بیوگرافی حضرت علامه حسن زاده آملی

بیوگرافی حضرت علامه حسن زاده آملی

کد ثبت علمی:۶۰۰-۶۱۰-۳۴۹۰۴۰۴۰۱۷-۱۸۴۹

کلمه ۲۲۷: اگر بیوگرافى این کمترین حسن حسن زاده آملى را در مصاحبات دیده اید و شنیده اید و یا در مجلات و جراید و دیگر نوشته ها خوانده اید، در حقیقت چنان است که عارف رومى فرموده است :
هر کسى از ظن خود شد یار من   از درون من نجست اءسرار من
در بعضى از سروده هایم بدان اشاره شده است که ابیات زیر برخى از آن است :
۱- بسى روز و بسى ماه و بسى سال   گذشته از من برگشته اقبال
۲- چه بگذشت و چه بگذشت و چه بگذشت   بیا مى پرس از کوه و در و دشت
۳- بیا مى پرس از کوه گل اندام   چه بر ما مى گذشت از بام تا شام
۴- بیا مى پرس از کوه دماوند   چه کرده با من الطاف خداوند
۵- بیا مى پرس هم از کوه مازش   بیا مى پرس از رود هَرازش
۶- بیا مى پرس هم از رود آلش   بگو با تو حسن چون بود حالش
۷- بیا مى پرس از دریا و بیشه   ز دیه اهلم و دیه تمیشه
۸- بیا مى پرس از شهر و دیارم   بیا مى پرس از اسک و زیارم
۹- بنالم از زیارم از زیارم   ز نیش مار با دست یسارم
۱۰- چه گویم از زیار و زهر مارش   که در انگشت دستم برده کارش
۱۱- جوانى کمتر از سن مُراهِق   گزیده بنصرم را مار مارق
۱۲- ز زهرش آن چنان بى تاب گشتم   که گویى ، گویى از سیماب گشتم
۱۳- چو مشکى از ها آکنده ، گشتم   بسى مردم دوباره زنده گشتم
۱۴- ز سوز زهر و از آماس اندام   نه در شب خواب و نه در روز آرام
۱۵- نه مامم بر سرم بود و نه بابم   پرستارم که بوده ؟ پیچ و تابم
۱۶- زحیّه از حیاتم دست شستم   شگفتا که حیات تازه جستم
۱۷- ز لطف حق دوباره زنده گشتم   چو خورشید فلک تابنده گشتم
۱۸- بیا مى پرس از لیل و نهارم   شتاء و صیف و پائیز و بهارم
۱۹- بیا مى پرس از ایران بى نون   ازین مولد این یونس ذوالنّون
۲۰- بیا از ماه و از استاره مى پرس   ز شبهاى من بیچاره مى پرس
۲۱- بیا مى پرس هم از صبح صادق   که ما را بود یک یار موافق
۲۲- به تقدیر یگانه داور من   ز خردى مادرم رفت از سر من
۲۳- پس از چندى پدر هم شد روانه   سوى خلد برین جاودانه
۲۴- چه گویم ز آنچه آمد بر سر من   پس از فقدان آن دو گوهر من
۲۵- نمودم اندکى از خود حکایت   مپندارى که مى باشد شکایت
۲۶- چه باشد مشربم یعقوبى اى دوست   که نیش و نوش آن هر دو چه نیکوست
۲۷- مر آن مشرب مرا آورده در راه   که اءشکوا بثّى و حزنى الى الله
۲۸- ز مردم تا گران جانى بدیدم   به القاءات سبوحى رسیدم
۲۹- هر آن زخمى که دیدم از زمانه   براى فیض حق بودى بهانه
۳۰- زاد با روز اقبال خلایق   ندیدم جز محبتهاى خالق
۳۱- هر آن چیزى تو را کز آن گزند است   براى اهل دل آن دلپسند است
۳۲- بَدان را هست بر ما حق بسیار   چو حق مردم پاکیزه کردار
۳۳- بسى در جزر و مد روزگارم   بَدان را دیده ام آموزگارم
۳۴- مرا استاد کامل کرد آگاه   که ((التوحید اءن تنسى سوى الله ))
کوه گل اندام که از زبان محلى معروف به کوه ((گلند)) است ، در قسمت جنوبى روستاى ایراى لاریجان واقع شده است که مشرف بر این روستا است و پایتخت ملکه اى به نام ((گل اندام )) بود که در آنجا قلعه هاى محکمى داشت و بر لاریجان امارت مى کرد.
و حضرت مولى را در این کوه خاطرات فراوانى است .
کوه ((مازش )) ماز همان رشته کوه کتل امامزاده هاشم در جاده هراز است که آن را در زبان محلى ((مازک )) گویند و چون استان مازندران در درون این رشته کوه قرار گرفته که یعنى ((درون ماز)) به ماز اندرون )) و مازندران معروف گشت .
رود هراز که معروف است و در کنار جاده هراز واقع شده که از رشته کوه البرز سرچشمه مى گیرد و به دریاى خزر متصل مى گردد. و اشاره است به غرق شدن در رودخانه وحشتناک هراز که ماجرایى دارد و با لطف حق تعالى نجات یافت .
((رود آلش )) به زبان محلى به ((آلش رود)) معروف است که حضرت مولى با ((ناو)) باربرى اش در آن غرق شد که خاطره اش بسیار سنگین است که با چه لطف خاص ، نجات حاصل شد.
مراد از ((دریا و بیشه )) دریاى خزر و جنگل وسیع مازندران است که حضرتش در دریا غرق شدند که بعد از چندین ساعت در درون آب دریا، دریاى الهى حیاء نمود و حضرتش را به ساحل آورد و مردم گمان کردند که حضرتش از دنیا رفته است ولى حیاتى دوباره تحصیل شد. و در یک حادثه وحشتناک دیگرى در جنگل مازندران گم شدند که هر چه داد و فریاد نمودند کسى جواب نمى داد و آن هم در خردسالى که خداوند از حیوانات وحشى ، حضرتش را نجات داد.
و مراد از ((دیه اهلم )) همان روستاى اهلم و ((دیه تمیشه )) روستاى تمیشه است که بین محمود آباد واقع است که وقایع بسیار مهمى در این مورد رخ داده است … قابل ذکر است که مرقد مطهر و منور مادر معصومه اش در روستاى اهلم ، و مرقد منور والد ارجمندش در کنار امام زاده ابراهیم آمل واقع شده است .
مراد از ((زیار)) روستاى کوهستانى است که در جهت جنوب غربى روستاى ایراء واقع است که حضرت مولى در سنین نوجوانى ، بین اسک که در ۷۰ کیلومترى آمل در مسیر جاده هراز واقع است و زیار، با اسب و اءستر به اصطلاح مازندرانى ((چالبدارى – بارکشى )) مى نمود، که وقایع فراوانى در این بیت مطرح است که در مورد زیار، حادثه بسیار تلخ اما شیرین مارگزیدگى را مطرح فرمود که داستان آن شنیدنى است .
مراد از ((ایران بى نون )) همان ((ایرا)) است که مستقط الراءس حضرت مولى است که از خانه پدرى حضرتش یک اطاق مخروبه اى که سقف آن فرو ریخته شده و به یک طلّى از خاک مبدل گشت آثارى به جاى مانده است که امید است جز آثار با ارزش و ذى قیمت باستانى قرار گیرد و براى همه مشتاقان به کمال انسانیت درسى باشد.
بعد از فقدان مادر زکیه و مطهره و پدر گرامى اش ، وقایعى در زندگى مولى به وقوع پیوست که شنیدن آنها موجب بى صبرى است . اما مى فرمایند که همه آن تلخى ها، شیرین بود زیرا که هر چه آن خسرو کند شیرین بود. و مشرب یعقوبى در پیش گرفتند که فقط در خلوتخانه عشق با حقیقت عالم ، حضرتش را رازهایى است . و از همین راه به القاءات سبوحى دست یافته اند که حقیقت آن است که قلم راقم از پیاده کردن آن خاطرات ، عاجز است .
حضرتش در مورد ابیات مذکور فرمودند: ((عمده نظر من ابیات پایانى آن است که از ((نمودم اندکى از خود حکایت …)) یعنى از بیت ۲۵ به بعد است که بسیار آموزنده است و براى من یقین حاصل شد که هر وقت از ناحیه دیگران زخمى و ناراحتى بر من وارد مى شد، از طرف دیگر، فیض حق سرازیر مى شد و این براى من مشهود بود)).
مراد از ((استاد کامل )) استاد علامه آشیخ محمد تقى آملى بود که در رؤ یایى شیرین سحرگاه ، به حضرت مولى این جمله عرشى را فرمودند که شرح آن در ذیل بیت ۴۱ از باب هفتم گذشت .
حقیقت آن است که حضرت مولى در همان عنفوان جوانى متلبس به ((توحید صمدى قرآنى )) و متنعم به نعمت ((حضور و مراقبت )) بوده اند که همه برکات زیر سر همین یک کلمه است که با حقیقت ((ولایت )) ارتباط روحى برقرار بود. فتدبر ترشد. این ابیات را شرحى مفصل لازم است که اشاره به زندگى نامه حضرت مولى است . ((لعل الله یحدث بعد ذلک امرا.))

منبع:هزار و یک کلمه و جلد دوم شرح دفتر دل علامه حسن زاده آملی-شارح استاد صمدی آملی

 

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *