مقاله دعاها برای کم کردن درجه تب و درمان این عارضه در طب اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع مقاله: دعاها برای کم کردن درجه تب و درمان این عارضه در طب اسلامی

نویسنده:حمیده سالم نژاد

مقاله شماره دو گاهنامه مصباح کربلا(مطالب این مقاله تحت نظارت هیئت علمی مجتمع مصباح کربلا می باشد.)

کد ثبت گاهنامه_مقاله:  ۳۴۹۰۴۰۴۱۷/ح س/۲/۲۸۸

کدثبت مقاله در  مجتمع مصباح کربلا:۲۸۸

 

 

دعای اول برای تب، دعایی است که در روایات نقل شده، به طور کلی چنین است: «اعیذک بالله العظیم رب العرش العظیم، من شر کل عرق نعار، و من شر حر النار» [۱]که باید هفت مرتبه خوانده شود، ظاهرا مراد از «حر النار» تب است، زیرا در روایات آمده که تب، سرریز آتش جهنم است.

دعای دیگر رقیه جبریل (ع) است، رقیه درمانی خود یک فن است و نحوه خاصی برای خواندن دارد و در قدیم رسم بوده، افراد خاصی هستند که در زمینه خواندن رقیه تخصص دارند که به آنها رقیه خوان و در اصطلاح عربی راقی گفته می شود، در روایت هم داریم که پیغمبر(ص) برای درمان فرد بیماری فرمودند که رقیه خوان بیاورید، که معلوم می شود پیامبر(ص) این روش را برای درمان تأیید کرده و نیز خواندن رقیه توسط افراد خاصی انجام میشده، همچنین بعضی از رقیهها در روایات صحیح السند آمده است مانند رقیه جبرئیل که از چند طریق نقل شده، البته کلمات آنها کمی با هم تفاوت دارد شاید بهترین آنها، این رقیه ای است که در کتاب کافی آمده و سندش صحیح است؛

در روایت آمده: پیامبر(ص) مبتلا به تب شدند، جبرئیل (ع) نازل شد و این رقیه را خواند «بسم الله أرقیک یا محمد، وبسم الله أشفیک، وبسم الله من کل داء یعیک، بسم الله والله شافیک، بسم الله خذها فلتهنیک، بسم الله الرحمن الرحیم فلا أقسم بمواقع النجوم التبرأن بإذن الله»[۲] این رقیه در نقلی دیگر چنین آمده «بسم الله أرقیک بسم الله اشفیک من کل داء یؤذیک بسم الله والله شافیک بسم الله خذها… فلتهنیک بسم الله الرحمن الرحیم فلا اقسم بمواقع النجوم وانه لقسم لو تعلمون عظیم لتبران باذن الله»[۳]

درمان و دعای سوم؛ در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده: «أن الله عزوجل عوض فاطمه (س) من فدک. طاعه الحمى لها، فأیما رجل أحبها وأخب ولدها فأصابته الحمی فقرأ ألف مره قل هو الله أحد ثم مال بحق فاطمه (س) زالت عنه الحمى بإذن الله تعالی»[۴][۵] . یعنی «همانا خداوند به جای فدک، اطاعت بیماری تب را به ایشان اعطا کردند(بیماری تب از حضرت زهرا(س) اطاعت میکند)، پس هر کس که حضرت زهرا و فرزندانش را دوست دارد، هرگاه مبتلا به تب شد هزار مرتبه سوره توحید را بخواند سپس از خداوند به حق حضرت زهرا(س) شفای بیماری خود را بخواهد، به اذن خدا تب از او برطرف می شود».

دو عدد عوذه در کتاب مکارم الأخلاق معرفی شده که یکی را باید نوشت و یکی را باید خواند، چون در کتاب مکارم الاخلاق برای روایات سند ذکر نشده خیلی روی اینها اصرار نداریم.

درمان دیگر آیه الکرسی است، روایت شده: «شکا رجل إلیه من حمى قد تطاولت، فقال : اکتب آیه الکرسی فی إناء ثم دفه بجرعه من ماء فاشربه.»[۶] [۷] یعنی شخصی نزد امام صادق(ع) از بیماری تب شکایت کرد که طولانی شده، امام صادق(ع) فرمودند: «آیه الکرسی را در ظرفی بنویس سپس این نوشته را با جرئهای آب پاک کند و آن را بنوش.»

درمان دیگر خواندن اذان و اقامه و سوره حمد هفت مرتبه.

درمان بعدی تربت امام حسین است:

در روایت آمده: «یؤخذ من تربه الحسین (ع) وتداف بالماء وتکتب فی جام زجاج بقلم حدید وتسقی من به ألم : (سلام قولا من رب رحیم)[۸].»[۹] [۱۰]یعنی «از تربت امام حسین بگیرید و در آب حل کنید سپس در ظرفی شیشه ای با قلمی آهنی بنویسید: بر آنها سلام است؛ این سخنی است از سوی پروردگاری مهربان. و کسی که درد دارد از آن بنوشد.» البته این روایت هم از کتاب مکارم اخلاق است و سند ندارد و همچنین استفاده از آهن نیز از نظر روایات مناسب نیست.

درمان بعدی خواندن نماز، شخصی نقل میکند: «دخلت على أبی عبد الله (ع) وأنا محموم، فقال لی: ما لی أراک ضعیفا؟ فقلت: جعلت فدا حمی أصابتنی، فقال: إذا حم أحدکم فلیدخل البیت وحده ویصلی رکعتین ویضع خده الأیمن على الارض ویقول: یا فاطمه بنت محمد – عشر مرات – أستشفع بک إلى الله فیما نزل بی، فإنه یبرأ إن شاء الله تعالی.»[۱۱] [۱۲] یعنی «بر امام صادق (ع) وارد شدم در حالی که تب داشتم، امام فرمودند: چرا لاغر هستی، شخص پاسخ داد: مبتلا به تب شده ام، امام فرمودند: هرکس از شما به تب مبتلا شد به تنهایی وارد خانه ای شود و دو رکعت نماز بخواند، و گونه راستش را روی زمین قرار بدهد و بگوید ای فاطمه دختر محمد، شما را شفیع قرار میدهم به سوی خداوند تبارک و تعالی در این بلایی که بر من نازل شده است، به خواست خدا درمان میشود.)

نکاتی درباره بیماری:

همان طور که در جلد اول راجع به علت بیماریها بخث شد، مهمترین علت بیماری گناه است (وما أصابکم من مصیبه فبما کسبت أیډیگم)[۱۳] یعنی «هیچ مصیبتی به شما نمیرسد مگر به خاطر کارهای خودتان»، پس هیچ مرضی نیست مگر به خاطر گناه، البته . افرادی مانند بچه های کوچک که گناهی بر آنها نیست به علت گناه پدر و مادرشان مبتلا می شوند. همچنین ابتلا پیامبران به بیماری از آن جهت است که مردم آنها را بخاطر معجزاتشان عبادت نکنند، به عبارتی علت بیماری پیامبران جلوگیری از گناه مردم است. بیمار شدن افراد از روی تصادف و اتفاق نیست بلکه همه چیز حساب شده است و حکمتی دارد، اگر خداوند کسی را به بیماری مبتلا میکند.. چیزی از او می خواهند، یا آن بنده گناهی کرده و خداوند میخواهد که او را متوجه گناه خود کند. تا آن گناه را جبران کند یا توبه کند، یا اینکه شخص. اصرار و تداوم بر گناه دارد و خداوند او را مبتلا به بیماری میکند تا جلوی ادامه گناه او را بگیرد، یا اینکه شخص قصد انجام گناه را دارد و خداوند با بیمار کردنش جلوی تصمیم او را میگیرد.

نکته اول:

حالا که گناه علت بیماری است آیا توبه از گناه میتواند درمان باشد، و یا اینکه گناه فقط سبب شروع بیماری است و توبه از گناه نمی تواند باعث درمان شود، روایت و دلیل عام که توبه و جبران گناه را عامل درمان معرفی کند نداریم و تنها یک روایت است و آن هم در موردی خاص یعنی تب ذکر شده که می گوید توبه و تلافی ظلم و میتواند باعث درمان شود و شاید بتوان از آن برای موارد عمومی هم استفاده کرد. معتب، خادم امام صادق (ع) نقل می کند: «اسماعیل بن أبی عبدالله (ع) حم حمى شدیده فأعلموا أبا عبدالله بحماه فقال لی: إنته فاسأله: أی شیء عملت الیوم من سوء فعجل الله علیک العقوبه؟ قال: فأتیته فإذا هو موعوک فسألته عما عمل، فسکت. وقیل الی: أنه ضرب بنت زلفی الیوم بیده فوقعت على دراعه الباب فعقر وجهها، فأتیت أبا عبدالله (ع) فأخبرته بما قالوا، فقال: الحمد لله، إنا أهل البیت یعجل الله لأولادنا العقوبه فی الدنیا، ثم دعا بالجاریه، فقال: إجعلی إسماعیل فی حل مما ضربک، فقالت: هو فی حل. فوهب لها أبو عبدالله (ع) شیئا، ثم قال لی: إذهب فانظر ما حاله؟ قال: فاتیته وقد ترکته الحمى.»[۱۴] یعنی «اسماعیل فرزند امام صادق (ع) مبتلا به تب شدید شد و به امام صادق (ع) خبر دادند، امام صادق(ع) به من فرمودند: برو و از اسماعیل سؤال کن که امروز چه کار بدی کرده که مستحق این عقوبت شده است، من هم رفتم نزد اسماعیل و دیلم شدیدا تب کرده، از او پرسیدم امروز چه کار بدی انجام دادی که مستحق این عقوبت شدی، اسماعیل ساکت شد و جوابی نداد ولی اطرافیان گفتند اسماعیل اول روز دختری را زده، و این دختر روی پاشنه در افتاد و صورتش زخمی شده. من نزد امام برگشتم و مطلب را به او منتقل کردم، امام فرمودند:سپاس خداوند تبارک و تعالی را که عقوبت را به فرزندانمان در همین دنیا و قرارمیدهد و به آخرت واگذار نمی کند. سپس فرمودند آن دختر بیاید، دختر نزد امام آمد و امام به او فرمود: اسماعیل را به خاطر کاری که کرده حلال کن، آن دختر هم گفت که حلال کردم، بعد امام هدیه ای به او داد، سپس نزد اسماعیل برگشتم و دیدم که تب او را رها کرده.» –

شاید بتوان از این روایت چنین استفاده کرد که به طور عمومی جبران ظلم و گناه میتواند باعث درمان بیماری شود ولی نتیجه گیری یک قانون کلی از تنها یک روایت کار سختی است هر چند که آن روایت معتبر باشد.

نکته دوم:

 خاصیت پیشگیری در عمل حج است، نقل شده: «لا ورب هذا البنیه لا یخالف مدمن الحج بهذا البیت حمی ولا فقر أبدا.»[۱۵]یعنی کسی که زیاد به حج برود، تب و فقر ملازم او نمی شوند، منظور این است که یا اصلا مبتلا به تب و فقر نمی شود یا برای مدت طولانی مبتلا نمی شود. شاید دلیل و حکمت این خاصیت در رفتن به حج این باشد که انسان در طول عمل حج با افراد مختلفی که از سراسر جهان گردآمده اند برخورد میکند و بدنش با میکروب های مختلف آشنا می شود به چیزی شبیه اثر واکسن را دریافت میکنند و از این طریق نسبت به بیماری تب ایمن می شود، البته شاید چندان این مسئله موجب بیماری او شود ولی با ادامه آن بدن و مقاوم شده و دیگر مبتلا نمی شود، اگر این استدلال صحیح باشد این خاصیت را میتوان به موارد مشابه دیگر نیز تعمیم داد مانند زیارت کربلا در اربعین که از سرتاسر دنیا افراد زیادی می آیند، ولی در ظاهر روایت عمل حج موضوعیت دارد و شاید علت این باشد که اگر شخص در زمان حج مبتلا به بیماری شود از آب زمزم مینوشند که درمان عام میباشد و بدنش مقاوم میشود.

نکته سوم:

 در چند روایت آمده که یک روز تب، گناهان یک سال است، نعمان صاحب کتاب دعائم از بعضی طبیبان نقل می کند چون درد تب در بدن یک سال می ماند، از این جهت کفاره گناهان یک سال است؛ البته نیازی به کلام این طبیب نداریم، در روایتی از امام سجاد(ع) آمده: «حمى لیله کفاره سنه وذلک إن ألمها یبقى فی الجسد سنه»[۱۹] یعنی «تب یک شب کفاره یک سال است، از این جهت که دردش تا یک سال در بدن می ماند».

نکته چهارم:

از روایات استفاده میشود. کسی که از بیماری، بخصوص تب، بیزاز و ناراضی باشد بیماری اش سخت تر می شود و اگر به آنچه خدا خواسته راضی باشد، این در درمانش مؤثر است، در روایت آمده: «رسول ال(ص) عاد رجلا من الأنصار فشکا إلیه ما یلقی . بین الکمی فقال له رسول الل(ص) إن المحتمی طهور من رب غفور قال الرجل بل الى نمو الشیخ الکبیر حتى تکله القبور فقضیب رسول الله (ص) و قال إن ذلک بک فمات من علیه تأک»[۱۷] یعنی «یکی از انصار مبتلا به تب شد و پیامبر (ص) به عیادت او رفت و به او فرمودند: تب پاک کننده است و از طرف خدای آمرزنده است، آن شخص گفت: تب در بدن پیرمرد می جوشد تا اینکه او را وارد قبر کند، پیامبر(ص) ناراحت شد و فرمود: همین گونه هم باشد، و آن شخض نیز در نهایت از آن بیماری مرد.» امام سجاد(ع) می فرماید: «نعم الوجع الحمى تعطى کل عضو قسطه من البلاء ولا خیر فیمن لا یبتلی»[۱۸] [۱۹] یعنی «چقدر خوب است بیماری تب، به هر عضوی از بدن سهمی میدهد»، در روایتی از پیامبر (ص) آمده: «یکتب أنیث المریض حسنات ما صبر فإن کان جزعأ کتب هلوعه لا أخر له»[۲۰] یعنی «برای ناله بیمار حسنه نوشته میشود تا وقتی که صبر کند ولی اگر جزع کند نوشته میشود که این بیصبر است و ثوابی ندارد»، پس انسان نباید جزع کند و از بیماری بیزار باشد.

نکته ای دیگر:

امروزه کسی که مبتلا به تب شود با مصرف قرص استامینوفن به سرعت تب را قطع میکند شاید این کار درست نباشد، زیرا از مجموعه روایات چنین برمی آید که تب مفید است و شاید درمان آن موجب ابتلا به بیماری های دیگر و سخت تر شود. در روایتی آمده: «إذا أحب الله عبدا نظر إلیه فإذا نظر إلیه، أتحفه من ثلاثه بواحده: إما صداع، وإما حمى، وإما رمد.»[۲۱] یعنی «هرگاه خداوند تبارک و تعالی بنده ای را دوست داشته باشد به او نگاه میکند، و هرگاه به او نظر کرد هدیه ای از این سه را برای او می فرستد، تب یا سردرد یا ورم ملتحمه»، شاید استفاده از این داروهای شیمیایی منافع تب را از بین ببرند، پس بهتر است به آنچه که در روایات گفته شده عمل شود مثلا تبا را با آب سرد پایین بیاورد، چون این درمان ها منافع آن را از بین نمی برد، شاید علت زیاد شدن بیماری های سخت، درمان تب با داروهای شیمیایی است که معمولا منشا آن معدنی و خاک است. وداروها عوارضی داراد که عوارض دارو های سرما خوردگی را و تب بر چون استامینوفون را در هزار و یک نکته طبی اورده ایم

 

نکته پنجم:

 شدت تب نسبت افراد مختلف است، هر کس که به درگاه خدا مقرب تر است به تب شدیدتر مبتلا می شود، از امام صادق (ع) نقل شده: «ان الحمى تضاعف على أولاد الأنبیاء علیهم السلام»[۲۲] یعنی «تب مضاعف میشود بر فرزندان پیامبران(ع)»، ابوسعید خدری روایت میکند: «أنه وضع یده على رسول الله (ص) و علیه حمی فوجدها من فوق اللحاف، فقال: ما أشدها علیک یا رسول الله؟ ! قال: إنا کذلک یشتد علینا البلاء ویضعف لنا الأجر»[۲۳] یعنی «دستش را روی پیامبر(ص) قرار داد و از روی لحاف گرمای تب را احساس، و عرض کرد ای رسول خدا، چقدر تب شما سخت است، پیامبر(ص) فرمودند: همین گونه است، بلا بر ما سخت می شود، در مقابل اجر ما نیز مضاعف میشود.)، شاید بتوان به طور کلی این نتیجه را گرفت که هر کس که به درگاه خدا مقرب تر است به تب شدیدتر مبتلا میشود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع مقاله

[۱] المقنع، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۵۴.

[۲] الأصول من الکافی، شیخ کلینی، ج۸، ص۱۰۹، ح۸۸.

[۳] طب الأئمه، ابن سابور الزیات، ص۳۸.

[۴] مکارم الأخلاق، رضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۳۶۶.

[۲] مستدرک سفینه البحار، شیخ على نمازی، ج۸، ص۱۵۴.

[۶] مکارم الأخلاق، رضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۳۷۰.

[۷] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۹۵، ص۲۴.

[^] سوره یس، آیه ۵۸ –

[۹] مکارم الأخلاق، رضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۳۷۰.

[۱۰]. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۹۵، ص۲۴.

[۱۱] مکارم الاخلاق، رضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۳۹۶.

[۱۲] بحار الأنوار، علامه مجلسى، ج۱۱، ص ۳۷۲.

[۱۳] سوره شوری، آیه ۳۰

[۱۴] التمحیص، محمد بن همام الاسکافی، ص۳۷.

[۱۵] الأصول من الکافی، شیخ کلینی، ج۴، ص۲۶۰، ح ۳۳.

[۱۶] ثواب الأعمال، شیخ صدوق، ص ۱۹۲.

[۱۷] دعائم الإسلام، قاضی نعمان مغربی، ج۱، ص۲۱۷:

[۱۸] ثواب الأعمال، شیخ الصدوق، ص ۱۹۲.

[۱۹] مکارم الأخلاق، رضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۳۵۷.

[۲۰] دعائم الإسلام، قاضی نعمان مغربی، ج۱، ص۲۱۷.

[۲۱] الخصال، شیخ صدوق، ص۱۳.

[۲۲] طب الأئمه، ابن سابور الزیات، ص۵۰.

[۲۳] التمحیص، محمد بن همام الاسکافی، ص۳۴.

 

 

 

 

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *