مقاله تدابیر کم کردن درجه تب و درمان این عارضه در طب اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع مقاله: تدابیر کم کردن درجه تب و درمان این عارضه در طب اسلامی

نویسنده:حمیده سالم نژاد

مقاله شماره یک گاهنامه مصباح کربلا(مطالب این مقاله تحت نظارت هیئت علمی مجتمع مصباح کربلا می باشد.)

کد ثبت گاهنامه_مقاله:  ۳۴۹۰۴۰۴۱۷/ح س/۱/۲۸۷

کدثبت مقاله در  مجتمع مصباح کربلا:۲۸۷

 

مهمترین آن روایت امام رضا صلوات الله سلام علیه است که از نظر سند نیز معتبر است. این روش بهترین درمان و درمان فوری تب است، حتی سخت ترین حالت تب که بیمار تبش مقاوم است و درمان نمی شود؛ و درمان این است که کاسنی تازه را بگیرید و له کنید، و روغن بنفشه پایه زیتون روی آن بریزید و با آن مخلوط کنید و روی پیشانی بیمار بمالید، در کمتر از پنج دقیقه تبش تسکین می یابد، – اگر کاسنی تازه نباشد، کاسنی خشک را آسیاب کنید و با روغن بنفشه پایه زیتون مخلوط کنید و روی پیشانی بیمار بمالید، البته کاسنی تازه باشد بهتر است و اثرش بیشتر است، نکته دیگر اینکه کاسنی را چه تازه و چه خشک باشد نباید شست، چون یک قطره از بهشت هر روز صبح بر برگ آن می ریزد و آن قطره درمان است، حتی مصرف کردن و خوردن آن نیز باید بدون شستن باشد، این داروعلاوه بر تب برای میگرن هم مفید است، کسانی که مبتلا به میگرن هستند و همیشه از مسکن استفاده میکنند بهتر است به جای قرص های شیمیایی که ضرر دارد از این روش استفاده کنند.

اما در مورد روغن بنفشه لازم به ذکر است، خود گل بنفشه روغن ندارد،گل بنفشه را در یک روغنی می خوابانند تا مواد آن وارد روغن شود، که معمولا از روغن زیتون، یا روغن کنجد، یا روغن بادام برای این کار استفاده میکنند، اگر از روغن زیتون استفاده شود، به آن میگویند پایه زیتون، و اگر از روغن کنجد استفاده شود، به آن میگویند پایه کنجد.

مقدار مصرف لازم به ذکر است در روایات یک ظرافت هایی است که میتوان از آنها مقدار مصرف را به دست آورد، باید ببینیم این چیزی که روایت به عنوان درمان معرفی میکند آیا به عنوان یک غذا معرفی می کند یا به عنوان یک دارو، برای مثال درباره سیب میفرماید: «أطعموا محمومیکم التفاح»[۱] [۲]، در این روایت اشاره شده که سیب را به عنوان طغام بدهید، این دارو نیست که یک قاشق مرباخوری یا به اندازه یک فندق مصرف شود، این به عنوان درمان هست ولی به عنوان یک دارو نیست، بلکه به عنوان یک غذا است، «أطعموا . حبالاکم السفرجل»[۳]، یعنی «به زن های باردار، به بدهید»، این روایت هم می گوید به عنوان طعام نه به عنوان دارو، به همین جهت در روایتی از درست بن ابی منصور آمده: وارد بر امام صادق صلوات الله وسلام علیه شدم، دیدم یک طبق سیب کال در مقابل ایشان بود، بعد امام فرمودند: «من تب کردم و فرستادم این را برایم آوردند»[۴] [۵] . یک طبق باید به اندازه طعام و یک وعده غذا خورده شود تا درمان بیماری تب باشد. البته در روایت برای سیب، «اخضر» آمده ، ممکن است منظور سیبی باشد که رنگش سبز است اما رسیده | است ولی روایات ما مطلق است و مقید به «اخضر» هم نکرده است، فقط این یک روایت عرض شد که احتمال هم دارد علت آن باشد که در آن زمان خاص سیب رسیده نبوده و فقط سیب کال بوده.

دارو راجع به عسل، عسل به عنوان یک دارو مطرح است، در قرآن می فرماید: (فیه شفاء للناس)[۱]، عسل به عنوان غذا معرفی نشده که انسان شیشه عسل را به عنوان غذا بخورد، این به عنوان یک دارو است و در اندازه یک دارو باید مصرف شود، در روایت داریم

لعقه عسل»، «لعقه» یعنی «ملعقه» که از «لعقه» گرفته شده، درملعقه» یعنی همان قاشق مرباخوری، مراد از «لعقه عسل» دو قاشق یا حداکثر سه قاشق است، بعضی زیاد عسل می خورند و زیاد هم بیمار میشوند چون به آن نکته ها توجه نکردند.

درمان بعدی عناب است؛ در روایتی از حضرت امیر علیه السلام داریم که: «العناب یذهب بالحمی»[۷] [۸] ، عناب درمان تب است ولی در روایات ما عتاب به عنوان یک دارو مطرح نیست، همچنین به عنوان یک غذا هم مطرح نیست، بلکه به عنوان یک میوه و بهترین میوه معرفی شده است، در روایتی حضرت امیر علیه السلام می فرمایند: «فضل العناب على الفواکه کفضلنا على الناس»[۹] [۱۰]، «برتری عناب بر دیگر میوه ها مانند برتری ما بر دیگر مردمان است»، برتری ائمه قابل تصور نیست، و می توان گفت عناب به عنوان بهترین میوه است، و مصرفش دردرمان همان مقدار است که انسان میوه مصرف میکند،برای مثال اندازه یک سیب یا پرتقال یا یک خوشه انگور،نه به اندازه یک یا دو دانه،چون به عنوان یک میوه مطرح است نه به عنوان یک دارو.

درمان بعدی سیادانه است؛ لازم به ذکر است که سیاهدانه داروی عام است، منتها در یک مورد خاص نیز برای آن نص داریم، ما درباره سیاهدانه روایات متعدد داریم، «فی الحبه السوداء شفاء من کل داء»[۱۱]، «سیاهانه درمان همه بیماری ها است» یکی از آنها هم تب است، و یک روایت خاص داریم در خصوص تب که امام می فرماید: ((فانا أخذه للحی و الصداع»[۱۲] [۱۳]، ((من سیاهدانه را برای تب و میگرن مصرف می کنم»، و موارد دیگری هم در روایت آمده، داروهای عمومی دیگر هم داریم مثل عسل، آن دیگر در خصوص تب تصریح نشده ولی خودش داروی عام است، در روایت آمده درمان هر دردی است، و شیر گاو درمان هر دردی است، و درمان های عمومی دیگر، این از جمله درمان هایی است که عام است. البته در مورد مقدار مصرف سیاهدانه آنچه در روایات ذکر شده هفت دانه است، بعضی زیاد مصرف میکنند و حالشان بدتر هم می شود چون این دقتها هم باید رعایت شود، از روایات استفاده میشود که اگر سیاهدانه هشت دانه یا شش دانه هم باشد جواب نمی دهد، البته بعضی روایات اجازه میدهند مثلا نه، بازده یا بیست و یک عدد . مصرف شود، ولی عددش باید فرد باشد، و زمان و روش استفاده آن اینگونه است که هر روز صبح ناشتا با عسل خورده شود.

درمان بعدی پیاز است؛ پیاز هم در زوایات به عنوان درمان تب مطرح است، روایتی است که برقی در کتاب محاسن و کلینی در کتاب کافی نقل می کند، از امام صادق صلوات الله وسلام علیه که می فرمایند: «البصل یذهب النصب، و یشد العضب، و یزید فی الماء و الخطا، و یذهب بالحمى»[۱۶] [۱۰]، یعنی «پیاز خستگی را برطرف می کند و عصب را تقویت میکند و عمل همبستر شدن را زیاد میکند و گام ها را زیاد می کند و تب را برطرف می کند، البته روایات متعددی به این مضمون داریم که میگویند پیاز تب را برطرف میکند، : ولی بعضی می فرمایند که «حمی» اشتباه است و «حما» صحیح است، یعنی تیرگی پوست را از بین می برد، این سیاهی که روی آب شناور می شود به آن «حما» می گویند، برخی میگویند که این «حما» بوده که «حمی) شده، به عبارتی تصحیف شده است، ولی در کتاب محاسن و کتاب کافی و مکارم الاخلاق همان رحمی» آمده یعنی تب، مؤیدش روایاتی خواهد آمد که میگویند پیاز روبا» را برطرف می کند و بعد دوبا» را به «تب) معنا می کنند، امروزه ثابت شده که پیاز و سیر آنتی باکتریال هستند، یعنی باکتری ها را میکشند، باکتری و میکروب علت تب است و پیاز میکروب کش است، پیاز به عنوان یک غذا است و به عنوان یک دارو مطرح نیست، باید زیاد مصرف شود، در حد یک غذا، حال خام یا پخته زیاد فرق نمیکند.

در طب سنتی یک نسخه ی مجرب داریم که در هزار و یک نکته طبی اورده ایم وان اینکه یک پیاز را در قسمت کنند و به دو کف پا ببندند سریع تب فرو کش کند.

درمان بعدی شانه زدن سر است؛ کلینی در کتاب کافی نقل می کند، عن سفیان بن السمط، که می فرماید: قال لی أبو عبدالله علیه السلام:المشط للرأس یذهب بالوباء)، امام صادق علیه السلام فرمودند: «شانه برای سر، وبا را برطرف میکند)، قال: قلت و ما الوباء؟ راوی می پرسد وبا چیست؟، قال: «الحمی»[۱۹]، امام فرمودند. رتب است)، یک روایت دیگر داریم که این را مقید میکند و می فرماید: «المشط بالعاج یذهب بالوباء و هو الحمی»[۱۷]، یعنی «شانه کردن با عاج، وبا را برطرف می کند که همان تب است. البته این دو مثبتات هستند و همدیگر را نفی نمی کنند، روایات متعدد داریم که پیاز وبا را برطرف می کند، و وبا هم به تب معنا شده.

عواملی که به پایین آمدن تب کمک میکنند:

به غیر از درمان ها سه وسیله داریم که برای پایین آوردن درجه تب مؤثر است، یکی از این وسیله ها قی و استفراغ کردن است، یکی هم عرق کردن، سومی هم اسهال؛ البته استفراغ خود یک درمان نیز است. و درباره عرق احتمال دارد به جای کلمه «رق»، «برق» بخوانیم، زیرا نوشتن آنها که یکسان است، اگر آن را «عرق» خواندیم معنایش حجامت و فصد است ولی اگر «رق» خواندیم باید بگوییم که مراد از «رق»، گرم کردن بدن نیست چون روایت نهی می کند، احتمالأ مراد عرق کردن به این نحو باشد که آدم آب و مایعات زیاد مصرف کند و بدنش را در معرض هوا قرار دهد، البته یک تقابلی مابین این دو روایت هست که باید حل شود.

روایتی داریم از امام باقر صلوات اللبوسلام علیه که می فرماید: «اخراج الحمى فی ثلاثه أشیاء، فی القیء، و فی العرق، و فی إسهال البطن»[۱۸] [۱۹]، یعنی «خارج کردن تب در سه چیز است، در استفراغ، در عرق و در استفاده از مسهل» اینها چیزهایی است که کمک میکند به پایین آمدن درجه تب.

درمان بعدی تب حجامت و فصد است؛ البته دو روایت داریم که باید گفت اینها قضیه فی واقعه بوده، روایتی داریم از عبدالرحمن بن عمر بن أسلم که حمیری در قرب الإسناد نقل می کند، عبدالرحمن عرض می کند: «رأیت أبا الحسن موسی علیه السلام احتجم یوم الأربعاء و هو محموم فلم تترکه الحمی، فاحتجم یوم الجمعه فترکته الحمی»[۲۰] یعنی امام کاظم علیه السلام را دیدم، در روز چهارشنبه حجامت تب او را رها نکرد، روز جمعه حجامت کرد و تب او را رها کرد»، شاید از این روایت استفاده شود که حجامت درمان تب است، زیرا بحث مربوط به تب است و حجامت هم به خاطر تب بود و با حجامت کردن تب برطرف شده، پس میتوان گفت یکی از درمان های تب حجامت است، از طرفی ممکن است کسی بگوید این اختصاص به حالت خاص دارد، این تب مثلا از گرمازدگی بود و آن تب رسمی و معمول نبوده، این احتمالات هست و نمی شود نفی کرد ولی مؤییداتی هم دارد، مؤییدش روایت : دیگری از امام رضا علیه السلام است که مبتلا به تب شدند و فصد کردند و تب ایشان را رها کرد، روایت چنین است: «حم فعزم على الفصد، فرکب المأمون إلى الرضا علیه السلام فجلس حتى فصد بین یدیه»[۲۱]، یعنی «امام رضا صلوات اللوسلام علیه مبتلا به تب شدند .و تصمیم گرفتند که فضد کنند و مامون سوار مرکب شد و نزد امام رضا علیه السلام آمد و در محضر امام نشست تا امام فصد کردند»،امام مبتلا به تب شدند و علت فصد، درمان تب بوده، پس معلوم می شود مطلق خون خارج کردن چه به روش حجامت و چه به روش فصد برای تب مفید است و این دو روایت مؤیید یکدیگر هستند.

در بحث طب سنتی همین را دلیل می اورند که درمان به ضد است وگرمی است وضد گرمی سردی یا خون ریزی است.

درمان بعدی مرکب یک است؛ مرکب یک از مرکبات دهگانه اسلامی است، در طب اسلامی ده تا مرکب داریم که هرکدام با درمان کل بیماری ها با طیف بزرگی از بیماری ها هستند، و مهم ترین درمان ها در طب اسلامی همین ده مرکب هستند ، اما مرکب یک، داروی . بسیار مؤثر و درمان شاخص بیماری های کبدی است، ولی در روایت می فرماید این دارو برای تب هم مفید است، در روایت آمده: «انه ینفع بإذن الله تعالى من المره السوداء و الصفراء و البلغم و وجع المعده و القیء و الحمی و … تا آنجا که می گوید: «و هو نافع لما ذکر و للیرقان و الحمى الصلبه الشدیده التی یتخوف على صاحبها البرسام والحزازه»[۲۲] یعنی «همانا برای سودا و صفرا بلغم و درد معده و استفراغ و تب و…، و برای آنچه که ذکر شده مفید است و برای برقان و تب سخت شدید، آن تبی که ترس است که صاحب آن از شدت تب مبتلا به برسام (برسام یعنی فرزند مرگ و مراد بیماری التهاب دیافراگم است) شود» در روایت گفته شده که مرکب یک برای سودا و صفرا و بلغم مفید است و این یعنی سه چهارم بیماری ها را درمان میکند چون ما عقیده داریم که یک چهارم بیماری ها معلول سودا، یک چهارم معلول صفرا و یک چهارم ملول بلغم است.

درمان بعدی داروی شافیه است؛ داروی حضرت موسی، این هفتمین مرکب از مرکبات دمگانه است، دارویی عجیب و درمان بیماری های سخت، این دارو باید زیر خاکستر یا زیر خاک یا زیر جو دفن شود، هر ماه که میگذرد یک طائفه از بیماری ها را درمان می کند، در روایت آمده است که: «أنه إذا أتى علیه عشره أشهر یؤخذ بدهن بزر الفجل على الریق بالبلیله و الحمى الباطنه، و اختلاط العقل» تا آنجا که می گوید: «و أذا أتى علیه تسعه عشر شهرا یؤخذ حب الرمان و الرمان الحلو فی عصره و یخرج ماؤه و یؤخذ من الحنظله قدر حبه فیسقی من السهو و النسیان و البلغم المحترق و الحمى العتیقه و الحدیثه على الریق بماء حار»[۲۳] [۲۶]، یعنی «هرگاه ده ماهه شد آن را با روغن دانه ترب بگیرند در ناشتا، نافع است برای بلبله و تب درون و اختلاط عقل، هرگاه نوزده ماهه شد آب دانه انار شیرین را بگیرند و از هندوانه ابوجهل به اندازه یک دانه گندم یا جو به بیمار بدهند برای بیماری فراموشی و بلغم سوخته و برای تب کهنه و تب جدید، ناشتا با آب گرم»، پس یکی از درمان های تب داروی شافیه است.

درمان بعدی شکر است، در طب اسلامی درمان با شیرین، درمان با خاک، درمان با آب و درمان با شیر داریم. و اما درمان با شیرین، درمان با شکر و خرما و عسل و امثال اینها است، شکر آنجا به عنوان یک داروی عمومی مطرح است، اینجا هم دلیل خاص دارد برای درمان تب، روایتی داریم که کلینی نقل می کند از امام صادق صلوات الله وسلام علیه که به مردی می فرمایند: «بای شیء تعالجون محمومکم إذا حم؟» قال: أصلحک الله بهذه الأدویه المره بسفایج و الغافث، و ما أشبهه، فقال: «سبحان الله الذی یقدر أن یبرى بالمر یقدر أن یبرئ بالحلو. ثم قال: إذا حم أحدکم فلیأخذ إناء نظیفا فیجعل فیه سکره و نصفأ، ثم یقرا علیه ما حضر من القرآن، ثم یضعها تحت النجوم و یجعل علیها حدیده، فإذا کان فی الغداه صب علیها الماء و مرسه بیده ثم شربه، فإذا کانت اللیله الثانیه زاده سکره أخرى فصارت سکرتین و نصفه، فإذا کانت الثالثه زاده سکره أخرى فصارت ثلاث سکرات و نصفأ» [۲۰] [۲۶] یعنی «امام صادق علیه السلام از مردی پرسید با چه چیزی کسی که تب دارد را درمان میکنی وقتی مبتلا به تب شود؟ جواب داد: با داروهای تلخ درمان می کنیم. امام پاسخ داد: کسی که میتواند با تلخ درمان کند می تواند با شیرین هم درمان کند، اگر کس از شما مبتلا به تب شد، یک ظرف تمیز بردارد در آن به اندازه یک قند و نصف بیندازد سپس بر آن قدری آیه های قرآن بخواند سپس آن را زیر ستارگان قرار بدهد و روی آن آهن قرار بدهد وقتی صبح شد.

روی آن آب بریزد و با دست خودش این قند را له کند و آب کند سپس آن را بنوشد، شب دوم دوتا قند و نصف و شب قند دیگر اضافه کند که میشود سبه قند و نصف)). این یک روش است و برای درمان تب و با قند، البته مراد این قند امروزی موجود در بازار نیست، اینها از چغندرقند گرفته شده و ضرر دارد و نفع ندارد، قند باید از نیشکر باشد و اضافات هم نداشته باشد، لازم به ذکر است که آهن خوب نیست ولی در این روایت می گوید که روی قند یا ظرف یک میله آهن قرار دهند، علتش این است که آهن نیروهایی را جذب می کند و اینها در درمان مؤثر است، یا جن یا یک نوع باکتری مفید، چون جن جذب آهن می شود و با این روش باکتری مفید جذب می شود و این خودش در درمان مؤثر است، با احتمالا جلوی باکتری را می گیرد، چون باکتری به آهن ولع دارد و به آهن می چسبد به همین جهت کار به قند ندارد و این روشی برای سالم نگه داشتن قند.

درمان بعدی «بزر القطونا» یعنی اسفرزه که خنک و سرد است، روایت طبرسی از امام صادق صلوات اللهوسلام علیه می فرماید: ((من حم فشرب فی تلک اللیله وزن در همین من بزر القطونا أو ثلاثه أمن من البرسام فی تلک اللیله» [۲۷] [۲۸] یعنی کسی که تب کند، در آن شب بنوشند اندازه دو درهم (هر درهم سه گرم و بیست و پنج صدم و دو درهم شش گرم و نیم) از اسفرزه یا سه درهم، در آن شب از برسام ایمن می شود» از روایت معلوم می شود که باید مخلوط کنند که نوشیدنی صادق شود و معلوم می شود که وقتی تب سنخت و شدید شبود تبدیل میشود به برسام، که بیماری سخت و التهاب پرده دیافراگم است و انسان را مبتلا به هذیان گویی می کند، پس یکی از درمان های تب، یا حداقل راه جلوگیری از عوارض تب، «بزر القطونا» است که به آن اسفرزه می گویند، وقتی آن را در آب قرار دهند مانند تخم شربتی پف میکند.

و اما آبی که شخص تبدار باید مصرف کند چگونه باشد، آنچه که در روایات سفارش کردند آب استریل شده است، آبی که آن را بجوشانند و سریع سرد کنند نه اینکه بگذارند آرام آرام سرد شود چون دوباره آلوده می شود، روایات ما می فرماید آبی که هفت بار غل بزند یا هفت مرتبه بجوشد بعد از یک ظرف به ظرف دیگر منتقل کنند این میشود آب استریل و برای کسی که تب دارد مفید است، در روایتی امام رضا صلوات الموسلام علیه، می فرمایند: «الماء المسخن إذا غلیته سبعه غلیات و قلبته من إناء الى إناء آخر فهو یذهب بالحمی و ینزل القوه فی الساقین و القدمین» [۲۹] [۳۰]یعنی آب گرم اگر آن را هفت بار بجوشانید و از یک ظرف به یک ظرف دیگر منتقل کنید، تب را برطرف می کند و نیرو را در دو ساق پا و دو مچ پا نازل میکند (پاها را تقویت میکند)» در این روایت منظور این نیست که آب هفت بار بجوشد و سرد شود بلکه مراد آن است که به اندازه هفت بار غل زدن یا غلیان و بالا آمدن بجوشد. البته روش های دیگری هم برای درمان با آب هست مانند استفاده از آب باران با استفاده از آب زمزم و آب فرات که اینها برای تب مفید است.

غذای کسی که تب دارد:

اولین غذایی که در روایات مطرح است و بهترین غذا برای کسی که تب دارد گوشت بریان است، در روایتی امام صادق صلوات الله وسلام علیه میفرمایند: «الکباب یذهب بالحمی» [۳۱] [۳۲]یعنی «کباب تب را برطرف می کند، نه فقط غذای مصرفی بلکه دارو هم هست، بهترین گوشت برای کسی که تب دارد گوشت کبک است، از امام کاظم صلوات الله وسلام علیه نقل شده که فرمودند:

أطعموا المحموم لحم القباج، فإنه یقوی الساقین و یطرد الحمى طردا» [۳۳] یعنی «به کسی که تب دارد گوشت کبک بدهید زیرا گوشت کبک پاها را تقویت میکند و تب را طرد می کند، طرد کردنی است (یعنی خیلی مؤثر است)»، وقتی در روایت می گوید کباب یعنی طبخ با زغال، یعنی آب پز و سرخ کرده نباشد، روش پختن گوشت سه تاست سرخ کردن و آب پز کردن که به آن میگویند خورش و در عربی به آن میگویند «مرق»، و کباب یعنی بریان روی زغال.

دومین غذای کسی که تب دارد سویق شسته است، سویق تقسیم میشود به دو قسم، یکی سویق شسته و یکی سویق نشسته، سویق شسته سویقی است که هفت مرتبه شسته شود، آب رویش بریزند وقتی ته نشین شد ابش را خالی کنند و دوبا مرتبه که بشویند و سپس خشک کنند این میشود سویق شسته که برای پاها مفید است، در روایتی امام رضا صلوات اللوسلام علیه . می فرمایند: «السویق إذا غسلته سبع مرات و قلبته من إناء الى إناء، یذهب بالحمى و ینزل القوه فی الساقین و القدمین» [۳۶] [۳۰] یعنی سویق را اگر هفت مرتبه بشویی و آن را از یک ظرف به ظرف دیگر منتقل کنی تب را برطرف می کند و نیرو را در دو ساق پا نازل میکند و دو مچ پا را تقویت میکند»، در روایت دیگری امام صادق صلوات الموسلام علیه میفرمایند: «إن السویق الجاف إذا أخذ على الریق، أطفأ الحراره و سکن المره، و أذا لت ثم شرب، لم یفعل ذلک» [۳۶] [۳۷] یعنی «سویق خشک اگز ناشتا مصرف شنود، حرارت . را تسکین می دهد و مژه را تسکین می دهد، ولی اگر با روغن آغشته شود این کار را نمی کند» شاید از این روایت استفاده شود که اگر با آب هم آغشته شود این خاصیت را ندارد ولی منافاتی بین این دو روایت ندارد، آن روایت که میگوید سویق شسته، یعنی خشک کنید و بعد مصرف کنید و اگر بر فرض آن روایت مفادش این است که تر مصرف کنید، می گوییم آن روایت بر این دلالت دارد که تب را برطرف می کند و این روایت بعدی که می فرماید سویق خشک که آب به آن اضافه نشده، این تسکین دهنده گرما است و صحبت از تب : نکرده، پس سویق خشک گرما را خاموش میکند.و سویق شسته تب را برطرف می کند ولی این احتمال هم هست که سویق شسته باید .

خشک هم بشود. اما سویق چیست، دو روش برای تهیه سویق داریم یکی روش سنیها و یکی روش شیعیان است، اهل سنت گندم را درسته تفت میدهند و بعد آسیاب میکنند ولی ما اول آسیاب میکنیم و بعد تفت می دهیم، و سویق ترکیبی از آرد و سبوس است، سبوس .. باید جداگانه تفت داده شود و آرد هم باید جداگانه تفت داده شود. و بعد مخلوط شود، اگر سویق از گندم تنها درست شده باشد. اسمش . . میشود سویق گندم، اگر از جوی تنها درست شده باشد اسمش میشود سنویق جو و اگر از آرد گندم و جو درست شده باشد میشود. همان سویق معروف، ولی سویق های دیگری هم داریم مثل سویق سیب، که سیب ها را باید ورق ورق کنید، آسیاب کنید و تفت بدهید، و دیگری سویق سنجد، سویق عدس، سویق نخود و سویق کنار هم هستند به طور کلی سیزده نوع سویق داریم، که همه اینها باید بدون روغن تفت داده شود، درباره سویق در روایت آمده: «انما عمل بالوحی»[۳۸] [۳۹] یعنی: «به سفارش وحی سویق درست شده است»

نکته:

ما یک سری چیزها خواندیم به عنوان درمان تب مثلا بنفشه، سویق، سیب، سیاهدانه، عناب، سنجد و ممکن است کاسنی هم به آنها اضافه شود، البته چون خود سیب درمان تب است پس بهترین سویق برای درمان تب، سویق سیب است و سویق عدس هم همین خاصیت را دارد، اگر کسی اینها را ترکیب کند، می شود ترکیبی درست کنیم به نام تب بر، چون ممکن است هرکدام از اینها یک نوع تب را از بین ببرد و جمع کردنش کل انواع تب را برطرف کند، که یک داروی خوب برای تب و مستفاد از روایات است، ما این کار را در خیلی از موارد سفارش میکنیم که چیزهای مختلف که به عنوان درمان یک بیماری در روایات ذکر شده را با هم جمع کنیم و به تجربه ثابت شده که اثرش خیلی بیشتر خواهد بود.)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع مقاله:

[۱] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقی، ج۲، ص۵۵۱.

[۲] الأصول من الکافی، شیخ کلینی، ج۶، ص ۳۵۷.

[۳] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۶۶، ص ۱۷۷، ح ۳۸.

[۴] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقی، ج۲، ص۵۵۱، ح۸۹۳

 [۵] الأصول من الکافی، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۵۶، ح ۳.

[۶] نحل/سوره ۱۶، آیه ۹۹.

[۷] مکارم الاخلاق، رضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۱۷۵

[۸] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۲۵، ص۲۲۴، أبواب الأطعمه المباحه، باب۱۳۵، ح ۳۱۷۴۶.

[۹] مکارم الاخلاق، رضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۱۷۶

[۱۰] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۲۵، ص۲۲۴، أبواب الاطعمه المباحه، باب۱۳۵، ح ۳۱۷۴۷

[۱۱] طب الأئمه، ابن سابور الزیات، ص ۵۱.

[۱۲] بحار الأنوار، علامه مجلسى، ج۴۲، ص۲۲۹، ح ۱۰..

[۱۳] مکارم الاخلاق، رضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۱۸۶.

[۱۴] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقی، ج۲، ص ۵۲۲، ح ۷۳۷

[۱۵] الأصول من الکافی، شیخ کلینی، ج۴، ص۳۷۴، ح۲.

[۱۶] الأصول من الکافی، شیخ کلینی، ج۴، ص۴۸۸.

[۱۷] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۲۹، ح ۲۲۳

[۱۸] طب الائمه، ابن سابور الزیات، ص۵۰.

[۱۹] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۴۲، ص۹۹، ح۲۰.

[۲۰] الخصال، شیخ صدوق، ص ۳۸۴، ح ۷۱.

[۲۱] عیون اخبار الرضا(ع)، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۶۷، ح ۱.

[۲۲] طب الائمه، ابن سابور الزیات، ص ۷۵.

[۲۳] طب الائمه، ابن سابور الزیات، ص۱۲۷

[۲۴] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۴۲، ص۲۵۳.

[۲۵] الکافی، شیخ کلینی، ج۸، ص۲۶۵، ح ۳۸۶.

[۲۶] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۵۹، ص۱۰۶، ح ۳۶.

[۲۷] مکارم الاخلاق، رضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۱۸۸.

 [۲۸] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۶۲، ص۲۲۰، ح ۱.

[۲۹] مکارم الاخلاق، رضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۱۵۷.

[۳۰] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۶۶، ص۴۵۱.

[۳۱] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقی، ج۲، ص۴۶۸، ح ۴۵۱

[۳۲] الأصول من الکافی، شیخ کلینى، ج ۴، ص۳۱۹، ح ۴.

[۳۳] الأصول من الکافی، شیخ کلینى، ج ۴، ص۳۱۲، ح ۴.

[۳۴] الأصول من الکافی، شیخ کلینی، ج۴، ص۳۰۶، ح۹

[۳۵] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقی، ج۲، ص۴۹۰.

[۳۶] طب الائمه، ابن سابور الزیات، ص۶۷

[۳۷] مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج۱۶، ص۳۳۹، ح ۲۰۰۸۳.

[۳۸] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقی، ج۲، ص۴۸۸، ح۵۵۵

[۳۹] الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج۴، ص۳۰۵.

 

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. This is the perfect blog for anyone who wishes to find out about this topic. You understand so much its almost hard to argue with you (not that I actually would want toÖHaHa). You definitely put a brand new spin on a topic that has been discussed for many years. Excellent stuff, just great!