جناب سید الشهداء علیه السلام به برادرش فرمود: که اگر من به لانه حیوانات پناه ببرم ، بنى امیه بر من دست پیدا مى کنند.مى داند که او را مى کشند و جناب امیرالمؤ منین علیه السلام مى دانست او را شهید مى کنند، من عالم مى دانم که من را مى کشند، حالا که مى داند خوب چرا توى خانه ؟ چرا توى دهلیز؟ چرا توى یک بیابانى بى اطلاع ؟ خوب ، حالا که مرا مى کشند، طورى کشته و شهید شوم که خون من هدر نرود، مظلومیت من بر ملا بشود، آنها که بالاخره على علیه السلام را مى کشتند، لذا مى رود به مسجد. اگر مسجد هم مى رفت آن شب او را مى کشتند، به یک وجه دیگر. چه بهتر که حقانیتشان را بر مردم معلوم کنند، در مسجد سر نماز (مسجد ماءمن مردم است ) که قساوت و شقاوت را خوب برساند.
این را اختیار کرده ، این مسیر را برگزیده است ، نباید گفت : چرا على امیرالمؤمنین علیه السلام تن به تهلکه داده ؟ چرا؟ قرآن که مى فرماید: لا بلقوا بایدکم الى التهلکه
ایشان بالاتر از این حرفها است . امام اختیار مى کند آن طریق شهادت را که حقانیتش پیاده بشود و بر ملا بشود. فرمایش آقاى قزوینى با سخن جناب آقاى شعرانى هر دو یکى است که فرمود: ائمه تقیه نمى کردند؛ چون عالم بودند به وقت و کیفیت وفات خود، بله امر به تقیه مى نمودند.