حرف ((فاء)) برای آفت است

به هر دورى که مىخواهى کنى طى   برآن دورت تسلسل هست درپى

ذیل بیت قبلى دانسته شد که در دور ابجدى فقط یک جهت آن به نحو جفر جامع بى کران در مى آمد که باز همان دور ابجدى را مى شود به جهات بى نهایت فرض کرد و در آن بکار مشغول شد تا چه رسد به دور ابتثى و یا دور اءهطمى و یا دوره هاى دیگر که باز آنها را حد و نهایت نباشد. لفظ تسلسل به معناى لغوى است یعنى پى هم و پى در پى .
روایات در باب حروف کشف حقایقى نموده اند که خیلى شگفت آور آست .
در ماده ((حمم )) سفینه البحار روایتى آمده که جناب امام مجتبى (علیه السلام ) مریض شد و تب کرد و درد وى بسیار شدید گشت جناب فاطمه (علیها السلام ) وى را به نزد حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) آورد در حالیکه به حضرت استغاثه مى کرد، در این هنگام جبرئیل نازل شد و فرمود که خداوند هیچ سوره اى از قرآن را بر تو نازل نکرد مگر در آن سوره حرف ((فاء)) وجود دارد و هر ((فاء)) هم براى آفت است ، مگر سوره حمد که در آن حرف ((فاء)) نیست پس ظرفى از آب را بردارید و سوره حمد را چهل بار بخوانید (و در آب آن را قرائت کنید) سپس این آب را بر آن بریزید؟ خداوند او را شفا مى بخشد پس همینگونه عمل کردند مثل اینکه از بند رهایى یافته باشد.
روى انه اعتل الحسن (علیه السلام ) فاشتد وجعه فاحتملته فاطمه (علیها السلام ) فاءتت به النبى (صلى الله علیه و آله و سلم ) مستغیثه مستجیره فنزل جبرئیل فقال ان الله لم ینزل علیک سوره من القرآن الا و فیها فاء و کل فاء من آفه ، ما خلا الحمد فانه لیس فیه فاء فادع قدحا من ماء فاقرء فیه الحمد اربعین مره ثم صبه علیه فان الله یشفیه ففعل ذلک فکانما انشط من عقال .

این روایت علاوه از اینکه یک دستور العمل شریفى در مورد استشفاى کودکان در حال تب کردن است ، در آن اسرارى از علم حروف و اءعداد نهفته است که فرمود: ((ؤ کل فاء آفه )) و نیز چهل بار یعنى عدد چهل در آن اخذ شده است که آفت بودن ((فاء)) حیرت آور است .

و روایات به مثل روایت مذکور خیلى فراوان است که به اسرار حروف و اعداد اشاراتى دارند. منتهى براى ما نبوت انبایى چون حاصل نشده است و به اسرار کلمات وجودى نرسیده ایم از این گونه مسائل استیحاش داریم و حالیکه نبوت تشریعى همان حلال و حرام ثابت الى یوم القیامه است ولى براى همگان نبوت انبایى راه دارد که به اسرار عالم آشنا شوند، و حقایقى هم به آنان دهند و چه بسا در نبوت انبایى باطن و سر آیه اى و یا روایتى را ظهور دهند که نه گوشى شنیده باشد و نه چشمى آن را دیده باشد و نه بر قلب احدى خطور کرده باشد. که خطبه قاصعه نهج متنم است . به شرح باب دوم مراجعه کن .

منبع:شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی