بیا حسن حسن زاده می باش

بیا حسن حسن زاده می باش

کد ثبت علمی:۸۸۱-۶۱۰-۳۴۹۰۴۰۴۰۱۷-۲۱۲۰

 

بیا حسن حسن زاده می باش

بیا در بندگى آزاده مى باش   بیا حسن حسن زاده مى باش

همان حسن زاده روحى فداه که از بیت ۴۴ به بعد باب اول خوانده اى که :

که تار و مار گشته تار و پودش   بشد از دست او بود و نمودش
چو یکسر تارک نفس و هوى شد   خدا گفت و بحق سوى خدا شد

 همان آقایى که در ابیات تبرى فرمود:
در نکته ۴۴ هزار و یک نکته مى خوانى که : ((از دنیا چشم پوشیدن اگر چه هنر است ، ولى از دنیا و آخرت هر دو چشم پوشیدن خیلى هنر است ؛ ))

صغیر سیوطى از مسند فردوس دیلمى از ابن عباس از رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است که :
الدنیا حرام على اهل الاخره ، و الاخره حرام على اهل الدنیا و الاخره حرام على اءهل الله . در این معنى به فارسى چه نیکو گفته شده است :

دنیا و آخرت به نگاهى فروختیم   سودا چنان خوش است که یکجا کند کسى

و دیگرى گفته است :

دو عالم را به یکبار از دل تنگ   برون کردیم تا جاى تو باشد.

انتهى .
(به نکته ۷۱۷ ص ۵۵۴ نیز اگر خواستى مراجعه فرما)
حضرت مولى در ابیات تبرى شان گویند که من نه مرد اینور یعنى دنیا، هستم و نه مرد آنور یعنى آخرت ، بلکه من گرفتار دل خویش با دلبرم مى باشم که سر و کارم با دلبرم است . نصف شبها که برمى خیزم و وضو مى سازم و نماز مى خوانم آنقدر پروازها دارم با این که بى پر هستم .
این همان حسن زاده اى است که در غزل ((بحر وحدت )) دیوانش آمده است :

دل دانا حسن آن بیت معموریست کاندر وى   خدا دارد نظرها و ملایک راست مسکنها
همه عشق و همه شورم همه عیش و همه سورم   که از آیات قرآنى بجانم هست مخزنها

در قصیده ثائیه مسمى به ینبوع الحیاه در مورد حضرتش بشنو:

شهدت محیاه بعین شهوده   صباحا مساء کره غب کره
و انى لک الخبر بحالى و انما   ترى جدتى لست ترى ما بلجتى
و کیف اثیر ما بسرى فانما   دفین الهى ذمتى او مذمتى
و یا حبذا نار المحبه اءحرقت   انا نیتى من جذبه بعد جذبه
و ما ذقت فى دهرى من انواع لذه   فلا تعدل معشار اوقات خلوتى
مضى اللیل فى النجوى و شکوى غریبه   و کان الصباح لمعه فوق لمعه
ترکت سواه لقیه من لقائه   و قد اکرم المعشوق نجح عزیمتى
هدانى الى وادى الولایه بعدما   رمانى عن اوطانى و سکان بلدتى
ترکت سواه فى هواه بلطفه   و فى الکسر جبران و فى الجبر لذتى
و لما ترکت الخلق طرا وجدته   بدى الشمس و الخلق نظیر الاشعه
لقد سر سرى من سنا وجهه السنى   على ما بدى لى فى رقادى و یقظتى
لنا ما رزقنا من قلوب کسیره   لکم ما رزقتم من عقار وضیعه
و کیف ابوح ما بسرى و انما   لسان الحروف الراقمات بلکنه
و فى الصمت نطقى ان ذا من عجائب   و فى غض عینى رؤ یتى فى رویتى
على قدر وسعى کان قرانه معى   فلا خوف من شر النفوس الشریره
و فى الذکر انسى ثم فى الانس ذکره   تسلسل ذاک الدور یومى و لیلتى
و بالذوق ان شاهدته کنت صادقا   و کم ضل من ظن الوصول بفکره

در غزل ((نوگل نرگس )) فرمود:

بر دل از بارقه نور الهى شررى است   حاصل عمر من اندر دو سرا این شرر است
آن خدایى تو پرستى نه خداى حسن راست   که حس را به خداوند خداى دگر است

آن که در قصیده تائیه فرمود: به مقدار وسع خودم قرآن حق تعالى با من است در غزل ((کشف محمدى )) مى خوانى :

کشف محمدى گرت بارقه اى عطا کند   ناطقه ادعاى از لو کشف الغطا کند

و بیت ۴۴ و ۴۵ و ۴۶ باب یازدهم دفتر دل فرمود:

بقرآن آشنایى آنچنانم   که خود یک دوره تفسیر آنم
نه تفسیر عبارات و ظواهر   که ساحل بین در آن حد است ناظر
به تفسیرى که باشد انفسى آن   کز آفاقى فزون باشد بسى آن

در بیت ۱۵ و ۱۶ باب ۱۶ دفتر دل فرمود:

خداوندم یکى گنجینه صدر   ببخشوده است رخشنده تر از بدر
در این گنجینه عرفانست و برهان   در این گنجینه اخبار است و قرآن

از الهى نامه مولایم بشنو و حقیقت جانت را گوش قرار ده :

((الهى از پاى تا فرقم ، در نور تو غرقم ، یا نور السموات و الارض ، انعمت فزد!.
((الهى همه گویند خدا کو، حسن گوید جز خدا کو.))
((الهى شکرت که این تهیدست پابست تو شد)).
((الهى دل به جمال مطلق داده ایم ، هر چه باداباد)).
((الهى شکرت که پریشانى به مقام یقین رسیده است )).
((الهى تا کنون دیوانه فرزانه نما بودم و اینکه فرزانه دیوانه نما شدم .))
(( الهى شکرت که به جنت لقایت در آمدم )).
((الهى شکرت که صاحب منصب بى زوالم )).
((الهى یکى بئر حفر مى کند و قضا را به کنز مى رسد. حسن ضرب یضرب صرف مى کرد و به ((کنت کنزا)) دست یافت )).
((الهى شکرت که دیده جهان بین ندارم هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن .
((الهى اگر بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرینتر است )).

 بیا یک عاشق فرزانه مى باش   بیا جز از خدا بیگانه مى باش

این بیت بیان بیت قبلى در اینکه فرمود که بیا مثل حسن زاده آزاده باش و در بندگى آزاد مرد باشى و آشنایى تو فقط با معشوق حقیقى ات یعنى تعالی یاشد و این است معنای لطیف ((عاشق فرزانه))

لذا عاشق فرزانه بنده آزاد حق تعالى است که عبادت احرار را داراست .

منبع:باب هجدهم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *