاحیت  آن را دارند فرا مى گیرد و صیغه آن کل است  که در اول جمله مىآید مانند : [ ( کل من علیها فان](   رحمن : ۲۶ . یا در پى آن مىآید : [ ( فسجد الملائکه کلهم اجمعون](   حجر : ۳۰ . و از صیغه هاى دیگر آن الذى و التى و تثنیه و جمع آنها مانند : [ ( الذى قال لوالدیه أف  انى لکما](   ( احقاف  ۴۶ : ۱۶ ) که منظور هر فردى است  که این سخن از او صادر مى شود به دلیل اینکه پس از آن فرموده : [ ( أولئک  الذین حق علیهم القول](   ( احقاف  ۴۶ : ۱۷ ) مترجم . ۲ نهج البلاغه , خطبه ۱۳۳ .

صفحه : ۳۲

دیگرند](  این است  که پاره اى از آن براستى و درستى بعضى دیگر گواهى مى دهد و بر خلاف  آن نمى باشد چنانکه خداوند فرموده : [ ( افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا](   ( ۱ ) . همچنین خداوند فرموده :

[ ( ذلک  بان الله نزل الکتاب  بالحق و ان الذین اختلفوا فى الکتاب  لفى شقاق بع ید](   ( ۲ ) .

منظور مفسرین از اتصال آیات  این نیست  که آنها لفظا به یکدیگر متصل اند , چون از مطالب  گذشته دانستى که آیات  در دوران پیامبر به دستور آن حضرت  تنظیم شده و همه دانشمندان اهل تحقیق این نظریه را تأیید کرده اند .

ثمره فقهى

از جهت  همین ارتباط مفهومى است  که دو سوره ضحى ( ۹۳ ) و انشراح ( ۹۴ ) را یکى شمرده اند و خواندن آن دو در یک  رکعت  فریضه به جاى یک  سوره بعد از حمد تجویز گردیده , بلکه خواندن یکى از آن دو بدون دیگرى در نماز واجب  جایز نمى باشد چون آن دو یک  سوره اند ( ۳ ) .

پاورقى :

۱ نساء ۴ : ۵۸ ( ترجمه اش گذشت  ) .

۲ این امر بواسطه این است  که پروردگار کتاب  آسمانى را به حق فرستاد و افرادى که در آن اختلاف  و مکابره کردند در خلاف  و کشمکش دور از صواب خواهند بود . ( بقره ۲ : ۱۷۶ )

۳ النهایه و نکها ۱ : ۳۰۴ .

صفحه : ۳۳

با اینکه در یک  رکعت  نماز واجب  از خواندن دو سوره بعد از حمد نهى شده است  . و واجب  است  میان آن دو سوره [ ( بسم الله الرحمن الرحیم ](  خوانده شود , چون  بسم الله . . . .  جزء سوره است  . فرمایش شیخ طوسى قدس الله سره به جواز ترک  بسمله بین آن دو سوره نارسا است  ( ۱ ) و دلیل موافق آن نیست  و همین گونه است  سوره ( ۱۰۵ ) فیل و سوره ( ۱۰۶ ) قریش .

مرحوم بحرالعلوم در منظومه[ ( الدره](  گوید :

و والضحى و الانشراح واحده

بالاتفاق و المعانى شاهده

کذلک  الفیل مع الایلاف

و فصل  بسم الله  لا ینافى

به اتفاق علماء سوره ضحى و انشراح یکى مى باشد و معانى آنها بر این مطلب  گواهى مى دهد .

همچنین سوره فیل با سوره ایلاف  . و فاصله شدن  بسم الله  در میان آنها با یکى بودنشان منافات  ندارد . و اینکه این حکم را به یک  رکعت فریضه مقید کردیم بدین جهت  است  که در نمازهاى مستحبى جایز است سوره هاى زیادى خوانده شود و هر گاه چند سوره را با هم جمع کرد لازم است با هر سوره اى  بسم الله  بخواند .

سیوطى در اتقان , نوع ۱۹ گوید[ : ( و در کامل هذلى از بعضى نقل شده که [( الضحى](  و[ ( الم نشرح](  یک  سوره مى باشند و امام فخر رازى در تفسیرش این سخن را از طاوس و دیگرى[  عمر بن عبدالعزیز]  نقل کرده است  .

پاورقى :

۱ جواهر الکلام , ۱۰ : ۲۴ .

صفحه : ۳۴

بسم الله الرحمن الرحیم  جزو همه سور قرآن است

قطعا  بسم الله  . . .  یک  جزء و آیه اى از سوره ( ۲۷ ) نمل هست بلکه در آن سوره دو آیه آن را تشکیل داده است  , و در هر سوره اى [ ( بسم الله]( . . .   یک  آیه بشمار مى رود و لذا اگر شخصى در نماز , چه فریضه باشد یا نافله , آن را نخواند نمازش باطل است  . و واجب  است  در نمازهائى که لازم است  مرد حمد و سوره را بلند بخواند [ ( بسم الله . . ]( .  نیز بلند خوانده بشود و در نمازهائى که باید حمد آهسته خوانده شود مستحب  است  [ ( بسم الله]( . . .   بلند خوانده شود , و عقیده اصحاب  ما امامیه بر این است  , ولى میان فقهاء مسلمین اختلاف  است  اگر چه بیشتر از آنان با این نظریه موافقند بلکه آن عقیده بیشتر علماء گذشته است  اگر نگوئیم همه .

اجماع

نویسنده تفسیر المنار گوید : همه مسلمین بر این عقیده اند که  بسم الله الرحمن الرحیم  از قرآن است  و یک  جزء آیه از سوره نمل مى باشد و نسبت به جایگاه آن در بقیه سوره ها اختلاف  دارند , گروهى معتقدند که یک  آیه از هر سوره مى باشد و این نظریه دانشمندان پیشین از اهل مکه است  چه فقهاء و چه قرائشان و ابن کثیر و اهل کوفه و از ایشان است  عاصم و کسائى از قراء , و بعضى صحابه و تابعین از اهل مدینه و شافعى در[ ( الجدید]( و پیروان او , و ثورى , و احمد در یکى از دو قولش و امامیه . و از محدثین ایشان از علماء تابعین که این قول از آنان روایت  گردیده عبارتند از : سعید بن جبیر و عطا و زهرى و ابن

صفحه : ۳۵

المبارک  . و قوى ترین دلیلشان بر آن اجماع صحابه و اشخاص بعد از آنان است  که همگى در قرآنهائى که نوشته اند  بسم الله  را در آغاز همه سوره ها آورده اند جز سوره برائت  , با اینکه دستور داریم که[ ( هر چه از قرآن نیست  از مصاحف  زدوده شود]( .  , و به همین علت[  ( آمین](  را در آخر سوره[ ( حمد](  ننوشته اند . و احادیثى هم وارد شده که این عقیده را اثبات  مى کند , از آن جمله حدیثى است  که مسلم آن را در صحیح خود از حدیث  انس درآورده است  که گوید :

یک  وقت  پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :

[ ( هم اکنون سوره اى بر من نازل گردید و ( هنگامى که شروع به خواندن کرد ابتدا فرمود ) :  بسم الله الرحمن الرحیم](   .

ابوداود به اسناد صحیح از ابن عباس روایت  کرده : که پیامبر خدا , جدا شدن سوره اى از سوره دیگر را نمى شناخت  و در روایتى پایان یافتن سوره اى را نمى دانست  تا اینکه  بسم الله الرحمن الرحیم  بر او نازل مى گشت  . و این حدیث  را حاکم هم در مستدرک  آورده و گفته است  صحیح است  بر شرط شیخین .

دارقطنى از حدیث  ابوهریره روایت  کرده که گوید : پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :

هر گاه خواستید ( سوره  الحمد لله  ) را بخوانید [ ( بسم الله الرحمن الرحیم](   را هم بخوانید , زیرا سوره حمد[ ( ام القرآن](  و[ ( سبع المثانى](  ( ۱ ) و [ ( بسم الله الرحمن الرحیم](   یکى از آیات آن مى باشد .

پاورقى :

۱ این نام طبق روایات  از متن قرآن کریم براى نخستین سوره قرآن انتخاب <

صفحه : ۳۶

از علماء مدینه مالک  و غیر او , و از علماء شام اوزاعى و دیگران , و از قراء بصره ابوعمر و یعقوب  معتقدند به اینکه  بسم الله . . .  یک آیه جداگانه ایست  که براى بیان سرآغاز سوره ها و جدائى انداختن بین آنها نازل گشته , و حنفیه هم به همین قول معتقدند .

از قراء کوفه[ ( حمزه](  و طبق روایتى که از احمد نقل شده گفته اند : [( بسم الله](   آیه اى از سوره فاتحه الکتاب  است  نه سوره هاى دیگر . در اینجا اقوال دیگرى هست  که مخالف  با قواعد است  و پیروى ندارد . مى گویم : براى آن گروه اندک  که قائلند بر آنکه  بسم الله  یک  آیه است  و فقط یک  نوبت  نازل شده دلیل قاطعى وجود ندارد که در حساب  آید و اگر حجتى هم بیاورند بدون شک  و تردید باطل است  و لغزاننده . تکرار آیات

چگونه به دلیل اینکه تکرار لازم مىآید بگوئیم  بسم الله  یکبار پاورقى :

> شده که فرموده : [ ( و لقد آتیناک  سبعا من المثانى و القرآن العظیم ](  ( الحجر ۱۵ : ۸۷ ) و چون در این سوره اصول مطالب  قرآن بطور فشرده آمده است  چنانکه گویا قرآن مستقلى است  . در این آیه قرآن عطف  به آن شده و درباره وجه تسمیه آن به این نام گفته اند چون به اجماع هفت  آیه دارد و هر آیه مشتمل بر دو جمله یا دو کلمه مى باشد و گفته اند چون در هر نماز این هفت  آیه دوبار خوانده مى شود[ ( سبع المثانى](  نامیده شده . و از این جهت  که محتواى آن مطالب  اصولى و ریشه اى هستند , و منبع عظیم قرآن است  , و آیات  دیگر فروع و شاخه هاى آنهاست  ( ام الکتاب  ) آن را مى خوانند . ( مترجم )

صفحه : ۳۷

بیشتر نازل نشده و حال آنکه بسیارى از آیات  بارها در قرآن آمده مانند آیه : [ ( فباى آلاء ربکما تکذبان](   که در سوره الرحمن ( ۵۵ ) سى و یک  مرتبه تکرار شده .

و آیه : [ ( ویل یومئذ للمکذبین](   در سوره ( ۷۷ ) المرسلات  ده بار .

و آیه : [ ( انا کذلک  نجزى المحسنین](   در سوره ( ۳۷ ) صافات  چهار مرتبه .

و آیه [ ( الم](   شش بار در سرآغاز سوره هاى بقره ( ۲ ) , آل عمران ( ۳ ) , عنکبوت  ( ۲۹ ) , روم ( ۳۰ ) , لقمان ( ۳۱ ) , السجده ( ۳۲ ) . و آیه [ ( الر](   در ابتداى سوره یونس ( ۱۰ ) , هود ( ۱۱ ) , یوسف ( ۱۲ ) , ابراهیم ( ۱۴ ) , الحجر ( ۱۵ ) پنج مرتبه .

و آیه [ ( حم](   شش مرتبه در اول سوره هاى مومن ( ۴۰ ) , فصلت  ( ۴۱ ) , زخرف  ( ۴۳ ) , دخان ( ۴۴ ) , جاثیه ( ۴۵ ) , احقاف  ( ۴۶ ) , و با سوره شورى ( ۴۲ ) [ ( حم عسق](   هفت  بار مى شود .

و آیه [ ( طسم](   در آغاز سوره هاى شعراء ( ۲۶ ) , قصص ( ۲۸ ) دوبار .

و فرموده خداوند متعال : [ ( و ما انت  بهادى العمى عن ضلالتهم ان تسمع الا من یومن بایاتنا فهم مسلمون](   ( ۱ ) دوبار نازل شده که در سوره نمل ( ۲۷ : ۸۰ ) و دیگرى در سوره روم ( ۳۰ : ۵۴ ) آمده است  جز اینکه کلمه[ ( هادى](  در سوره روم بدون[ ( یاء](  نوشته شده [ ( بهاد العمى ](

پاورقى :

۱ و نیستى تو هدایت  کننده کوران را از گمراهیشان تو نشنوانى جز آنان را که ایمان آرند به آیات  ما پس ایشانند تسلیم شدگان .

صفحه : ۳۸

و این کار چنانکه بزودى تحقیقش خواهد آمد به پیروى از مصاحفى بوده که در دوران زندگى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله به رشته تحریر در آمده است  .

علاوه بر اینها , عقیده آنان , با صریح بسیارى از اخبارى که آشکارا فرموده اند : [ ( بسم الله]( . . .   به همان اندازه که در قرآن هست نازل شده , سازشى ندارد .

با وجودى که عادت  و شیوه و همت  پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله – و مسلمین بر این بود که قرآن را از هر آنچه از او نیست  برهنه سازند , و در نوع ۱۸ کتاب[  ( اتقان](  از ابو سعید روایت  کرده که مى گوید : پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – فرمود[ : ( از من جز قرآن چیزى ننویسید](  .

چرا سوره برائت   بسم الله  ندارد

نویسنده تفسیر المنار در اول سوره[ ( توبه](  گوید[ : ( نه صحابه و نه افراد بعد از آنان هیچکدام در ابتداى این سوره [ ( بسم الله](   را ننوشته اند زیرا چنانکه با سوره هاى دیگر نازل گشته بود با سوره برائت نازل نشده بود . و گوید : این قول مورد اعتماد واقع گردیده و اختیار شده است  , و در علت  نبودن [ ( بسم الله](   در اول آن سوره گفته شده : ننوشتن  بسم الله  در اول آن سوره بخاطر رعایت  قول شخصى بوده که گفته است  آن سوره با انفال یکى مى باشد . و حال آنکه مشهور این است  که نبودن  بسم الله  در آغاز آن بدین جهت  است  که , چون نزول این سوره بخاطر شمشیر کشیدن بر روى کفار , و به هم زدن قراردادهاى با آنان است  . صفحه : ۳۹

جز اینها علل دیگرى هم گفته شده , که آنها را سبب  و علت  قرار دادن مشکل است  . و چه بسا گفته مى شود : گفته مشهور حکمت  است  نه علت  ( ۱ ) .

یکى از دانشمندان در مورد این حکمت  فرموده است  : نبودن [ ( بسم الله ](  در اول این سوره دلالت  دارد بر اینکه [ ( بسم الله]( . . .   یک آیه از هر سوره مى باشد بخاطر اینکه استثناء به فعل همچون استثناء به گفتار آلت  سنجش عموم است  .

در[ ( اتقان](  , قشیرى به سند صحیح روایت  کرده است[ :  ( نبودن  بسم الله]( . . .   در ابتداى سوره برائت  بدین علت  است  که جبرئیل در آن بسم الله  را نازل نکرد . و در شاطبیه گوید :

[ ( و بسمل بین السورتین[  ب]  سنه

[  ر]  جال[  ن]  موها[  د]  ربه و تجملا ( ۲ )

پاورقى :

۱ هر نوع معرفت  واقعى که براى رسیدن به حقیقت  باشد[ ( حکمت]( خوانده مى شود , و[ ( علت](   آن است  که سبب  پیدایش یا مؤثر در پیدایش چیزى باشد و در مقام وجود و قوام خود , معلول محتاج به آن باشد و فرق آن یا[ ( سبب](   آن است  که[ ( مسبب](   توسط سبب  حاصل مى شود و در صورتى که[ ( علت](   موجد و پدید آورنده[ ( معلول](  است  و اسرار احکام جزء علت  است  که سبب  باشد و گاهى علت  ناقصه است  که آن را وجه مصلحت  و مقتضاى حال و جعل حکمت  گویند مثل غسل جمعه که حکمتش را رفع کثافت  و از بین بردن بوى متعفن بدن قرار داده اند و آن جعل حکمت  است نه علت  تامه . ( مترجم )

( ۲ ) شرح شاطبیه : ۳۰ , شاطبیه قصیده ایست  که ابو القاسم بن فیره شاطبى اندلسى متوفى ۵۹۰ هدرباره علم قراءت  سروده .

صفحه : ۴۰

ابن قاصح در شرح آن گوید : شاعر در این بیت  آگاهى داده است  که مردانى که میان دو سوره  بسم الله  را آورده اند به سنت  رسول الله عمل کرده اند .

[ ( نموها](  یعنى سند آن را گر چه ذکر نکرده اند بالا برده اند و آن را نقل کرده اند و آنان عبارتند از[  عیسى بن مینا]  قالون ( ۱ ) , کسائى ( ۲ ) , و عاصم ( ۳ ) , و ابن کثیر ( ۴ ) که به[ ( باء](  و[ ( راء](  و [( ن](  و[ ( دال](  از گفته اش[ ( بسنه رجال نموها دربه](  به آنان اشاره شده است  . و به کلمه[ ( بسنه نموها](  اراده نموده نوشتن صحابه بسم الله  را در مصحف  , و گفته عایشه[ : ( بخوانید آنچه را در مصحف هست](   . و آثارى را که مى گویند[ : ( پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله پایان پذیرفتن سوره اى را نمى دان ست  مگر هنگامى که [ ( بسم الله الرحمن الرحیم](   بر او نازل مى شد](  .

که این اخبار بر آن دلالت  دارد که[ (  بسم الله ](  بارها با هر سوره اى نازل گردیده است  .

من گویم : از پیشوایان معصوم ما علیهم السلام هم مانند آنچه از آنها نقل شده روایت  گردیده چنانچه در تفسیر عیاشى از صفوان جمال

پاورقى :

۱ – عیسى بن مینا از راویان نافع مى باشد مدنى است  و در سال ۲۰۵ در گذشته .

۲ – ابو الحسن على ابن حمزه کوفى بغدادى , یکى از قراء سبعه در سال ۱۷۹ در یکى از روستاهاى رى بنام[ ( رنبویه](  از دنیا رفت  . ۳ – عاصم بن ابى النجود بهدله از بزرگترین و مشهورترین قاریان و قرائتش را بتوسط زر بن حبیش و ابى عبدالرحمن السلمى از امیرالمؤمنین على علیه السلام دریافت  نموده , فوتش در سنه ۱۲۸ بوده . ۴ – عبدالله بن کثیر یکى از قراء سبعه است  , فوتش در مکه سنه ۱۲۰ بوده .

صفحه : ۴۱

نقل شده که گوید : امام صادق – علیه السلام به من فرمود : [ ( خداوند هیچ کتابى را از آسمان نازل نفرموده جز آنکه در سرآغازش [( بسم الله الرحمن الرحیم](   بوده , و با نزول  بسم الله الرحمن الرحیم  شناخته مى شد که سوره به آخر رسیده ( و سوره بعدى شروع شده ) است  . ( ۱ )

همچنین در کافى از یحیى بن ابى عمیر هذلى نقل شده که گوید[ : ( در نامه اى به امام باقر علیه السلام نوشتم : فدایت  گردم چه مى فرمائى در مورد شخصى که در نمازش فقط به قصد سوره حمد [ ( بسم الله الرحمن الرحیم](   را در ابتدا خوانده و وقتى حمد تمام شده و سوره دیگر را شروع کرده  بسم الله  را نخوانده است  و عیاشى گفته اشکالى ندارد . حضرت  به خط مبارک  خود مرقوم فرمود :

[ ( براى به خاک  مالیدن بینى او و ناپسند داشتن او یعنى عیاشى آن نماز را دوباره اعاده کند](  ( ۲ )

در خبر صحیح محمد بن مسلم گوید : از امام صادق علیه السلام پاورقى :

۱ – وسائل الشیعه ۴ : ۷۴۷ حدیث  ۱۲ .

۲ – این حدیث  را مرحوم کلینى در فروع کافى ۱ : ۸۶ باب  قرائه القران حدیث  ۲ , و شیخ طوسى در تهذیب  ۱ : ۱۵۳ باب  کیفیه الصلوه حدیث  ۲۰ و روضه المتقین ۲ : ۱۸۹ و وسائل الشیعه ۴ : ۷۴۶ حدیث  ۶ آورده اند ولى با متن مورد ترجمه ما دو تفاوت  دارد , یکى راوى حدیث  است  که بر خلاف اینجا یحیى بن ابى عمران و یا به نقل روضه و تهذیب  یحیى بن عمران الهمدانى ضبط شده , و دیگر در همه این کتابها به جاى عیاشى عباسى ضبط شده و الله العالم بحقایق الامور . ( مترجم )

صفحه : ۴۲

پرسیدم از ( آیه[ : ( (  سبعا من المثانى و القران العظیم ](  ( ۱ ) آیا مراد سوره فاتحه الکتاب  است  .

فرمود[ : ( بلى](  . عرض کردم[ : (  بسم الله الرحمن الرحیم ](  از همان هفت  ( آیه ) است  ؟

فرمود[ : ( آرى آن بهترین آنهاست](   ( ۲ )

غیر اینها از روایات  دیگر و حدیث  اخیر  بسم الله  را از آیات  ویژه سوره[ ( حمد](  مى داند .

و مهما تصلها او بدأت   براءه

لتنزیلها بالسیف  لست  مبسملا ( ۳ )

شارح ( شاطبیه ) گفته است  : ضمیر[ ( ها](  در[ ( تصلها](  به[ ( برائت](   بر مى گردد که از نظر ادبى[ ( اضمار قبل الذکر](  مى نامند و معنى شعر این است  در اول سوره برائت   بسم الله  گفته نمى شود خواه خواننده آن را به سوره قبلش[ ( انفال](  وصل کند یا نکند و فقط ابتدا به خواندن برائت  نماید . آنگاه حکمت  در ترک   بسم الله  در اول آن را چنین بیان نموده[ : ( لتنزیلها بالسیف](   یعنى براى اینکه سوره برائت  جهت  خشم گرفتن و بیم دادن , و ترسانیدن است  و در آن سوره فرمان به شمشیر کشیدن بر روى مشرکین داده شده است  .

ابن عباس گوید : از على که خدا از او خوشنود گردد پرسیدم چرا در سرآغاز سوره برائت[  (  بسم الله الرحمن الرحیم ](  نوشته نشده است  . در پاسخم فرمود[ : ( چون  بسم الله]( . . .   پناه و زنهار است  و در پاورقى :

۱ – الحجر ۱۵ : ۸۶ .

۲ – وسائل الشیعه ۴ : ۷۴ ابواب  القرائه فى الصلوه باب  ( ۱ ) حدیث  ۲ .

۳ – شرح شاطبه : ۳۲ شارح على محمد الضباع .

صفحه : ۴۳

برائت  زنهارى نیست  با فرمان دست  بر قبضه شمشیر زدن و بر فرق مشرکین کوبیدن نازل شده است  .

مى گویم جاى هیچ سخنى نمى باشد که در تعلیل بترک   بسم الله  در اول سوره برائت  قولى که میتوان اختیار کرد و بان اعتماد نمود همان است  که بسم الله  با آن سوره نازل نشده بود و شیخ[ ( محمد عبده](  در تفسیرش همان را برگزیده و اگر در اقوال دیگرى که براى علت  ترک  آن در اول سوره برائت  بیان شده دقت  شود معلوم خواهد شد که دلیل سالمى در دست  ندارند . و آنکه گوید[ : ( ترک   بسم الله  در اول سوره برائت  براى آنست  که در این سوره به شمشیر کشیدن و گسستن پیمانها فرمان داده و  بسم الله آیه رحمت  است](   مى خواهد بگوید حکمتش این بوده نه آنکه علتش و در این صورت  عقیده و گفته بسیار خوبى است  .

زیرا در آغاز بسیارى از سوره هائى که به عذاب  نازل شده مانند سوره [ ( هل اتیک  حدیث  الغاشیه](   ( ۸۸ ) و سوره معارج ( ۷۰ ) که با [ ( سأل سائل بعذاب  واقع](   آغاز شده[ (  بسم الله الرحمن الرحیم ](  هست . و فرمایش امیر المؤمنین على – علیه السلام که در مجمع البیان اول سوره برائت  نقل شده و گفته ناظم شاطبیه که حضرت  فرمود :

[ ( بدین جهت   بسم الله الرحمن الرحیم  بر سرآغاز سوره برائت  نازل نشده که  بسم الله  براى زنهار و مهر و رحمت  است  ولى سوره برائت نازل شده تا با شمشیر کشیدن و تاختن بر مشرکین ایمنى را از آنها بردارد ]( . ( ۱ )

پاورقى :

۱ – مجمع البیان ۵ : ۲ .

صفحه : ۴۴

فشرده سخن این است  که عمده ترین دلیل در آن شنیدن از معصوم , و تعبد ( ۱ ) است  و اخبار وارده در آن مانند همین فرمایش امیر المؤمنین مخالف آن نمى باشند .

زیرا آن حضرت  مى خواهد روشن کند که نازل نشدن  بسم الله  در سوره برائت  به آن حکمت  است  پس مى خواهد بفرماید که با آن نازل نگردیده چنانکه قشیرى و دیگران صریحا گفته اند که[ ( جبرئیل آن را در آن سوره فرود نیاورده](  .

چند ثمره فقهى

چون دانستى که  بسم الله  یک  جزء از هر سوره مى باشد , و حجابى است که میان دو سوره واقع شده و آنها را از یکدیگر جدا ساخته باید بدانى که بسیارى از مسائل فقهى بر او مترتب  مى شود مانند آنکه :

۱ ) اگر کسى سوره[ ( حمد](  را شروع نماید و نیت  کند[ (  بسم الله ]( آن جزء سوره اخلاص مثلا باشد نمازش باطل است  .

۲ ) همچنین اگر در وقت  خواندن  قل هو الله  قصد کند  بسم الله  آن از حمد یا سوره دیگر باشد نمازش درست  نیست  .

۳ ) اگر شخصى جنب  است  و گفتیم خواندن همه چهار سوره اى که آیه سجده واجب  دارند بر او حرام است  نه فقط خواندن آیات  سجده بنابراین اگر بسم الله  را خواند و نیت  کرد که آن جزئى از

پاورقى :

۱ – به صرف  آنکه شارع گفته پذیرفتن .

صفحه : ۴۵

یکى از سوره هاى سجده واجب دار است  , کار حرامى انجام داده است  . ۴ ) مردى که نماز ظهر و عصر را مى خواند اگر ادله استحباب  بر جهر آن نمى بود , لازم بود  بسم الله  . . . را آهسته بخواند و بر مردى که نماز مغرب  و عشاء را مى خواند واجب  است   بسم الله  را بلند بخواند . و مانند این مسائل . و کسى که بخواهد سوره[ ( فیل و قریش](  یا سوره[ ( ضحى و انشراح](  را باهم جمع کند واجب  است[  (  بسم الله . . . ]( را میان دو سوره بخواند .

ترتیب  سوره هاى قرآن

تردیدى در این نیست  که ترکیب  سوره ( ۱ ) ها از آیات  توفیقى است یعنى قرار دادن هر آیه اى را در جاى معین از سوره هائى به یک پاورقى :

[ – ۱ ( سوره](  از ریشه لغوى[ ( سور](  باز گرفته شده و به معنى رفعت و منزلت  و شرف  عالى است  چنانکه نابغه گوید :

الم تر ان الله اعطاک  سوره

ترى کل ملک  حوله یتذبدب

یعنى مگر نمى بینى که پروردگار مقام و منزلتى بلند به تو داده که مورد غبطه و آرزوى هر پادشاهى است  . و به معنى مقام شامخ , و علامت  و نشانه , و رجى از رجهاى دیوار هم مىآید . و گفته اند از[ ( سوره مدینه](  گرفته شده و با روى شهر را[ ( سور](  مى نامند .

اما در اصطلاح مسلمین بخش معین و مشخصى از قرآن مجید است  , همانند شهرى که حصار و دیواره اى آن را از قسمتهاى دیگر جدا مى سازد . و وجه نامگذارى بخشى از قرآن به آن به علاقه مشابهت  است  . و به گفته بعضى از ریشه[ ( سؤر](  با همزه گرفته شده که به معنى باقیمانده از چیزى است  بنابراین بهر قسمتى از قرآن سوره گفته اند به مناسبت  جدا شدن آن از قسمتهاى دیگر .

نوبت  نازل نگشته اند به دستور پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله است  که جبرئیل به فرمان خداوند به او خبر داده بود و چنان که ما در جلوتر آن را ثابت  کردیم همه مسلمین بر این عقیده اجماع دارند .

اما اینکه گفتیم در سوره هائى که به یکبارگى نازل نشده چون مطلب  در سوره هائى که به یک  نوبت  نازل شده واضح تر است  , زیرا آنها , مانند سوره[ ( حمد](  و[ ( انعام](  و بسیارى از سور مفصل در حالى که آیاتشان همین ترتیب  خاص را داشته ا ند نازل شده است  .

مقصود از مفصل سوره هاى کوتاهى هستند که بعد از حوامیم , شروع مى شوند و تا آخر قرآن ادامه دارند چنانکه در فن چهارم از مقدمات  مجمع البیان طبرسى , و در اتقان سیوطى در خاتمه نوع ۱۹ بیان شده است  . ( ۱ ) سخن تنها در این است  که آیا ترتیب  سوره هاى قرآن در میان دو جلد بر این هیئت  که حالا در معرض دید ما هست  و به سوره حمد آغاز گشته و به[ ( قل اعوذ برب  الناس ](  پایان یافته , آیا این ترتیب  در دوران پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و به دستور او بوده است  . یا نه . آیا ترتیب  سوره ها نیز مانند ترتیب  آیات  توفیقى بوده است  یا نه . حق این است  که توفیقى بوده و قرآن به نحو کنونى در زمان پاورقى :

۱ – آخرین سوره مفصل بدون اختلاف  سوره الناس است  ولى درباره اولین سوره آن ۱۲ قول است  و راغب  در مفردات  گفته : المفصل یک  هفتم از آخر قرآن است  و به سه بخش طولانى و متوسط و کوتاه تقسیم بندى شده و ما جلوتر هم در این باره سخن گفتیم . ( مترجم )

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و به فرمان او مرتب  گشته است  . دلیل آن این است  که قرآن در دوران پیغمبر جمع شده و تدوین گردیده بوده , و گروهى از صحابه آن را جمع آورى کرده بودند و بر پیامبر صلى الله علیه و آله خواندند , و ترتیب  سوره ها به همین گونه که الان در مصحف هست  همانند ترتیب  آیاتى است  که به دستور پیغمبر مرتب  گردیده است  . و این قول عقیده محققین از دانشمندان قدیم و جدید مسلمین است  , و کسى که از این قول روى برگردانده به برخى اخبار خلاف  قواعد که یا خبر واحد است  , یا دروغ گویان آن را ساخته اند تمسک  کرده , یا مقصود اصلى خبر را در نیافته است  .

ما به نقل گفتار آنان و رد و باطل نمودن آن نیازى نداریم چون مطلب آنقدر روشن است  که این کار جز سخن را بدون فائده به درازا کشیدن , سود دیگرى ندارد و چیزى بر مطلب  نمى افزاید .

اشخاصى که در زمان پیغمبر قرآن را جمع آورى کرده بودند

ابن الندیم در الفهرست  ( صفحه ۴۱ چاپ  مصر , در فن سوم از مقاله نخست ) گوید :

در دوران زندگى پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله این افراد قرآن را جمع آورى کرده بودند :

۱ على بن ابى طالب  علیه السلام .

۲ سعد فرزند عبید بن نعمان بن عمرو بن زید

۳ ابوالدرداء , عویمر فرزند زید است  .

۴ ابو زید , ثابت  بن زید بن نعمان .

۵ ابى ابن کعب  بن قیس بن مالک  بن امرىء القیس .

صفحه : ۴۸

۶ عبید بن معاویه .

۷ زید بن ثابت  بن ضحاک  .

سیوطى در[ ( اتقان](  باب  بیستم و جاهاى دیگر آن نام عده اى را که در دوران پیامبر خدا صلى الله علیه و آله قرآن را جمع نموده اند , به اسناد و طرق گوناگون از مؤلفین بزرگ  نقل کرده است  و گفته است  : بخارى از عبدالله بن عمرو بن العاص روایت  کرده که گفت  : شنیدم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :

[ ( قرآن را از چهار تن فرا بگیرید : از عبدالله بن مسعود , و سالم , و معاذ , و ابى بن کعب](   .

نسائى به سند صحیحى از عبدالله بن عمر روایت  کرده که گفت[ :  ( قرآن را جمع آورى کردم , و هر شب  آن را از اول تا به آخر مى خواندم , به رسول خدا صلى الله علیه و آله خبر رسید , به من فرمود[ : ( آن را در یک  ماه بخوان]( . . .  .

ابن ابى داود بسندى حسن از محمد بن کعب  قرضى روایت  کرده که گفت  پنج تن از انصار در دوران زندگى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله قرآن را گرد آورى نموده بودند : معاذ بن جبل , عباده بن الصامت  , ابى بن کعب  , ابو الدرداء , و ابو ایوب  انصارى .

جز اینها اخبار دیگرى در این مورد که قرآن در عهد پیغمبر جمع شده وارد گردیده , و چه زیاد است  روایاتى که نمایانگر این هستند که گروهى از صحابه قرآن را چندین مرتبه بر آن حضرت  خوانده بودند که از ایشان است على بن ابى طالب  علیه السلام – و عبد الله بن مسعود , و زید بن ثابت  و ابى بن کعب  و دیگران .

اینان از جمله اشخاصى هستند که در زمان زندگى پیغمبر قرآن را جمع کردند و بر آن حضرت  خواندند و چند بار از اول تا به آخر در خدمت  آن بزرگوار قرائت  کردند با این حال چگونه ممکن است  قرآن در دوران زندگى آن بزرگوار جمع و مرتب  نگردیده باشد . و این احتمال که آنان بطور پراکنده قطعه هائى از قرآن را بر آن حضرت  خوانده باشند , بى مورد است  و اصلى ندارد .

اندک  دقتى در نظم سوره ها بنمائید , و شدت  اهتمام پیامبر خدا در محافظت  قرآن و دور نگهداشتن آن از اجتهاد هر فردى و بکار بردن ذوق و سلیقه در آن , و عنایت  آن حضرت  به پاسدارى از آن , و در گفته آن حضرت که فرمود[ : ( من دو چیز گرانبها در میان شما مى گذارم ( قرآن ) کتاب خدا و اهل بیتم]( . . .  .

آنچه مسلمین روایت  کرده اند که جبرئیل در هر سال یکبار قرآن را بر او عرضه مى کرد و در آخرین سال زندگیش دو بار .

غیر این دو حدیث  , از اخبارى که در این معنا وارد شده با کمترین تأمل , خواهد فهمید که آیات  و سوره هاى قرآن همانگونه که در زمان ما در مصحف هست  بدون دگرگونى و زیاده و کم جمع گردیده و مرتب  شده بوده است  . بیان

ابن اثیر در نهایه در ماده ع ر ض گوید : جبرئیل در هر سال یک  بار قرآن را بر او عرضه مى کرد و سال ( وفاتش ) دوباره , یعنى همه آنچه از قرآن نازل کرده بود را به او مىآموخت  و یاد مى داد و این از

صفحه : ۵۰

معارضه به معنى مقابله است  ( مقایسه و سنجش دو چیز با یکدیگر ) و از همین سنخ است  جمله ( عارضت  الکتاب  بالکتاب  ) یعنى سنجیدم این کتاب را به آن کتاب  و روبرو کردم .

در فصل هشتم نوع ۱۸ از اتقان گوید[ : ( ابو بکر بن الانبارى گفته : پروردگار تمام قرآن را یکجا به آسمان دنیا فرو فرستاد و سپس در مدت بیست  و چند سال بطور پراکنده آن را وحى کرد , هر سوره بر اثر امر تازه اى پدید مىآمد و هر آیه در پاسخ پرسنده اى نازل مى گشت  و جبرئیل پیامبر اکرم را به جایگاه هر آیه و سوره آگاهى مى داد , بنابراین اسلوب سوره ها مانند اسلوب  و سیاق آیات  و حروف  قرآن است  که همه آنها از پیغمبر گرامى صلى الله علیه و آله مى باشند و هر کس سوره اى را پس و پیش کند نظم قرآن را بر هم زده است  .

کرمانى در کتاب[  ( البرهان فى علوم القران](  گوید : ترتیب  سوره ها بدینسان نزد خداوند در لوح محفوظ هم به همین ترتیب  است  , و بر همین نحو رسول خدا صلى الله علیه و آله هر سال قسمتى از قرآن را که در آن سال بر او نازل شده بود با جبرئیل مقابله و رویارو مى نمود و در سالى که جهان را بدرود حیات  گفت  دوبار مقابله کرد , آخرین آیه اى که نازل شده[ (  و اتقوا یوما ترجعون فیه الى الله ](  ( ۱ ) بود که جبرئیل ( از جانب خدا ) به آن بزرگوار دستور داد که بین دو آیه ربا و دین قرارش دهد . طیبى گوید : قرآن نخستین بار یکجا از لوح محفوظ به آسمان پاورقى :

۱ بقره ۲ : ۲۸۱ .

صفحه : ۵۱

دنیا فرود آمد آنگاه چندین بار بطور پراکنده به مقدار مصالح نازل گشت , و بعد به همان صورت  که در لوح محفوظ نگارش و تنظیم شده بود در مصحفها یادداشت  گردید .

. . . و بیهقى در[ ( المدخل](  گوید[ : ( قرآن در دوره زندگى پیامبر خدا بر همین ترتیب  بوده چه آیات  و چه سوره هایش](  .

. . . و ابن الحصار گفته : ترتیب  سوره ها و جا دادن آیه ها در جایگاههاى موجود , قطعا از وحى سرچشمه گرفته است  .

آنگاه سیوطى پس از نقل اقوال دیگرى از بزرگان در این مورد که ترتیب سوره ها مانند ترتیب  آیات  توقیفى است  گفته است  .

مى گویم : و از امورى که بر توقیفى بودن ترتیب  سوره ها دلالت  دارد اینکه [( حامیم](  ها بلکه بین سوره هاى آنها جدائى افکنده شده و همچنین بین[ ( طسم شعرا](  و[ ( طسم قصص](  با[ ( طس](  فاصله شده , با اینکه این سوره کوتاهتر از آن دو مى باشد , پس اگر در جاى خود قرار دادن سوره ها از روى اجتهاد بود[ ( مسبحات](   را پشت  سر هم قرار مى دادند و[ ( طس]( را بعد از سوره قصص , مىآوردند .

سیوطى در نوع ۶۲ از اتقان نیز درباره مناسبت  آیات  و سوره ها و اینکه ترتیب  هر یک  از آیه ها , و سورها , به دستور خداى تعالى بوده چند قول دیگر آورده است  .

مى گویم : مطلب  از طلوع صبح آشکارتر , و از خورشید فروزان در نیمروز نمایان تر ا ست  در اینکه آمیخته کردن سوره هاى این کتاب  ارزنده الهى و ترتیب  آن بر این طرز شگفت انگیز نمى باشد جز به فرمان خداى تعالى , و کسى که در قرآن غیر آنچه را ما ثابت  کردیم .

بگوید بر خدا دروغ بسته و سخن ناصواب  گفته و بر کتاب  او و پیامبرش دروغى ساخته است  . و گروه کوچکى قائل شده اند که ترتیب  سوره ها در دوران زندگى پیامبر خدا نبوده و در عهد ابوبکر مرتب  شده است  . مى گویم : بعد از چشم پوشى از دلیلى که به آن تمسک  نموده اند و بر طبق آن استدلال کرده اند و به ظاهر آن گول خورده اند .

على علیه السلام نخستین جمع آورى کننده قرآن است

اگر پذیرفتیم که سوره هاى قرآن بعد از پیامبر خدا تنظیم شده , قطعا نخستین کسى که بعد از رسول خدا قرآن را جمع آورى کرده شخص امیرالمؤمنین علیه السلام بود و آن حضرت  که درود خدا بر او باد کاملا آگاهى داشته که آیات  درباره چه چیز و کجا و چه وقت  و براى چه کسى نازل شده , و بزرگان صحابه قرآن را از او مىآموختند , و قرآن را از او ( یاد ) مى گرفته اند . و شکى نیست  که شناخت  آن حضرت  به , قرآن بیشتر از دیگران بوده , و همه مسلمانان اتفاق دارند بر اینکه او در عهد پیامبر خدا حافظ قرآن بوده و چندین بار آن را بر پیغمبر خوانده است  .

بنابراین تردیدى نیست  که جمع و ترتیب  آن حضرت  حجت  است  زیرا آن جناب  معصوم است  چنانکه ما در شرح خطبه ۲۳۷ نهج البلاغه بیان داشته ایم و هر چه را معصوم بیاورد از وهن و فساد محفوظ است  و بر همه افراد بشر حجت  است  , و این ترتیب  که هم اکنون در مصحفها و قرائت  قرآن دیده مى شود همان است  که على علیه السلام ترتیب  داده و قرائت  کرده است  . صفحه : ۵۳

ابن ابى الحدید معتزلى در دیباچه شرحش بر نهج البلاغه درباره فضائل على علیه السلام گفته است[ :  ( اما قرائت  قرآن و اشتغال به آن و اهتمام على علیه السلام در این باب  مورد توجه همگان قرار گرفته است  چنانکه همه بر این عقیده اند که آن حضرت  قرآن را بر پیامبر خدا حفظ مى کرد و جز او دیگرى آن را حفظ نمى کرد پس او نخستین کسى است  که قرآن را جمع کرده و همه محدثین نقل کرده اند که او چندى از بیعت  ابو بکر سر باز زد شیعیان مى گویند تأخیرش بدان جهت  بود که به بیعت  به ابو بکر مایل نبود , ولى اهل حدیث  این را نمى گویند بلکه مى گویند مشغول به جمع آورى قرآن شده بود , پس این دلالت  دارد بر اینکه او نخستین فردى است  که قرآن را جمع کرده چون اگر در زندگانى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله جمع آورى شده بود دیگر نیازى نبود که بعد از وفات  پیغمبر , او به جمع آورى آن مشغول گردد .

هر گاه به کتبى که در مورد قرآن نوشته شده مراجعه کنى خواهى یافت  که پیشوایان قراء همگى قرائتشان به او بر مى گردد , مانند ابو عمرو بن علاء , و عاصم بن ابى النجود و غیر آنان چون قرائت  آن دو باز مى گردد به ابى عبدالرحمان بن سلمى قارى , و ابو عبدالرحمان که شاگرد او بود , و قرآن را از او فرا گرفته . پس این فن از فنونى است  که سرانجامش به آن حضرت  باز مى گردد مانند بسیارى از فضائل و فنون که جلوتر گفتیم](  . پایان گفته شارح نهج البلاغه .

تنظیم سوره ها به اجتهاد صحابه نبوده

مى گویم اخبارى وارد شده است  چنانکه سیوطى در اتقان و

دیگران در جوامع خود آنها را آورده اند که امیر المؤمنین علیه السلام و غیر او قرآن را جمع کردند و بر طبق آن اخبار قومى قائل شده اند که سوره ها در میان دو جلد بعد از پیامبر خدا به اجتهاد صحابه تنظیم شده , چون به ظاهر آن اخبار چسبیده ا ند و حال آنکه غفلت  کرده اند از این که ظاهر آن اخبار منافاتى ندارد با آنکه ترتیب  سوره ها و قرار دادن هر یک  از آنها را در جایگاه ویژه اى چنانکه حالا در مصحف  هست  به فرمان پیغمبر بوده چنانکه حق هم همین است  .

پس مبادا از گفته فاضل مذکور و غیر او , تو نیز گمان برى که قرآن بعد از پیامبر جمع شده و ترتیب  سوره ها نیز بعد از آن حضرت  انجام گرفته , ما به خواست  خدا بزودى بیشتر از این مطلب  را توضیح خواهیم داد . ابن الندیم در الفهرست  ( ۴۱ چاپ  مصر از فن سوم از مقاله اولى ) گفته :

ابن المنادى گوید : حسن العباسى به من حدیث  کرد , گفت  خبر داده شدم از عبدالرحمان بن ابى حماد , از حکم بن ظهیر سدوسى , از عبد خیر , از على علیه السلام که هنگام درگذشت  پیغمبر آن حضرت  مشاهده کرد مردم سست و مضطرب  شده اند و فال بد مى زدند پس سوگند خورد که تا قرآن را جمع نکند رداء خود را بر دوش نگیرد , لذا سه روز از خانه بیرون نیامد تا قرآن را جمع کند , و آن نخستین مصحفى است  که در آن قرآن از صفحه دل على علیه السلام به صفحات  کاغذ منتقل شده و در آن جمع گردیده است  . آنگاه گوید : آن مصحف  نزد خاندان جعفر بود , و من در زمان صفحه : ۵۵

خودمان آن را نزد ابى یعلى حمزه الحسنى که خدا او را مشمول رحمت  خود سازد دیدم , مصحفى بود که چند برگ  از آن افتاده بود به خط على بن ابى طالب  و[ ( بنو حسن](  فرزندان امام حسن آن را با گذشت  زمان از هم به ارث  مى برند و دست  بدست  نگهدارى مى کنند .

سیوطى در نوع ۱۸ , از[ ( اتقان](  بسندى حسن بن عبدخیر ( ۱ ) روایت کرده است  که على علیه السلام فرمود :

[ ( چون پیامبر خدا صلى الله علیه و آله چشم از جهان فانى فرو بست  عهد کردم که ردایم را جز براى نماز جمعه بدوش نگیرم تا اینکه قرآن را جمع کنم , و با چنین تصمیمى آن را گردآورى کردم](  .

باز به طریق دیگرى روایت  کرده که محمد بن سیرین از عکرمه نقل کرده است  که چون مراسم بیعت  با ابوبکر پایان یافت  على ابن ابى طالب  خانه نشین شد , به ابوبکر گفته شد که او بیعت  با تو را دوست  نداشت  , ابوبکر او را احضار کرد . . . تا اینکه گوید ابوبکر به آن حضرت  گفت  : چه باعث  شده که از من کناره گرفته ا ى ؟ فرمود :

دیدم ممکن است  چیزهائى در کتاب  خدا افزوده شود با خود گفتم که ردایم را نپوشم جز براى نماز تا اینکه قرآن را جمع کنم .

ابوبکر به او گفت  : خوب  نظرى دارى .

محمد گوید : به عکرمه گفتم : آیا همچنانکه در آغاز نازل شده بود آن را گرد آورد . پاسخ داد : اگر بشر و پرى دست  بدست  هم

پاورقى :

۱ در اتقان از ابن سیرین نقل شده . ( مترجم )

مى دادند تا آن را آنگونه که نازل شده جمع آورى کنند نمى توانستند . ابن حجر در کتاب[  ( الصواعق المحرقه](  ( ۱ ) به اسناد خودش از سعید بن مسیب  نقل کرده که گوید : هیچیک  از صحابه نمى گفتند هر چه مى خواهید از من بپرسید جز على علیه السلام](  .

و گوید : على علیه السلام یکى از کسانى است  که قرآن را جمع کرد و بر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله عرضه داشت  .

همچنین گوید : ابن سعد از على علیه السلام نقل کرده است  که فرمود[ : ( به خدا سوگند هیچ آیه اى نازل نشده مگر آنکه مى دانستم در چه موردى نازل شده , و بر زیان چه کسى , چون پروردگارم , دلى تیزاندیش و زبانى گویا به من عطا فرموده است](   .

و گوید : ابن سعد نقل کرده است  که على علیه السلام فرمود : بپرسید از من از کتاب  خدا زیرا محققا آیه اى از آن نیست  مگر آنکه من آگاهى دارم که در شب  نازل شده یا در روز , در هامون نازل شده یا در کوهسار . گوید : طبرانى در کتاب[  ( الاوسط](  از ام سلمه نقل کرده است  که گفت شنیدم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرمود :

على علیه السلام قرآن را به ترتیب  نزول جمع آورى کرده

[ ( على با قرآن , و قرآن با على است  , از هم جدا نمى شوند تا بر لب حوض ( کوثر ) بر من وارد شوند](  .

پاورقى :

۱ ص ۷۶ , چاپ  مصر مترجم .

صفحه : ۵۷

و در[ ( اتقان](  ( ۱ ) آورده است  که ابن حجر گوید : از على علیه السلام روایتى رسیده که او پس از درگذشت  پیامبر خدا صلى الله علیه و آله قرآن را به ترتیب  نزول جمع آورى کرده است  . ( ۲ )

مى گویم : این ابن حجر , احمد بن على حجر عسقلانى ( ملقب  به شیخ الاسلام ) صاحب  کتاب[  ( الاصابه فى معرفه الصحابه](  و کتاب  تقریب  التهذیب  , و کتابهاى دیگر است  که وفاتش در سال ۸۵۲ هبوده , و نویسنده[ ( الصواعق المحرقه](  ( ۳ ) که همنام اوست  , احمد بن محمد بن على هیثمى ( مفتى حجاز ) است  که سال ۹۷۳ هجرى چشم از جهان فرو بسته است  و جلال الدین سیوطى سال ۹۱۰ از جهان درگذشته است  .

از عبارت  ابن حجر استفاده مى شود که قرآنى را که على علیه السلام گرد آورده است  غیر قرآنى است  که سوره هایش بر طبق آنچه اکنون در مصحف است  مرتب  شده بوده , پس على علیه السلام خواسته است  در این جمع آورى ترتیب  نزول سوره ها و آیات  را روشن کند همچنانکه دانشمندى دست  به قلم مى برد و قرآن را تفسیر مى کند و تعداد قرائتها را بیان مى کند . دانشمندان دیگرى قلم بدست  مى گیرد و فقط علل وجوه قرائتها را مى نگارد , و دیگرى در نوشته خود به لغات  قرآن مى پردازد , و دیگرى پاورقى :

۱ چاپ  مصر , ۱۳۱۸ , ص ۷۴ , ج ۱ .

۲ الاتقان نوع بیستم .

۳ مرحوم قاضى نورالله شوشترى کتابى در رد این کتاب  نوشته بنام[ ( صوارم مهرقه](  مترجم .

صفحه : ۵۸

الفاظ نادر و دور از ذهن قرآن را و دیگرى اخبار وارده مناسب  با هر آیه اى را در تفسیر خود مىآورد و غیر آنها که هر کدام یکى از اغراض گوناگون قرآن را دنبال مى کنند , زیرا[ ( هر کسى را بهر کارى ساختند](  . مؤید این عقیده ما است  حدیثى که ثقه الاسلام کلینى آن را در باب  اختلاف الحدیث  از اصول کافى به سند خودش از سلیم بن قیس هلالى در حدیثى طولانى از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده که آن حضرت  در پاسخ او مفصلا مطالبى بیان نموده تا اینکه فرمود[ : ( و بر پیغمبر خدا علیه السلام هیچ آیه قرآنى نازل نمى شد جز آنکه برایم مى خواند و بر من دیکته مى نمود , و من به خط خود مى نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من مىآموخت  و از خدا خواست  که به من نیروى بخاطر سپردن آن را عطا کند , از آن زمان که آن دعا را درباره من کرد هر آیه اى از کتاب  خدا را که به من مىآموخت  , و هر عملى را که به من دیکته نمود و من نوشتم فراموش نکردم , و آنچه را خدا به او آموخت  از حلال و حرام و امر و نهى که بوده یا خواهد بود , و هیچ کتابى که بر پیغمبرى قبل از او نازل شده بود درباره طاعت  و معصیت  نماند الا آنکه به من یاد داد . و من حفظش کردم و یک  حرف  آن از خاطرم محونشد , آنگاه دست  خود را بر سینه من نهاد و از پروردگار خواست  که قلبم را از علم و فهم و حکمت  و نور پر کند .

من گفتم : اى رسول خدا پدر و مادرم فدایت  , از آن هنگام که آن درخواست  را از خدا درباره من نمودى چیزى را از یاد نبردم , و آنچه را هم ننوشتم از دستم نرفته است  , آیا پس از این ترس فراموشى صفحه : ۵۹

برایم دارى .

فرمود : نه , من از فراموشى و نادانى نسبت  به تو بیمناک  نیستم](  ( ۱ )

فرمایش امیر المؤمنین علیه السلام چنانکه در بحار الانوار ( ۲ ) آمده : [( و هر آینه کتابى براى شما آورده ام که کامل است  و مشتمل بر تأویل و تنزیل و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ است](   .

بنابراین هیچکس بطور قطعى نمى تواند بگوید که حضرت  على سوره ها را جمع و مرتب  نموده و سوره ها در زندگانى پیغمبر مرتب  نبوده , و اخبار دیگرى هم که دلالت  دارند بر اینکه ابوبکر و دیگران قرآن را جمع کردند نیز از همین قبیل است  و بر این دلالت  ندارد که ترتیب  سوره هاى قرآن به فرمان پیغمبر نبوده . پس هر که آنها را براى آن غرض دست  آویز خود قرار دهد قطعا به اشتباه افتاده است  .

هم اکنون قرآن بر طبق قرائت  على علیه السلام قرائت  مى شود طبرسى در مجمع البیان در تفسیر فرموده خداوند :

[ ( . . .  و اظهره الله علیه عرف  بعضه و اعرض عن بعض ](  ( ۳ ) گوید : کسائى تنها[ ( عرف](   بدون تشدید خوانده و دیگران[ ( عرف](   به تشدید خوانده اند , و ابوبکر بن عیاش هم قول به تخفیف  را برگزیده است .

پاورقى :

۱ اصول کافى ۱ : ۶۴ حدیث  ۱ .

۲- ج ۱۹ , ص ۱۲۶ .

۳ . . . خداوند پیغمبر را به افشاى آن راز مطلع گردانید و پیامبر گوشه اى از این نیات  را به وى اعلام داشت  و از همه جزئیات  آن خوددارى کرد . ( تحریم : ۳ )

صفحه : ۶۰

و گفته است  : آن از ده حرف  و قرائتى است  که من آن را وارد در قرائت عاصم از قرائت  على بن ابى طالب  علیه السلام نمودم تا اینکه قرائت  على را خالص گردانم و آن قرائت  حسن و ابى عبدالرحمن سلمى است  . ابوعبدالرحمن هر وقت  شخصى را مى دید که ( عرف  ) را به تشدید مى خواند او را با سنگریزه مى زد .

مى گویم : ابوبکر بن عیاش , ( ۱ ) و حفص بن سلیمان بزاز هر دو از عاصم بن ابى النجود بهدله روایت  مى کنند , و عاصم یکى از هفت  تن قاریانى است که قرائتشان به حد تواتر رسیده و لکن صداهاى ( اعراب  ) قرآن که هم اکنون رائج است  , تنها بر طبق قرائت  حفص از عاصم اعراب  گذارى شده و از آنچه طبرسى از ابن عیاش نقل کرده برمىآید که قرائت  عاصم همان قرائت  امیرالمؤمنین على بن ابى طالب  روحى له الفداء است  مگر در ده کلمه که ابوبکر بن عیاش در قرائت  عاصم وارد کرده تا قرائت  على علیه السلام خالص گردد , بنابراین قرائتى که حالا متداول است  همان قرائت على علیه السلام مى باشد . و همچنین طبرسى در فن دوم از مقدمه تفسیرش در ذکر نامهاى قراء گوید :

پس اما عاصم بر ابى عبدالرحمن سلمى قرائت  کرده است  و او پاورقى :

۱ به کینه اش مشهور گردیده و در اسمش اختلاف  است  بعضى گفته اند نامش [( سالم بن عیاش اسدى کوفى است  که در سال ۱۹۳ درگذشت](   و گویند در طول عمر نود و چند ساله اش دوازده هزار و بقولى چهل هزار مرتبه قرآن را ختم کرد . ( مترجم )

بر على بن ابى طالب  علیه السلام ( ۱ )

مزیت  قرائت  عاصم

اینکه در مصحف  گرانمایه تنها قرائت  عاصم بکار گرفته شده , براى سادگى و مزیت  و شایستگى آن است  و چون از قرائتهاى دیگر بهتر ضبط کرده , و راز اضبط بودنش در این است  که از قرائت  امیرالمؤمنین علیه السلام گرفته شده .

گر چه جایز است  قرآن به قرائت  متواتر هر یک  از[ ( قراء سبعه]( خوانده شود .

علامه حلى قدس سره در کتاب[  ( منتهى](  مطلبى فرموده که متنش اینست دقیق ترین این قرائتهاى هفتگانه نزد آنانکه داراى بینش هستند همان قرائت  عاصم است  که بروایت  ابى بکر بن عیاش ذکر شده است  . در کتاب  تذکره فرموده است  : قطعا این مصحفى که اکنون در دست  ما هست از روى مصحف  على علیه السلام استنساخ شده .

محقق طوسى قدس سره در تجرید گوید[ : ( على علیه السلام از همه مردم برتر بود به جهت  کثرت  جهاد او و . . . و چون آن جناب  از همه صحابه کتاب خداى والاى توانا را بهتر حفظ کرد]( .

فاضل قوشجى در شرحش بر آن گوید : پس بیشتر ائمه قراء مانند ابى عمرو ابن علاء و عاصم و جز آنان قرائتشان را از آن حضرت  فرا گرفته اند , زیرا آنان شاگردان ابو عبدالرحمن سلمى بودند که شاگرد

پاورقى :

۱ بنابراین عاصم با یکواسطه قرائت  خود را از على[ ( ع](  فرا گرفته مترجم .

على علیه السلام بوده است  .

مختصر آنکه ما قائلیم که اولا قطعا ترتیب  سوره ها مانند آیات  توقیفى و مستند به دستور پیغمبر است  . و همه محققین از علماء شیعه و سنى بر این عقیده اند و شواهد و براهین بر اثبات  آن فراوان است  و معتقدیم که قرآن بعد از وفات  پیغمبر جمع نشده تا سوره هایش بر طبق نظر و اجتهاد صحابه مرتب  گردیده باشد , بخاطر آنکه فهمیدى , اخبارى که به آنها تمسک نموده اند بر مدعایشان دلالت  ندارد .

از آن هم که چشم پوشى کنیم گوئیم که شیعه و سنى اتفاق دارند در اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام در دوران زندگى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله قرآن را حفظ نموده بوده و چندین بار بر آن حضرت  قرائت  کرده و در مورد قرآن از همه صحابه شناخت  بیشترى داشته است  .

على علیه السلام ( در خطبه ۲۰۸ از نهج البلاغه و همچنین وافى ص ۶۲ج ۱ به نقل از کافى ) در پاسخ شخصى که از احادیث  مجهول و خبرهاى گوناگونى که در دسترس مردم آن زمان قرار داشت  پرسید , فرمود[ : ( آنچه در دست مردم است  حق است  و باطل تا آنکه فرمود : همه اصحاب  پیامبر خدا نمى توانستند چیزى از او بپرسند یا از او بخواهند که چیزى را به آنها بفهماند تا جائى که دوست  داشتند بادیه نشینى یا غریبى از راه برسد و از آن حضرت  بپرسد تا آنها هم بشنوند و از آن مطالب  چیزى بر من نگذشت  مگر اینکه از آن حضرت  مى پرسیدم و آن را در حافظه ام جاى مى دادم . ( ۱ ) پاورقى :

۱ نهج البلاغه , خطبه ۲۰۱ . و در منهاج البراعه , خطبه ۲۰۹ , ج ۱۴ : ۲۴ .

صفحه : ۶۳

گروهى از دانشمندان بزرگ  گفته اند : قرائتى که الان معمول مى باشد قرائت على علیه السلام است  و او نخستین فردى بوده که بعد از پیغمبر قرآن را جمع آورى کرده و او در همه علوم مورد اعتماد صحابه بوده و در قرآن و احکام به او مراجعه مى کردند , بویژه نزد اصحاب  ما امامیه که به عصمت  او قائلند و به اتفاق همه مسلمین , پیغمبر صلى الله علیه و آله در حق او فرموده :

[ ( در داورى و حکومت  على از همه شما برتر است](   .

فرموده است[ :  ( على با قرآن , و قرآن با على است](   . فرموده است[ :  ( على با حق است  , و حق با على است  به هر طرف  که بگردد](  و . . . بنابراین ترتیب  سوره هاى قرآن بر شیوه اى که خدا و رسولش اراده کرده اند واقع شده .

سپس مى گوئیم : فرض کنیم بر اینکه ترتیب  سوره هائى که میان دو جلد قرار گرفته بعد از زندگى پیغمبر بوده و فقط در عهد ابوبکر و به دستور او بوده چنانکه از ظاهر پاره اى از اقوال بدست  مىآید .

سخنى نیست  در اینکه امیرالمؤمنین على علیه السلام آن را پذیرفته و آن را پسندیده است  , و گرنه در دوران خلافت  خودش آن را تبدیل مى کرد اگر گفته شود که این کار در عهد ابى بکر برایش امکان نداشت  و چون آن بزرگوار معصوم است  و پذیرش و امضایش براى ما حجت  است  . علاوه بر اینکه ترکیب  سوره ها از آیات  اجماعى است  و چنانکه فهمیدى خلافى در آن نیست  , پس اگر بالفرض ترتیب  سوره ها بدستور معصوم هم نباشد بنابر آنچه گفتیم تمام آیات  و سوره هائى که بر پیغمبر صفحه : ۶۴

نازل شده همان است  که الان ما بین دو جلد قرار دارد و به هر صورت  و حالت  چیزى در آن زیاد نگردیده و چیزى هم از او کم نشده پس با این استدلال روشن شد که قول فقیه بحرانى در کتاب  ( حدائق ) و دیگران که مانند او گفته اند , گردآورى قرآن در مصحفى که الان موجود است  از جمع معصوم نیست  , بى مدرک  و بى نهایت  دور از ثواب  است  . دلیل روشن بر اینکه عثمان از قرآن چیزى کم و زیاد نکرده , بلکه مردم را بر یک  قرائت  جمع کرده

باید توجه داشته باشى که صحابه و مسلمانان دیگر در حفظ و نگهبانى قرآن بى نهایت  سخت  کوش بودند و انگیزه ها بر نقل و حمایت  قرآن فراوان بود که هزاران انسان به او روى مىآوردند و دانستى که گروهى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله تمامى قرآن را از بر کرده و بر لوح دل نگاشته بودند و اما آنان که پاره اى از قرآن را حفظ کرده بودند عددشان را نمى توان به حساب  و شمارش درآورد , بنابراین هر شخصى که در شیوه برخورد صحابه با قرآن و سخت  کوشى آنان در نگهدارى و گرفتن علوم و احکامشان را از آن اندک  دقتى بنماید , خواهد دانست  که احتمال نفوذ زیاده و کمى در آن جدا پوچ است  .

هیچکس ادعا نکرده که عثمان چیزى در قرآن افزوده یا چیزى از آن کم نموده باشد .

براى اینکه عقل مى گوید چنین چیزى امکان پذیر نیست  که با آن همه کوششى که از طرف  مسلمین جهت  حفظ قرآن بعمل مىآمده و با آنکه مردم در همه روى زمین قرآن و شماره سوره ها و آیاتش را مى دانستند دیگر کجا براى عثمان چنان فرصتى بود که دست  به کم و

صفحه : ۶۵

زیاد کردن آن بزند بلکه او مردم را به یک  قرائت  جمع کرد و بقیه قرائتها را بدور افکند , بدین گمان که با آن کار قرآن از زیاده و کم شدن محفوظ خواهد ماند و مى پنداشت  که زیادى قرآئتها سبب  مى شود تا آنچه از قرآن نمى باشد در آن وارد گردد .

عثمان خواست  و او[ (  و الذین یکنزون الذهب  . . . ](  از آیه ۳۵ توبه را بردارد , ابى بن کعب  گفت  یا باید و او را بجایش بنهید و یا باید شمشیرم را بر شانه ام بنهم . به تفسیر در منثور سیوطى رجوع شود ( ج ۳ ط مصر ص ۲۳۲ ) فافهم .

اینک  اقوال و آراء گروه بیشمارى از مشایخ را در آن باره پیش رویت قرار مى دهیم تا خود چه بیندیشى .

ابن التین و غیر او گفته اند ( ۱ ) : چون ناسازگارى در وجوه قرائتها زیاد شد تا به اندازه اى که با وجود لهجه هاى فراوان قرآن را هر دسته اى با لهجه خود مى خواندند و این کار آنان را بجائى کشانده بود که به یکدیگر نسبت  خطا مى دادند , عثمان از خطرناک  شدن کار ترسید , لذا همه آن مصحفها را در یک  مصحف  استنساخ کرد , سوره ها را به همان ترتیب  که بود قرار داد , و از بقیه لهجه ها به لهجه قریش بسنده نمود و استدلال مى کرد که : قرآن به لغت  ایشان فرو فرستاده شده هر چند که اجازه داده شده بود که توسعه یابد و به لغت  دیگران نیز خوانده شود . تا در آغاز کار دردسرى ایجاد نشود , عثمان دید نیاز به این کار پایان پذیرفته پس به یک  لغت اکتفا کرد .

پاورقى :

۱ اتقان : ۵۸ تا ۶۴ نوع ۱۸ چاپ  مصر ۱۳۱۸ .

صفحه : ۶۶

قاضى ابوبکر در کتاب[  ( الانتصار](  گفته :

مقصود عثمان جمع کردن مسلمین بر قرائتهاى ثابت  و معروفى که از پیغمبر رسیده و لغو قرائتهاى دیگر بود .

او مردم را وادار کرد که مصحفى برگیرند که تقدیم و تأخیرى در آن نباشد , و تأویل آیات  را در کنار آنها ننوشته باشند , و آنچه تلاوتش نسخ شده بود با آنچه تلاوتش بجا مانده درج نگردد , تا مبادا در نسلهاى بعدى فساد و شبهه پدید آید .

حارث  محاسبى گفته : در میان مردم شهرت  یافته است  که عثمان جمع کننده قرآن بوده ولى اینطور نیست  , بلکه عثمان مردم را بر یک  وجه خواندن قرآن واداشت  بر مبناى قرائتى که او و هر یک  مهاجرین و انصار که وى آنرا دیده بود برگزیده بودند زیرا وقتى که اختلاف  مردم عراق و شام در حروف  قرائتها پیش آمد از آشوب  و بلوا ترسید , اما قبل از آن مصحفها به وجوهى از قرائتهاى بى قیدى بودند که بر اساس حروف  هفتگانه اى که قرآن بر آنها نازل شده نوشته شده بودند .

در اتقاق از محاسبى مذکور نقل کرد , که على علیه السلام فرموده : [ ( اگر حکومت  بدست  من بیفتد هر آینه با مصحفها همان کار را مى کردم که عثمان کرد](  .

گوید : و ابن ابى داود به سندى صحیح از سوید بن غفله روایت  کرده که گفت  : على علیه السلام فرمود :

جز نیکى چیزى درباره عثمان نگوئید به خدا سوگند آنچه در مصاحف  انجام داد جز با مشورت  ما نبود و در حضور ما انجام گرفت  , به ما گفت  : درباره این قرائتها چه مى گوئید ؟ به من گزارش رسیده که

صفحه : ۶۷

برخى به یکدیگر مى گویند قرائت  من بهتر از قرائت  تو است  و این کار بقدرى بالا گرفته که نزدیک  است  به کفر بیانجامد .

گفتم : نظر خودت  چیست  .

پاسخ داد : رأى من آن است  که مردم بر یک  مصحف  جمع شوند , و دیگر تفرقه و دسته بندى در کار نباشد .

گفتم : خوب  نظرى دارى .

گوید : و قاضى ابوبکر در کتاب  الانتصار گفته : به عقیده ما همه قرآنى که پروردگار آن را نازل فرموده , و نوشتن آن را دستور داد , و آن را نسخ نکرد و پس از نزول تلاوتش را برنداشت  همین است  که مصحف  عثمان فرا گیرنده آن است  و از آن چیزى کم نشده و به آن افزوده نگردیده و نظم و ترتیبش بر آنچه خداوند منظم فرموده و پیامبر خدا ترتیب  داده برقرار مانده , آنچه مقدم بوده مؤخر نشده , و آنچه در آخر بوده به پیش نیفتاده , و ترتیب  آیات  هر سوره و جاها و شناخت  مواضع آنها را مسلمین از پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله ضبط کرده اند , همچنانکه خود قرائتها و تلاوتش را ضبط کرده اند , و امکان دارد خود پیغمبر سوره های ش را در جاى خود قرار داده باشد و احتمال دارد آن را به امت  واگذارده باشد که پس از خودش این کار را بنمایند و خود آن بزرگوار چنین کارى را ننموده باشد سپس گفته احتمال دوم به واقع نزدیکتر است  .

من مى گویم : بلکه قول اول متعین و حتمى است  و تردیدى نداریم در اینکه شخصیت  والاى پیغمبر صلى الله علیه و آله خود عهده دار ترتیب  سوره ها نیز بوده است  چنانکه گذاشت  .

صفحه : ۶۸

در اتقان نیز گوید : بغوى در کتاب[  ( شرح السنه](  گفته است  : صحابه رضى الله عنهم قرآن را که پروردگار بر پیغمبرش فرو فرستاده بود میان دو جلد جمع کردند بدون اینکه چیزى از آن را زیاد و کم نمایند , از ترس آنکه مبادا با از بین رفتن آنانکه به سینه سپرده بودند چیزى از آن کم شود , پس آن را به همان نحو که از پیغمبر صلى الله علیه و آله شنیده بودند نوشتند بدون آنکه چیزى از آن را پس و پیش کنند .

یا از براى آن ترتیب  جدیدى اتخاذ نمایند که از پیامبر گرامى نگرفته باشند , و رسول خدا صلى الله علیه و آله آنچه از قرآن بر او نازل مى شد به ترتیبى که هم اکنون در مصحفها هست  به اصحاب  خود مى فهماند و به آنها یاد مى داد , با املاء و دستور جبرئیل که به هنگام فرود آوردن هر آیه به آن حضرت  مى گفت  : این آیه بعد از فلان آیه در فلان سوره نوشته شود . پس ثابت  شد که تلاش صحابه بر این مدار بود که قرآن را یکجا جمع کنند نه اینکه آن را مرتب  کنند .

چونکه قرآن در لوح محفوظ به همین گونه نوشته شده است  . قادر متعال آن را یکجا به آسمان دنیا نازل فرموده , آنگاه آن را بطور پراکنده در مواقع نیاز فرو مى فرستاد , و ترتیب  نزول غیر از ترتیب خواندن آن است  .

گوید : و ابن داود از طریق محمد بن سیرین از کثیر بن افلح روایت  نموده که گفت  : وقتى عثمان مى خواست  مصحفها را بنویسد دوازده تن از قریش و انصار را جمع کرد , پس آنها فرستادند و جعبه جزوه هاى قرآن را که در خانه عمر بود آوردند , و عثمان بر کارشان

صفحه : ۶۹

نظارت  مى کرد و چون درباره چیزى باهم اختلاف  مى کردند جایش را خالى مى گذاشتند و نوشتن آن را به تأخیر مى انداختند .

گوید : ( قاضى ابوبکر ) و از ابن وهب  نقل شده است  که گفت  : از مالک شنیدم که مى گفت  فقط بنابر آنچه از پیامبر مى شنیدند قرآن تألیف  شده . در مناهل العرفان گوید : بخارى از ابن زبیر روایت  نموده که گفت  : به عثمان بن عفان گفتم : آیه[ (  الذین یتوفون منکم و یذرون ازواجا ](  ( ۱ ) را آیه دیگرى که در همان سوره است  نسخش کرده پس چرا بنویسى , آن را واگذار . و معنایش این است  که چرا آن را بنویسى , یا گفته باشد چرا آن را بنویسى و به حکم آن عمل نکنى , چونکه حکم آن با آیه قبل از او برداشته شده !

گفت  : اى فرزند برادرم چیزى را از جاى خودش تغییر نمى دهم . ( ۲ ) و گفتار دیگرى هم در این زمینه هست  و اینکه این مقدار را ما نقل کردیم بخاطر تایید بود چون مطلب  در آن روشن تر از آن است  و در آن نیازى به نقل همه اقوال نیست  .

پاورقى :

۱ و آن کسانى که بمیرند از شما و واگذارند همسرانى را . . . ( بقره ۲ : ۲۴۰ )

۲ این آیه که ادامه اش این است[ :  (  . . . وصیه لازواجهم متاعا الى الحول غیر اخراج . . . ](  که ناظر به سنت  جاهلیت  بوده که بعد از وفات  زنان در خانه آنها تا یکسال مى ماندند , و در اول اسلام هم چنین بود بعد منسوخ شد به آیه ۲۳۴ همین سوره که فرموده[ : (  و الذین یتوفون منکم و یذرون ازواجا یتربصن بانفسهن اربعه اشهر و عشرا ]( . . .  که به عده نگهداشتن چهار ماه و ده روز معین شده و وجوب  نفقه آنها منسوخ شد به ارث  و آن آیه گرچه در تلاوت  متقدم است  اما از جهت  نزول متأخر بر این آیه است  . ( مترجم )

صفحه : ۷۰

عثمان را در کارش به دو جهت  سرزنش مى کنند :

۱ سوزاندن او مصحفها را سبک  شمردن دین بود .

۲ این کار راه محافظت  قرآن نبود و اگر این کار ( بمنزله ) برج و بارو کشیدن به دور قرآن براى رخنه نکردن دشمن در آن بود . پیامبر خدا قرائتهاى گوناگون را جایز نمى فرمود . و بطور کامل در این مورد سخن گفته شد . و با آنکه عثمان با این کار مى خواست  همه مردم را بر یک  قرائت جمع کند , معذلک  آنقدر قرائتها زیاد شد که متواتر آن به هفت  تا رسید . شیوه نگارش قرآن

از شدت  توجه و دقت  مسلمین و کوشش آنان در صحت  و درستى قرآن مبین , نوشتن قرآن , و نحوه نگارش آن به حروف  ۲۸ گانه الفبایى است  که نویسندگان وحى براى نخستین بار در عهد پیغمبر صلى الله علیه و آله نوشته بودند , اگر چه در برخى مواضع , آن شیوه مخالف  آئین نگارش است  , ولى به هیچکس اجازه داده نمى شود که قرآن را بنویسد مگر بر طبق همان شیوه اى که از گذشته به تواتر ضبط گردیده و این سخت  گیرى دو جهت  دارد . ۱ تا قرآن همانگونه که بوده دست  نخورده باقى بماند .

۲ پیشگیرى و مواظبت  از آنکه مبادا خطر تحریف  در آن رخنه کند و لو از جهت  شیوه نگارش .

بلکه مى گوئیم : دگرگون ساختن شیوه نگارش قرآن حرمتش آشکار است  , زیرا نگارش قرآن از شعائر دین است  , و حفظ شعائر

صفحه : ۷۱

واجب  است  تا اینکه تا روز بازپسین از شبهه ها , و تحریف  دشمنان محفوظ بماند , و حجت  باشد بر تمامى افراد بشر , که تا انقراض عالم با کمال اطمینان به آن احتجاج کنند .

همچنانکه حفظ شعائر دیگر واجب  است  مانند آنکه در سرزمین مکه باید حدود مرزهاى منى و مشعر و خانه کعبه , و آرامگاه پیغمبر و غیر آنها حفظ گردد .

جهت  تایید این مطلب  چند موضع از قرآن را بعنوان شاهد مثال مىآوریم تا کاملا برایت  روشن گردد که قرآن از همه وجوه تغییر و تبدیل و تحریف  و تصحیف  و زیاده و کمى مصون گردیده و دست  نخورده باقى مانده است  . نمونه هائى از شیوه نگارش اولیه قرآن که دست  نخورده باقى مانده است مثال :

۱ ) کلمه[ ( مرضات](   در همه مصاحف  به تاء کشیده نوشته شده : [ ۱ (  و من الناس من یشترى نفسه ابتغاء مرضات  الله ](  ( ۱ ) . ۲ و در آیه دیگر[ : (  مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات  الله ]( ( ۲ ) .

پاورقى :

۱ و از مردم کسى که مى فروشد جان خود را در پى جستن موارد خوشنودى خدا . ( بقره ۲ : ۲۰۷ )

۲ و مثل کسانى که دارائى خویش را به طلب  خوشنودى خدا انفاق مى کنند . ( بقره ۲ : ۲۵۶ )

 

 

 

 

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *