اشعار علامه ۱۵
اشعار علامه
کد ثبت علمی:۱۲۳-۶۱۰-۳۴۹۰۴۰۴۰۱۷-۱۳۷۱
برقى از طلعت جانانه سروده آیت الله حسن حسن زاده آملی
مژدگانى که دلارام به دیدار آمد
بارها برده دل و دین و دگربار آمد
با همه پرده بر پرده چه بى پروایى
کاین چنین ساخته بى پرده پدیدار آمد
عقرب و قوس قرین و مه و مهرش بقران
تیر ناوک به کمال در پى اشکار آمد
گوهرى با همه نقادى خود در کارش
گوهرى را سره دیده است و خریدار آمد
گفت اینها همه در چیست که در دامن تو است
گفتم از لعل جگر دیده درربار آمد
خال هندوى تو را دل به عبث کرد هوس
لیک در چاه زنخدانت گرفتار آمد
گفت بى سوز و گدازت نبرى راه بدوست
که نه هر سنگدلى قابل دیدار آمد
نو گل پرده نشین را نگر اى باد صبا
پیرهن چاک زد و شاهد گلزار آمد
مدعى و سخن از گوهر یکدانه عشق
او که خر مهره شناس است به بازار آمد
درج اسرار الهى دل آن آگاهى است
سر نگهداشت اگر تاج سر دار آمد
برقى از طلعت جانانه درخشید و حسن
از سر شوق و شعف باز بگفتار آمد
پاسخها