جایگاه من در هستی؟

جایگاه من در هستی؟

کد ثبت علی:۱۲۶۲-۶۱۰-۳۴۹۰۴۰۴۰۱۷-۲۵۰۲

 

 آدمی پیش از آنکه قدم به دنیا گذارد و جهان و آنچه در آن است را بشناسد،  در عالم رحم و جنینی به رشد و نمو اعضای خود بسیار توجه داشت. در حالیکه با ورود به این دنیا، محور توجه او به عالم بیرون خود، بیش از توجه به گوهر وجود و خویشتن خویش شده است….

 آدمی پیش از آنکه قدم به دنیا گذارد و جهان و آنچه در آن است را بشناسد،  در عالم رحم و جنینی به رشد و نمو اعضای خود بسیار توجه داشت. در حالیکه با ورود به این دنیا، محور توجه او به عالم بیرون خود، بیش از توجه به گوهر وجود و خویشتن خویش شده است.

آدمی از بدو تولد چشم به هستی باز کرده، می یابد، می بیند و می شنود و با بیرون از خود ارتباط برقرار می کند. و دنیای بیرون از خود را محور توجه و کنکاش  قرار می دهد، ولی از خود بی خبر است!!

براستی، چه دستگاههای پیچیده ای در بدن ما در کار است تا رشته زندگی را برقرار نگه دارد!. براستی، انسان چقدر از آنچه که در درون او می گذرد را تدبیر می کند؟ و تا چه اندازه  از آن آگاه است؟

 گوارش: غذا را فرو می بریم، در معده و روده با کمک اسید معده و شیره لوزالمعده و صفرا و …….. تمام مواد غذایی تفکیک و هضم و آماده جذب و مازاد آن دفع می شود.

 اندامهای حرکتی: چه مراحل پیچیده ای برای حرکت دادن ، در بدن انسان طی می شود. به محض اراده انسان، از قشر خاکستری جلوی مغز، فرمان به بخشهای زیرین مخابره شده و از طریق نرونهای عصبی  به واسطه مواد شیمیایی فرمان را به نرونهای عصبی دیگر انتقال می دهند و این جریان الکتریکی پس از عبور از مغز و نخاع و اعصاب محیطی دست ،به عضلات فرمان انقباض هماهنگ را می دهد و شما می توانید قلم را در دست حرکت دهید و پیچیده تر اینکه اندیشه و تفکرات چگونه از مرکز حافظه و تعقل به قلم و کاغذ می رسد؟

دیدن :انتقال پرتوهای نور از محیط اطراف پس از عبور از قرنیه و عدسی و مایع اتاق های تاریک، به سلولهای استوانه ای و مخروطی شبکه برخورد می کند و پیام دریافت نور از راه اعصاب دوم مغزی به مرکز بینایی می رود. چگونه انتقال نور به چشم منجر به پدیده عظیم دیدن می شود؟

شنیدن: چگونه اصوات و امواج پس از عبور از کانال گوش و برخورد به پرده گوش و ارتعاش سه استخوانچه و انتقال به جسم حلزونی و انتقال به عصب ۸ مغز منجر به شنیدن می شود؟

تنها می دانیم که غذایی را می خوریم، اشیاء را می بینیم، صدا را می شنویم. و بالاتر اینکه می اندیشیم و به خاطر می آوریم اما چگونه؟  همه ما قبول داریم که بدن، جسمی است که تحت نیرو و حقیقتی اداره می شود که تمام اعمال ما دیدن و شنیدن و …… به تدبیر آن حقیقت است چشم و گوش همچون ابزار در اختیار آن نیرو و حقیقت است.

اکنون برای شناسایی گوهر گرانبهای وجود خود، سفری در مشهودات خود می نماییم تا ببینیم آثار وجودی کدامیک بیشتر است و جایگاه انسان در این نظام هستی کجاست؟

 در اطراف ما جماد، گیاه و حیوان و انسان وجود دارد که همه در بعضی خصوصیات مشترک هستند ولی در بعضی جهات کاملاً اختصاصی هستند: حجم و وزن و شکل که از ویژگیهای جمادات است در سایر انواع موجودات همچون گیاه و حیوان و انسان هم مشترک است. گیاه از جهتی قویتر است و علاوه بر ویژگی اجسام  (وزن و حجم) رشد و نمو دارد، بطوریکه رشد و نمو موجب برتری گیاه نسبت به اجسام است. و حیوان نیز ویژگی کلی جمادات (وزن و حجم) و نباتات (حس و رشد) را دارد و علاوه بر آن، در رشد و نمو و حرکت قویتر و صاحب اراده و اختیار و قوه وهم  (درک محبت و دشمنی) است و در مقایسه، حیوان بیشتر از گیاه و گیاه بیشتر از جماد (اجسام بی جان) آثار و برتری دارد و انسان علاوه بر ویژگیهای کلی جماد، گیاه و حیوان دارای قوایی است که او را از همه برتر کرده و همه عالم را مسخّر او کرده است و در میان انسانها، دانا برتر از نادان است و همه اکتشافات و اختراعات و کاوشگریها و صنایع و تکنولوژیها از دانشمندان است که همه موجودات تحت فرمان انسان دانا می باشند. پس آنچه موجب برتری انسان دانا به انسان نادان  می شود علم است که نتیجه می گیریم علم برترین موجود است

 اگر سوال شود که انسان صاحب عقل قوا و حواس قویتری دارد یا حواس ۵ گانه حیوانات ؟چرا که می دانیم حیواناتی هستند که قدرت شنوایی آنها دهها برابر انسان است و قادر به تعقیب شکار،با قوه بویایی قوی خود ، هستند ولی انسان چون دارای عقل است تمام قوای او برتر از سایر حیوانات است که دیدن حیوان دیدن وهمانی است ولی دیدن انسان دیدنی عقلانی است و حکومت عقل بر همه قوا، موجب برتری همه قوای انسان نسبت به حیوان است.

صدرالمتالمین اکثر آنهایی را که ما انسان می دانیم، انسان بالقوه می داند به این معنی که استعداد انسان شدن دارد ولی انسان نشده اند. نهایت رشد و نمو انسان بالقوه که در حد حیوان کمال دارد، انسان بالفعل شدن است فرق او با حیوان در این است که اگر تمام استعداد حیوان پرورده شود تا سر حد  وهم  تکامل خواهد یافت و دانه گندم همان جماد بی حس و حرکت است که استعداد رشد و نمو دارد اگر تا سر حد نهایت شکوفا شود، تبدیل به خوشه می شود و این استعداد است که موجودات هر مرتبه را را از یکدیگر متمایز و متفاوت می کند انسان همان حیوانی است که استعداد انسان شدن است و گیاه همان جماد است که استعداد رشد و نمو دارد.

 نطفه انسان در مسیر خود استعداد انسان کامل شدن را دارد اگرچه یک سلول است ولی با حرکت جوهری دم به دم در حال تغییر و تکامل است.با بحث در جایگاه وجودی انواع موجودات جماد، نبات، حیوان و انسان روشن می شود که انسان تمام کمالات نوع جماد، نبات، حیوان را دارد و در بحثهای آینده روشن خواهیم کرد که همه موجودات در حرکت به سوی جایگاه برتر خود هستند.

 علامه حسن زاده آملی درکتاب معرفت نفس آورده اند:‌

اینک که در مشهودات خود کاوش می‌کنیم تا ببینیم آثار وجودی کدام یک از آنها بیشتر است:

یک قسم از مشهودات خود را می‌بینیم که به ظاهر هیچ حس و حرکت ندارند و آنها را رشد و نموّ نیست، چون: انواع سنگها و خاکها و مانند آنها که این قسم را جماد می‌گوئیم.

و یک قسم دیگر را می‌بینیم که تا حدّی حس و حرکت دارند و رشد و نموّ می‌کنند، چون: انواع نباتات که رستنیها باشند؛ از گیاه گرفته تا درخت. و چون جماد و نبات را با یکدیگر بسنجیم می‌بینیم که هر دو در اصل وجود داشتن مشترکند، و جماد حجم دارد، نبات هم حجیم است. آن وزن دارد و این نیز وز ین است تا کم کم به جائی می‌رسیم که می‌بینیم نبات رشد و نموّ دارد و او را تا اندازه‌ای حسّ و تا حدّی حرکت است ولی جماد فاقد این کمال است و صاحب این کمال آثار وجودی بیشتر دارد پس نبات در رتبه برتر از جماد است.

و یک قسم دیگر را می‌بینیم که آنها را حرکات گوناگون است و حسّ آنها به مراتب شدیدتر و قویتر از حسّ نباتات است و افعال گوناگون از آنها بروز می‌کند و همه از اراده‌ آنها است که انواع حیوانات برّی و بحری‌اند و چون این قسم را با نبات مقایسه کنیم می‌بینیم که هردو در وجود داشتن و جسم بودن و در لوازم جسم شریکند و نیز نبات را رشد و نموّ است یعنی دارای قوّه‌ای که بدان قوّه غذا می‌گیرد و می‌بالد و این قوّه را در این قسم که حیوان است نیز می‌یابیم تا اندک اندک به جائی می‌رسیم که می‌بینیم حیوان واجد کمالاتی است که نبات فاقد آنها است که همان حرکات ارادی و افعال گوناگون است که ناچار شعور و قوّه و بینش بیشتر و قویتر موجب آنگونه امور مختلف است، پس آثار وجودی و حیاتی حیوان بیشتر از نبات است؛ پس حیوان در رتبه، برتر از نبات است.

و یک قسم دیگر را می‌بینیم که تمام آثار وجودی حیوان را دارا است با اضافه این معنی و این حقیقت که موجودی است دارای رشد و نموّ و حس و حرکت ارادی و دیگر قوای حیوانی، ولی افعالی از او صادر می‌شود که از هیچ حیوانی ساخته نیست. و می‌بینیم که همه‌ حیوانات و نباتات و جمادات مسخّر اویند و او بر همه حاکم و غالب؛ این موجود عجیب انسان است. پس ناچار قوای حیاتی و وجودی او بیشتر از حیوانات است، پس انسان در رتبه والاتر از حیوان است.

و باز اگر در افراد این نوع، فحص و کاوش کنیم می‌بینیم که آثار وجودی دانا به مراتب بیش از نادان است و همه‌ اکتشافات و اختراعات و … از دانشمند است نه از نادان، و انسان نادان، محکوم دانا و تابع او است و در حقیقت دانش است که محور جمیع محاسن است. پس انسان دانا، اشرف از انسان نادان و حیوان و نبات و جماد است. پس در حقیقت، علم، موجود اشرف، و در رتبه، فزون‌تر از همه است تا زمان بحث در گوهر علم فرا رسد که ببینیم چگونه گوهری است

 ۱- معرفت نفس/ ج ۱/ علامه حسن زاده آملی

۲- شرح معرفت نفس / داود صمدی

منبع

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *