مردی نزد حضرت سلیمان (علیه السلام) آمد و شکایت کرد که همسایه ها مرغابی مرا می دزدند و نمی دانم کیست.
سلیمان (علیه السلام) وقتی مردم در مسجد بودند خطبه خواند و گفت: یکی از شما مرغ همسایه را می دزدد و داخل مسجد می شود در حالتی که پر او بر سرش است.
مردی دست بر سر کشید … حضرت گفت: بگیرید که دزد اوست.(هزار و یک نکته، علامه حسن زاده آملی)