رساله فارسی

کد ثبت علمی:۱۵۳۴-۶۱۰-۳۴۹۰۴۰۴۰۱۷-۲۷۷۴

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب  العالمین

و صلى الله على سیدنا خاتم النبیین و آله الطاهرین و جمیع الانبیاء و المرسلین و العباد الصالحین

قوله سبحانه[ : (  ان اول بیت  وضع للناس للذى ببکه مبارکا و هدى للعالمین فیه آیات  بینات  مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا و لله على الناس حج البیت  من استطاع الیه سبیلا و من کفر فان الله غنى عن العالمین ](  ( ۱ ) .

پاورقى :

۱ سوره آل عمران , آیه ۹۴ ۹۱ .

صفحه : ۲۰۲

صفحه : ۲۰۳

کسى که چهل و هشت  میل یعنى شانزده فرسخ از چهار جانب  مکه مکرمه از مکه دور باشد , براى او حج تمتع است  . و حج تمتع , حجه الاسلام است  . حج تمتع اگر چه یک  واجب  است  ولى از دو عمل مرکب  است  : ۱ عمره .

۲ حج , یعنى عمره تمتع و حج تمتع .

و ما در این وجیزه آنچه را که متن واجب  است  و مطابق عمل به احتیاط و اتفاق اصحاب  است  , با طایفه اى از مستحبات  ذکر مى کنیم و از خداى متعال توفیق اصابت  در رأى و عمل را مسألت  داریم .

عمره تمتع بر حج تمتع مقدم است  یعنى در حج تمتع , اول باید عمره تمتع که جزء اول آن است  انجام شود , بعد از آن حج تمتع .

آداب  و دستورهایى که اجزاى عمره تمتع اند یعنى در عمره تمتع بدانها تحقق مى یابد بدین شرح اند :

احرام باید در میقات  بسته شود . و چون انشاء الله تعالى اول به مدینه منوره مشرف  مى شوید از مسجد شجره محرم مى شوید .

براى محرم شدن که شروع در عمل حج تمتع که حجه الاسلام است  , غسل احرام مستحب  مؤکد است  , و اگر آب  میسور نشد , تیمم بدل از غسل احرام کند . و مى تواند در مدینه غسل احرام کند تا با همان غسل در مسجد صفحه : ۲۰۴

شجره محرم شود .

و چون غسل کرد لباس احرام مى پوشد . و اگر بتواند نماز احرام که مستحب است  بخواند , و لااقل یک  دو رکعتى که اذان و اقامه ندارد و به یک  سلام تمام مى کند .

لباس احرام دو قطعه پارچه است  که یکى را لنگ  خود قرار مى دهد و بر کمر مى بندد , و دیگرى را بر دوش مى اندازد . پوشیدن این دو جامه احرام واجب  است  . و این دو جامه باید از جنسى باشند که نماز خواندن در آنها صحیح باشد .

[ ( ارشادا عرض مى شود که قطیفه ها و حوله هاى بزرگ  پیدا مى شوند که براى لباس احرام بسیار مناسب اند , هم این که دوخته نیستند , و هم این که ساتر خوبى اند , و هم این که خوب  بر دوش و بدن قرار مى گیرند](  . و اگر خوف  سرما و مانند آن باشد مى تواند جامه ندوخته اى روى شانه خود بر روى احرام قرار دهد , مثلا بر دوش او دو قطیفه باشد . و به خصوص در لباس احرام اهتمام خاص داشته باشد که از مال حلال مزکى باشد یعنى خمس آن داده باشد لباس معمول و متعارف  خود را از تن بدر مىآورد و آن دو قطعه لباس احرام را مى پوشد .

و در هنگام پوشیدن لباس احرام بلکه پس از پوشیدن جامه احرام نیت مى کند که احرام جهت  عمره تمتع حجه الاسلام مى بندم قربه الى الله . و در همین نیت  توجه دارد اجتناب  از آنچه را که خداوند سبحان براى محرم منع فرموده است  .

مثلا این طور نیت  مى کند[ : ( احرام جهت  عمره تمتع حجه الاسلام مى بندم و اجتناب  مى کنم از آنچه را که خداوند عالم براى محرم منع فرموده است قربه الى الله تعالى](  و این نیت  را مى تواند بر زبان هم جارى کند که زبان و دل با هم موافق باشند .

صفحه : ۲۰۵

و بعد از نیت  احرام بى فاصله یعنى مقارن با نیت  که این تلبیه حکم تکبیره الاحرام در نماز را دارد تلبیات  اربع را بدین صورت  مى گوید : لبیک  , اللهم لبیک  , لبیک  لاشریک  لک  لبیک  , ان الحمد و النعمه لک و الملک  , لا شریک  لک  لبیک  .

تلبیه شعار محرم است  , و در گفتن آن صوت  را بلند کند , و به صورت مذکور واجب  آن آورده مى شود , ولکن بهتر این است  که بدین صورت  بوده باشد :

لبیک  , اللهم لبیک  لبیک  , لا شریک  لک  لبیک  , ان الحمد و النعمه لک  و الملک  , لا شریک  لک  لبیک  , ذا المعارج لبیک  لبیک  , داعیا الى دار السلام , لبیک  لبیک  غفار الذنوب  , لبیک  لبیک  اهل التلبیه , لبیک  لبیک  ذا الجلال والاکرام , لبیک  لبیک  مرهوبا و مرغوبا الیک  , لبیک  لبیک  تبدى و المعاد الیک  , لبیک  لبیک  کشاف  الکرب  العظام , لبیک  لبیک  عبدک  و ابن عبدیک  , لبیک  لبیک  یا کریم لبیک  . سعى کن در تلبیه صادق باشى . و بسیار مستحب  است  که تلبیه را بعد از نمازها , چه واجب  و چه مستحب  بگویى که از تعقیبات  نمازها باشد , و نیز در سحرها و وقتى که از خواب  برخاستى , و در حال رکوب  و عروج و نزول و هبوط , و خلاصه اکثار آن در احوال و اطوار محرم استحباب  اکید دارد .

و چون محرم شدى امورى چند بر محرم حرام مى شود :

۱ شکار کردن حیوان بیابانى , حتى به شکارچى کمک  در شکار کردن , اگر چه با اشاره راه نمایى نماید , چه شکارچى محرم باشد و چه نباشد . ۲ خوردن گوشت  شکار بیابانى نه دریایى از قبیل ماهى که زیست  آن به کلى در آب  است  کشتن حیوانات  گزنده و درنده از قبیل مار و عقرب  و صفحه : ۲۰۶

گرگ  مانعى ندارد .

۳ استمتاع یعنى لذت  بردن از زن به هر نحو که باشد .

۴ استمناء یعنى کارى کند که از خود منى بیرون آرد .

۵ عقد ازدواج براى خود یا دیگرى , خواه آن دیگرى محرم باشد و خواه نباشد و همچنین است  خطبه یعنى خواستگارى کردن و شاهد عقد شدن . ۶ هر گونه استفاده از لذت  بردن از چیزهایى که بوى خوش داشته باشد . ۷ گرفتن یا بستن بینى از بوى بد , لکن از بوى بد به سرعت  دورى کردن و حبس نفس نمودن حرام نیست  .

۸ فسوق یعنى دروغ گفتن و دشنام دادن به مؤمن و مفاخره نمودن . ۹ جدال یعنى قسم یاد کردن به خداوند متعال , مانند لا و الله و بلى و الله در مورد اختلاف  و دشمنى .

۱۰ کشتن حیوانات  بدن و انداختن آنها از بدن و لباس حتى مثلا انداختن کنه شترى از بدن شتر , و کشتن هر جاندار به غیر از آنچه که استثناء شده است  .

۱۱ مالیدن روغن به بدن , چه خوشبو باشد و چه نباشد .

۱۲ بر طرف  کردن مو از هر جاى بدن خود یا دیگرى , مگر در صورت  ضرورت مثل این که مژه به چشم رفته باشد و آزار رساند .

۱۳ گرفتن ناخن مگر در صورت  ضرورت  , مثل این که ناخن بشکند و سبب  رنج و ضرر باشد .

۱۴ کندن دندان , مگر در صورت  ضرورت  که مثلا درد آن قابل تحمل نباشد و ماندن آن موجب  ضرر باشد .

۱۵ حجامت  و هر عملى که موجب  بیرون آمدن خون باشد مگر در صفحه : ۲۰۷

حال ضرورت  .

۱۶ کندن یا بریدن درخت  و گیاه حرم .

۱۷ آشکارا حمل سلاح نمودن , مگر در صورت  ترس از دزد و دشمن . ۱۸ سرمه کشیدن به قصد زینت  و خود آرائى مگر در صورت  ضرورت  . ۱۹ نگاه کردن در آینه , مگر در صورت  ضرورت  مثلا خاشاک  به چشم رفته است  که براى در آوردن آن نیاز به نگاه کردن آینه دارد . ولکن نگاه کردن در آب  مانعى ندارد , و عینک  زدن که براى زینت  نباشد منعى ندارد . ۲۰ انگشتر براى زینت  باشد , اما انگشتر به عنوان پیروى از سنت  پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله اشکالى ندارد .

۲۱ حنا بستن براى زیبایى نه براى معالجه .

این امور یاد شده مشترک  بین مرد و زن است  .

و این امور ذیل مختص به مردان است  :

۱ پوشیدن اقسام لباس دوخته و شبه دوخته .

۲ پوشیدن چیزى که پشت  پا را بپوشاند مانند کفش و چکمه و گیوه و امثال آنها .

۳ پوشاندن سر , و فرو بردن سر در آب  و مانند آن , حتى پوشاندن سر به مثل گل و مانند آن .

۴ سایه بان داشتن مثل چتر و مانند آن در موقع راه رفتن , مگر این که ضرورتى پیش آید , اما در منزلگاه توقف  زیر سقف  و خیمه و درخت  مثلا منعى ندارد .

و چون به توفیق خداى سبحان , محرما وارد مکه معظمه شدى طواف  عمره را به جا مىآ ورى . و شرائط طواف  در طهارت  بدن و لباس

صفحه : ۲۰۸

احرام مانند نماز است  که مثلا باید بدن و لباس احرام پاک  باشند , و با وضو یعنى با طهارت  بوده باشى .

و طواف  , هفت  شوط یعنى هفت  دور طواف  خانه خدا کعبه معظمه کردن است که ابتدا از حجر الاسود شروع مى شود , و هر شوطى به حجرالاسود تمام مى شود . و چون مى خواهى شروع در طواف  کنى , اندکى قبل از حجر الاسود قرار بگیرد و نیت  کن[ ( طواف  عمره تمتع حجه الاسلام بجا مىآورم قربه الى الله تعالى ]( و باید که تا آخر طواف  , کعبه معظمه به طرف  چپ  تو قرار گیرد یعنى رو به آن نکنى , و همچنین پشت  به آن ننمایى .

و مسافت  مطاف  از کعبه یعنى از خانه خداى تعالى تا مقام ابراهیم علیه السلام اس ت  که از حد نباید بدر رفت  . لذا چون به حجر اسماعیل علیه السلام . رسیدى باید خیلى دقت  کنى که فاصله زیاد نشود . و حجر اسماعیل باید داخل در طواف  باشد نه این که در هنگام طواف  از میان حجر اسماعیل و خانه کعبه بگذرى .

و از کعبه تا مقام ابراهیم یعنى فاصله و مسافت  نامبرده بیست  و شش ذراع و نیم ( ۵ / ۲۶ ) است  , لذا از حجر اسماعیل بیش از شش ذراع نباید فاصله بگیرد که از مطاف  بدر مى رود .

و بر روى شاذروان که سکویى است  بر گرداگرد کعبه در حال طواف  راه نرود , و دستهاى خود را باز ننماید که مبادا بر روى شاذروان قرار گیرد زیرا که على التحقیق شاذروان جزء کعبه است  و طواف  باید بین کعبه و مقام ابراهیم باشد . و طواف  را باید متوالى هم بجا آورد به موالات  عرفیه . و چون طواف  انجام گرفت  در پشت  مقام ابراهیم دو رکعت  نماز به نیت نماز طواف  بجا مىآورى و این نماز واجب  است  . و بدین گونه نیت  مى کنى که[ : ( نماز طواف  عمره تمتع حجه الاسلام بجا مىآورم قربه الى الله صفحه : ۲۰۹

تعالى](  . و بین نماز طواف  با طواف  فاصله نباشد یعنى عرفا گفته شود که نماز را بعد از طواف  بجا آورده است  . و در این نماز یعنى در قرائت و اداى کلمات  و مخارج حروف  باید خیلى دقت  شود . و در قرائت  این نماز مخیرى بین جهر و اخفات  هر نحوه بخوانى صحیح است  .

و چون از نماز طواف  فارغ شدى , براى سعى بین صفا و مروه مى روى و سعى هم از واجبات  عمره است  و رکن است  . و ابتداء از کوه صفا مى کنى و به سوى مروه مى روى که باید رو به سوى مروه باشد . و همچنین از مروه به صفا مى روى و باید رو به سوى صفا باشد . از صفا به مروه یک  شوط است  , و از مروه به صفا یک  شوط , و هم چنین , پس شوط هفتم به مروه تمام مى شود که بازگشتن به صفا ندارد , در صفا پاشنه پا را به کوه بچسباند , و همچنین در مروه انگشتان پا را به کوه برساند , بلکه چه بهتر که براى حصول یقین از پله هاى صفا و مروه هم بالا رود , چه در آغاز و چه در انجام . و در وقت  شروع بدین گونه نیت  مى کند[ : ( سعى میان صفا و مروه عمره تمتع حجه الاسلام بجا مىآورم قربه الى الله تعالى](  و در صورت  خستگى مى توانید که اندکى در مبدأ و منتهى یعنى در صفا و مروه در هر شوطى استراحت  کنید ولى زیاد فاصله نشود که مبادا عرفا توالى بهم بخورد . و در اثناى سعى بدون عذر عقلانى توقف  نکند و ننشیند . و سعى کن که در سعى با سکینه و وقار باشى .

و چون شوط هفتم تمام شد که به مروه منتهى مى شود باید تقصیر کنى . و آن چنانست  یعنى مقصود از این تقصیر این است  که مقدارى از موى سر و شارب و ریش را کوتاه کنى . و اگر از هر یک  از آنها اندکى کوتاه کنى کافى است  . ( پس تقصیر به معنى کوتاه کردن است  ) . و مى توانى گرفتن ناخن را تقصیر قرار دهى , مثلا ناخن سر انگشتى را با قیچى بچینى ) . و در حال تقصیر هم باید نیت  کنى , مثلا بگوئى[ : ( تقصیر مى کنم به جهت  بیرون صفحه : ۲۱۰

آمدن از احرام در عمره تمتع ( یعنى به جهت  حلال شدن آنچه که در حال عمره تمتع حرام بود ) قربه الى الله تعالى](  . آخرین اعمال عمره تمتع , تقصیر است  .

و به این تقصیر جزء اول حج تمتع که حجه الاسلام است  انجام یافت  که از احرام بدر مىآید و همه محرمات  اختصاصى محرم بر او حلال مى شود , مگر تراشیدن سر و کندن گیاه و درخت  حرم , و بوى خوش , و صید که تا شخص از حدود حرم خارج نشود صید براى او حرام است  . و زن که تا طواف  نساء و نماز آن خوانده نشد بر او حلال نمى شود . بنابر قولى به وجوب  طواف  نساء و نماز آن در عمره تمتع هم , و عمل به آن احتیاط خوبى است  , ولکن شهرت با عدم وجود طواف  نساء در عمره تمتع است  که پس از تقصیر زن حلال مى شود . ( اما محرمات  غیر اختصاصى محرم , چون استمناء و کذب  و ناسزا گفتن به مؤمن و . . . که در هر حال حرام است  ) .

چون تقصیر کرد از احرام بدر مىآید و لباس عادى خود را مى پوشد ولى از مکه بدر نمى رود تا دوباره احرام ببندد و جزء دوم حجه الاسلام یعنى حج تمتع را بجا آورد .

جزء دوم حجه الاسلام یعنى اعمال حج تمتع

بار دوم احرام مى بندد به نیت  حجت  تمتع . این احرام را در همه جاى مکه معظمه مى تواند ببندد , ولى بهتر این است  که در مسجد الحرام باشد , و افضل آن مقام ابراهیم علیه السلام یا حجر حضرت  اسماعیل است  . و نیت  آن بدین گونه است[ :  ( جهت  حج تمتع حجه الاسلام احرام مى بندم بر من واجب قربه الى الله تعالى](  . و چه بهتر که این احرام در روز ترویه یعنى روز هشتم ذى الحجه باشد .

بدان که کیفیت  این احرام به همان نحوه است  که در احرام عمره گفته صفحه : ۲۱۱

شده است  .

[ ( جناب  کلینى قدس سره در کافى از حضرت  امام صادق علیه السلام روایت کرده است  که چون روز هشتم ذى الحجه ان شاءالله فرا رسیده است  غسل کن و دو جامه احرامت  را بپوش و با پاى برهنه با سکینه و وقار داخل مسجدالحرام مى شوى , و در مقام ابراهیم علیه السلام یا در حجر اسماعیل علیه السلام دو رکعت  نماز مى خوانى , سپس مى نشینى تا زوال شمس نماز واجب  ( ظهر , یا ظهر و عصر ) را مى خوانى , و پس از اداى نماز واجب احرام حج مى بندى ( نیت  احرام مى کنى و محرم مى شوى ) به همان نحو که احرام عمره مى بستى , بعد با سکینه و وقار مى روى]( . . .  تا آخر حدیث  . البته در این حدیث  شریف  چند عمل مستحبى نیز ذکر شده است  , و اگر به مضمون آن عمل شود چه بهتر .

پس از احرام در مکه به عرفات  مى روى , از ظهر روز نهم ذى الحجه تا مغرب  شرعى آن روز وقوف  در عرفات  واجب  است  . و بدین گونه نیت  مى کند [ 🙁 براى حج تمتع حجه الاسلام وقوف  در عرفات  مى کنم قربه الى الله تعالى ]( .

و در عرفات  , به خصوص هنگام غروب  آن , خیلى باید به دعا و تضرع مشغول باشى . و حضور را در همه حال نیک  مراقب  و محافظ باش . عبدالله باش و عندالله باش .

پیش از غروب  شمس نباید از عرفات  کوچ کرد , حتما باید زوال حمره مشرقیه بشود .

پس از مغرب  از عرفات  به سوى مشعر کوچ مى کنید ( یعنى در شب  عید قربان به سوى مشعر کوچ مى کنید ) . و در امر هلال ذى الحجه چاره اى جز متابعت  نیست  , هر چه که بر آن اشتهار به وقوع پیوسته است  و ثابت  شده است  کافى است  . خلاصه در امر هلال باید تابع شهرت  و اخبار به رؤیت صفحه : ۲۱۲

هلال آنان بود .

و چون به سوى مشعر الحرام کوچ کرده است  شب  را تا طلوع آفتاب  باید در مشعر بسربرد , و باید براى این وقوف  در مشعر هم نیت  کند . مثلا بگوید [( در مشعر الحرام امشب  تا طلوع شمس وقوف  مى کنم به جهت  حج تمتع واجب  قربه الى الله تعالى](  .

و از عرفات  هر وقت  شب  که به مشعر رسید اول وقوف  او در مشعر است  و صحیح است  .

و مستحب  است  در شب  مشعر , سنگریزه ها براى رمى جمرات  در منى جمع کند .

و چون در مشعر , فجر طالع گردد تجدید نیت  کند که مثلا[ ( در مشعر الحرام از اول فجر تا طلوع آفتاب  بسر مى برم قربه الى الله تعالى](  چه این که مقدار واجب  در وقوف  مشعر ما بین طلوع فجر تا طلوع شمس گفته شده است  , چنان که صاحب  جواهر از دروس شهید نقل کرده است  . از مشعر بعد از طلوع شمس به منى رهسپار مى شوى , و در این روز که روز عید است  سه امر واجب  است  : اول رمى جمره عقبه , دوم قربانى , سوم حلق رأس .

جمره عقبه را مى شناسند . رمى آن باید با هفت  عدد سنگ  ریزه که جمار نباشند یعنى آن هفت  عدد سنگ  ریزه ابکار باشند , و مقصود از بکر بودن سنگ  ریزه ها  این است  که زده دیگران نباشند . و چنان که گفتیم اگر این سنگ  ریزه ها در مشعر جمع شود چه بهتر , و اگر نه از هر کجاى حرم باشد صحیح است  . مگر این که جناب  کلینى رضوان الله علیه در کافى از امام صادق علیه السلام روایت  کرده است  که سنگ  ریزه را از جمیع حرم مى توان گرفت  مگر از مسجدالحرام و مسجد خیف  .

و در روایت  دیگر از آن حضرت  نقل کرده است  که از سنگریزه خارج صفحه : ۲۱۳

حرم , و از سنگ  ریزه جمار یعنى سنگ  زده دیگران نباید باشند . خلاصه این که جمره عقبه هفت  بار باید با سنگریزه ابکار مأخوذ از حرم رمى شود . و نیت  مى کند مثلا بدین گونه[ : ( هفت  ریگ  به این جمره مى زنم و یا : رمى جمره عقبه مى نمایم قربه الى الله تعالى](  . و مستحب  است  که در هنگام رمى حصات  ( یعنى رمى سنگریزه ها ) با طهارت و رو به قبله و پیاده و دعا در هر انداختن , و بین رامى تا جمره از ده تا پانزده ذرع فاصله بودن .

و باید رامى در هنگام رمى جمره در سطح زمین مواجه ستونى که آن را رمى مى کنند بوده باشد و غیر این صورت  مجزى نیست  . و دیگر این که رمى جمرات  در شب  جایز نیست  , باید از ما بین طلوع شمس تا غروب  آن باشد .

دوم قربانى : بعد از آن که رمى جمره عقبه کرد به قربانگاه در منى براى قربانى مى رود . و حیوان قربانى باید فقط از گوسفند و گاو و شتر باشد . و باید حیوان قربانى بى نقص و عیب  باشد حتى شاخ شکسته و گوش بریده نباشد , و همچنین خصى نباشد , و مریض و لاغر نباشد , و مستحب  است  که چاق باشد . و اگر گوش او بریده نباشد ولى سوراخ و شکافته باشد گفته شده است  که اشکال ندارد , ولى بهتر ترک  آن است  , و اگر در خلقت  بى شاخ و دم است  هم اجتناب  شود . و یک  قربانى براى چند نفر کافى نیست  . و چون قربانى شما گوسفند است  احتیاط این است  که اگر میش است  داخل سال دوم باشد , و اگر بز است  داخل سال سوم باشد , و ذکور و انثى در این جهت یکسان اند .

قربانى عبادت  است  لذا در آن نیت  معتبر است  . مثلا بدین گونه نیت مى کند[ : ( قربانى واجب  مى کنم از جهت  حج تمتع حجه الاسلام قربه الى الله تعالى](  .

صفحه : ۲۱۴

یکى از آداب  قربانى که مطابق احتیاط است  این است  که گوشت  قربانى تثلیث  شود بدین معنى که قسمتى از آن را براى خودش بگیرد و مقدارى از آن را بخورد , و قسمتى را که کمتر از ثلث  آن نباشد به فقراء مسلمان بدهد , و قسمتى را به مؤمنین هدیه نماید .

و بدان که لازم نیست  حاجى به دست  خود حیوان را ذبح کند بلکه مى تواند نائب  بگیرد ولى بهتر این است  وقتى نائب  کارد مثلا بر گلوى قربانى مى کشد , حاجى هم دست  خود را بر روى دست  نائب  نهد که کان او دارد قربانى مى کند .

سوم حلق رأس است  که پس از قربانى انجام مى شود , و آن چنان است  که باید همه سر حلق شود نه این که یک  گوشه اى از سر زیر مو تراشیده شود , و مثلا بدین گونه نیت  مى کند[ : ( حلق رأس مى کنم جهت  حج تمتع واجب  قربه الى الله تعالى](  .

پس از حلق رأس آنچه که در احرام برایش حرام بود حلال مى شود مگر زن و بوى خوش و شکار صحرائى .

پس از حلق رأس در همان روز دهم به مکه مراجعت  مى کند , و طواف زیارت  حج مانند طواف  عمره که گفته شده است  بجا مىآورد , و بدین گونه مثلا نیت  مى کند که[ : ( هفت  دور طواف  کعبه مى کنم جهت  حج تمتع واجب قربه الى الله تعالى](  .

در اصطلاح شرع این طواف  به طواف  زیارت  نامیده مى شود . و بعد از طواف  حج دو رکعت  نماز در پشت  مقام ابراهیم علیه السلام چنان که در عمره گفته شده است  مى خواند . و بدین گونه نیت  مى کند که[ : ( نماز طواف  جهت  حج تمتع واجب  میگذارم قربه الى الله](  . و بعد از نماز طواف  , سعى بین صفا و مروه مى کند به همان ترتیبى که در عمره گفته ایم و نیت  مى کند که[ : ( سعى صفا و مروه جهت  حج تمتع صفحه : ۲۱۵

واجب  مى کنم قربه الى الله تعالى](  . و چون سعى تمام شد حالا بوى خوش بر او حلال مى شود .

و بعد از این عمل , طواف  نساء به جا مىآورد مثل طواف  عمره و طواف  حج تمتع . و بدین گونه مثلا نیت  مى کند که[ : ( طواف  نساء بجا مىآورم جهت حج تمتع واجب  قربه الى الله](  . و بعد از آن دو رکعت  نماز در پشت مقام ابراهیم علیه السلام مى خواند و بدین گونه نیت  مى کند که[ : ( نماز طواف  نساء بجا مىآورم قربه الى الله تعالى](  و حالا زن بر او حلال مى شود , ولکن لازم نیست  که طواف  نساء بلافاصله بعد از طواف  زیارت  حج باشد . و بدان که تا از طواف  زیارت  حج فارغ نشده , پوشیدن لباس دوخته کراهت  دارد , چنان که تا از طواف  نساء فارغ نشده , استعمال بوى خوش کراهت  دارد , و طواف  زیارت  گفته آمد .

و نیز بدان که در روز دهم مراجعت  به مکه براى آن که حج تمتع بر او واجب  است  افضل است  . و مى تواند در روز یازدهم به مکه برود , ولى فعلا وسائل رفتن به مکه در روز دهم به آسانى فراهم است  , بهتر این است  که از روز دهم تأخیر نیندازد , و اگر تأخیر انداخته , حج او صحیح است  . و بعد از آن که از اعمال مزبور در روز عید در مکه فارغ شده است  به منى مراجعت  مى کند که شب  یازدهم را باید در منى باشد , و شبهاى یازدهم و دوازدهم و سیزدهم بیتوته در منى به عمل مىآورد . و رمى جمرات  سه گانه [( جمره اولى , وسطى و عقبه](  به ترتیب  همان گونه که در رمى جمره عقبه در ضمن وظائف  روز عید قربان گفته شده است  در روزهاى ۱۱ و ۱۲ و ۱۳ در منى انجام مى دهد . و مستحب  است  که در این سه روز حتى به جهت  طواف مستحب  هم باشد از منى بیرون نرود .

صفحه : ۲۱۶

برخى از احکام نساء :

در خاتمه برخى از احکام نساء را در اعمال حج تمتع به عرض مى رسانیم : ۱ اجهار در تلبیه و هروله در سعى , براى نساء نیست  , چنان که استلام حجر هم .

۲ افضل این است  که لباس احرام زن حریر نباشد , اگر چه هر لباسى که با آن مى تو انست  نماز بخواند مجزى است  , و مى تواند دو جامه احرام را زیر لباس خود بپوشد .

۳ جایز است  پوشیدن لباس دوخته براى زن , حرمت  دوخته اختصاص به مردان دارد . و براى زن قفازین نهى شده است  ( قفازین به صیغه تثنیه دست  کش مخصوصى است  که در آن پنبه مى کردند و دستها را براى حفظ از سرما بدان مى پوشاندند , و یا یک  نوع زینت  است  , کیف  کان احوط این است  که از آن اجتناب  شود .

۴ بر زن محرمه تغطیه وجه و تستر از اجنبى جایز و بلکه واجب  است  . و احتیاط واجب  این است  که زن در صورت  امن , کشف  وجه نکند , و الا اسدال ثوب  نماید , هر چند بر وجه اصابت  کند .

از امام صادق علیه السلام است  که[ (  المحرمه تسدل الثوب  على وجهها الى الذقن ](  و در روایت  دیگر[ (  المحرمه تسدل ثوبها الى نحرها ]( ( ۱ ) .

۵ زینت  آلاتى را که زن قبلا در برداشت  مى تواند در حال احرام داشته باشد ولکن براى رجال اظهار نکند , و حتى به عنوان تزین براى زوجش نباشد . پاورقى :

۱ وافى , ط ۱ , م ۸ , صفحه ۹۵ .

صفحه : ۲۱۷

۶ تظلیل براى زن حرام نیست  , چنان که حلق یعنى سر تراشیدن براى زن حرام است  .

احکام و مسائل دیگر در حج از قبیل اقسام حج و کلیه وظائف  زنان در حج , و کفارات  و خلل و شکوک  در اعمال حج , و ادعیه و آداب  مستحبه و غیرها بسیار است  . امیدواریم بدین مقدار که از مهمات  و اصول مسائل حج تمتع که حجه الاسلام است  ان شاء الله تعالى شأنه مجزى بوده باشد . و هو یهدى الى سبیل الرشاد , و نسأله أن یجعله ذخرالنا یوم المعاد . ۱۵ ذوالقعده ۱۳۹۰ ه . ق

۲۲ / ۱۰ / ۱۳۴۹ ه . ش

قم حسن حسن زاده آملى

تذنیب  : بسیار شایسته است  که در دنباله رساله مناسک  حج , به نامه اى که براى دوستى زائر بیت  الله ارسال داشته ایم , توجه به کمال شود تا به برخى از اسرار اعمال حج و به بعضى از احوال ناسک  سالک  الى الله تعالى آگاهى دست  دهد , و موجب  مزید حسنات  براى عامل بدان و راقم آن همگان بوده باشد :

صفحه : ۲۱۸

بسم الله کلمه المعتصمین

طیب  ابن طیب  سلام علیکم , کتب  الله تعالى علیکم الرحمه . مبارک  باد این فرصت  مبارک

همایون باد این دولت  همایون

بتشریف  حکم متین  لله على الناس حج البیت  من استطاع الیه سبیلا  . مشرف  شدن و نداى ملکوتى هلم الى الحج خلیل الرحمن را لبیک  گفتن خیلى سعادت  است  .

اى هدهد صبا به سبا مى فرستمت

بنگر که از کجا به کجا مى فرستمت

بخصوص در اوان جوانى و زمان خواهشهاى گوناگون نفسانى . از ابن یمین یادى شود :

باغبانى بنفشه مى انبود

گفتم اى کوژپشت  جامع کبود

این چه رسمى است  در جهان که تو رااست

پیر ناگشته بر شکستى زود

گفت  پیران شکسته دهرند

در جوانى شکسته باید بود

از این تعبیر قصد تحقیر سالخوردگان ندارم , ولى آنچه در احوال ارباب وصول و اصحاب  کشف  و شهود خوانده ایم و شنیده ایم اغلب  آن بزرگان در جوانى که شجره ملعونه دنیا در آنها ریشه نداونیده بود به مقامات  سامى نائل

صفحه : ۲۱۹

شدند . این قرآن حکیم است  که درباره اصحاب  کهف  فرماید : نحن نقص علیک  نبأهم بالحق انهم فتیه آمنوا بربهم وزدناهم هدى .

در باب  حقیقه الایمان و الیقین اصول کافى کلینى رضوان الله تعالى علیه روایت  شده است  که رسول الله صلى الله علیه و آله نماز صبح بگذارد و بعد از نماز جوانى را در مسجد دید که پینگى مى زد و سرش را فرود مىآورد , رسول الله صلى الله علیه و آله بدو گفت  : اى فلان , چگونه صبح کرده اى ؟ گفت  : یا رسول الله صبح کرده ام در حالى که صاحب  یقینم . رسول الله از گفتار وى به شگفت  آمد و گفت  : هر یقینى را حقیقتى است  , حقیقت یقین تو چیست  ؟ گفت  : اى رسول الله یقینم مرا اندوهگین کرد و شبم را به بیدارى و روزهاى گرمم را به تشنگى کشانیده است  تا آنکه گویا من اکنون به عرش پروردگارم نگاه مى کنم که براى حساب  و داشته شده است  و خلائق براى حساب  محشورند و من در میان آنانم و گویا که به اهل بهشت مى نگرم که در بهشت  متنعم اند و یکدیگر را مى شناسند و بر اریکه ها تکیه داده اند و گویا که اهل آتش را مى بینم که در آتش معذبند و فریاد برمىآورند و گویا که من اکنون آواز زبانه آتش را مى شنوم که بر گوشهاى من مى پیچد . رسول الله به اصحاب  خود فرمود : هذا عبد نور الله قلبه , این بنده اى است  که خداوند دل او را به ایمان روشن کرده است  . سپس رسول الله بدو فرمود : الزم ماانت  علیه . از این حال جدا مشو . آن جوان گفت  : یا رسول الله براى من از خداوند بخواه که در خدمت  تو شهادت  را روزى من گرداند . رسول الله بخواست  که طولى نکشید آن جوان در بعضى از غزوات  نبى صلى الله علیه و آله بعد از نه نفر که وى دهمین بود شربت  شهادت  چشید .

عارف  جامى در سبحه الابرار گوید :

صفحه : ۲۲۰

والى مصر ولایت  ذوالنون

آن به اسرار حقیقت  مشحون

گفت  در کعبه مجاور بودم

در حرم حاضر و ناظر بودم

ناگه آشفته جوانى دیدم

نه جوان سوخته جانى دیدم

لاغر و زرد شده همچو هلال

کردم از وى زسر مهر سؤال

که مگر عاشقى اى شیفته مرد

که بدین گونه شدى لاغر و زرد

گفت  آرى به سرم شور کسى است

کش چو من عاشق رنجور بسى است

, الخ

جناب  علامه شیخ بهائى قدس سره در سفر حج بیت  الله الحرام زمزمه هایى را به نام نان و حلوا عقر راه یعنى سوغات  آورده است  , در آن کتاب  در بیان قول خداوند متعال  ان الله یأمرکم ان تذبحوا بقره  ( ۱ ) گوید : ابذلوا ارواحکم یا عاشقین

ان تکونوا فى هوانا صادقین

داند این را هر که زین ره آگه است

کاین وجود همنشین سد ره است

گوى دولت  آن سعادتمند برد

کو به پاى دلبر خود جان سپرد

پاورقى :

۱ سوره بقره , آیه ۶۸ .

صفحه : ۲۲۱

گر همى خواهى حیات  و عیش خوش

گاو نفس خویش را اول بکش

در جوانى کن نثار دوست  جان

رو عوان بین ذلک  را بخوان

پیر چون گشتى گران جانى مکن

گوسفند پیر قربانى مکن

و مى دانید که بهشتى ها جوانند و رسول الله صلى الله علیه و آله در این باره اشارتى فرموده است  که  الحسن و الحسین سید اشباب  اهل الجنه … فخر الدین على صفى در لطائف  الطوائف  آورده است  که : مروى است  که صفیه بنت  عبدالمطلب  که عمه آن حضرت  است  ( یعنى حضرت  رسول الله صلى الله علیه و آله ) روزى نزد حضرت  آمد در حالى که پیر شده بود , گفت  : یا رسول الله دعا کن تا من به بهشت  روم . حضرت  بر سبیل طیبت  فرمود که زنان پیر به بهشت  نخواهند رفت  . صفیه از مجلس حضرت  برگشت  و مى گریست  . حضرت  تبسم فرمود و گفت  : او را خبر دهید که اول پیر زنان جوان شوند آنگاه به بهشت  روند و این آیت  بخواند :  انا انشأنا هن انشاء فجعلنا هن ابکارا  ( ۱ ) . یعنى به درستى که ما بیافریدیم زنان را در دنیا آفریدنى , پس خواهیم گردانید ایشان را دختران بکر و دوشیزه در آخرت  که ایشان را به بهشت  در آریم .

عارف  بزرگوار جامى این واقعه را در عقدسى و دوم سبحه الابرار نیکو به نظم در آورده است  :

کرد آن زال کهن سال سؤال

از نبى کاى شه فرخنده خصال

روز محشر که بهشت  آرایند

رستگاران به بهشت  آسایند

شود آن منزل عالى وطنان

راحت  آباد چو من پیر زنان

پاورقى :

۱ سوره واقعه , آیه ۳۴ .

صفحه : ۲۲۲

گفت  حاشا که چنان خوش وطنى

گردد آرامگه پیر زنى

گل آن باغ جوانان باشند

غنچه اش تنگ  دهانان باشند

پیر زن چون ز نبى قصه شنید

ناله از سینه پر غصه کشید

از فغان زمزمه غم برداشت

و زمژه گریه ماتم برداشت

شد نبى مژده دهش چابک  و چست

که همه کهنه عجوزان ز نخست

یک  به یک  دختر دوشیزه شوند

چون در آن روضه پاکیزه شوند

اول کار جوانى بخشند

آنگه آمال و امانى بخشند

این بنده در نکاتش آورده است  که : هر وقت  به یاد اویى جوانى  الحسن و الحسین سید اشباب  اهل الجنه  اذ أوى الفتیه الى الکهف  فقالوا ربنا آتنا من لدنک  رحمه وهیى لنا من أمرنا رشدا  فى الکافى  عن الصادق علیه السلام انه قال لرجل ما الفتى عندکم ؟ فقال له : الشاب  , فقال : لا , الفتى المؤمن , ان اصحاب  الکهف  کانوا شیوخا فسماهم الله فتیه بایمانهم  .

و فى الصافى : و العیاشى  عنه علیه السلام مثله الا انه قال کانوا کلهم کهولا , و زاد من آمن بالله و اتقى فهو الفتى  .

البته مقصود نه این است  که سالخورده اگر بخواهد کودک  نفس خویش را از شیر دایه دنیا باز گیرد محال باشد ولى سخت  دشوار است  . این ابن مسکویه عالم عظیم الشأن اسلامى امامى است  در کتاب  گرانقدر خود طهاره الاعراق گوید : و لیعلم الناظر فى هذا الکتاب  انى خاصه قد تدرجت الى فطام نفسى بعد الکبر و استحکام العاده و جاهدت  جهادا عظیما . مى بینى که چگونه ابن مسکویه مى گوید : در زمان پیرى و استوار شدن عادت درجه درجه به فطام نفس خویش پیش مى رفتم و جهادى بزرگ  کرده ام تا بدان نایل شده ام .

اهل بینش گفته اند : وصول الاثر اثر الوصول . این وصول اثر به مثل پیغام عاشق است  که به قول سوخته بارقه عشق بابا طاهر عریان رضوان الله صفحه : ۲۲۳

تعالى علیه : دل عاشق به پیغامى بسازد . این پیغام نداى  لله على الناس حج البیت  من استطاع الیه سبیلا  است  که بحمدالله آن را لبیک گفته اید .

خود آگاهى که در صورت  به سوى خانه رهسپارى و در معنى خداوند خانه با تو است  که علت  تامه معیه قیومیه با معلول دارد  و هو معکم اینما کنتم ( ۱ ) ان معى ربى سیهدین  . ( ۲ )

جلوه بر من مفروش اى ملک  الحاج که تو

خانه مى بینى و من خانه خدا مى بینم

برادرم , وصول اثر گوناگون است  و همه آنها اثر وصول است  , چه اینکه : اگر با دیگرانش بود میلى

چرا ظرف  مرا بشکست  لیلى

تو که اهل اشارتى بدان که خداوند سبحان درباره دو کلمه طیبه اش حضرت مریم و میوه اش حضرت  عیسى روح الله سلام الله تعالى علیهما فرمود : فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا  . ( ۳ )

و نیز درباره دو بلد فرماید :  و البلد لطیب  یخرج نباته باذن ربه و الذى خبث  لا یخرج الا نکدا  ( ۴ ) و هم لس ان الله امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود :  و اعلم ان کل عمل نبات  لاغنى به عن الماؤ و المیاه مختلفه فما طاب  سقیه طاب  غرسه و حلت  ثمرته و ما خبث  سقیه خبث  غرسه و أمرت  ثمرته  . ( ۵ )

این سخن بسیار بلند است  , فرمود : هر عملى نباتى است  و نبات  را از آب  بى نیا زى نیست  , و آبها گوناگونند آن نباتى که آب  وى پاکیزه است غرس وى پاک  و میوه اش شیرین شود و آن که آب  وى بد , غرس وى . پاورقى :

۱ ـ سوره حدید , آیه ۵ .

۲ ـ سوره شعرا , آیه ۶۳ .

۳ ـ سوره آل عمران , آیه ۳۸ .

۴ ـ سوره اعراف  , آیه ۵۹ .

۵ ـ آخر خطبه ۱۵۲ نهج البلاغه .

صفحه : ۲۲۴

بدو بارش تلخ گردد .

بارها از ما شنیده اید که گفتیم اعمال شما بذرهایى است  که در مزرعه جانتان مى اف شانید . پس :

هر بوى که از مشک  و قرنفل شنوى

از دولت  آن زلف  چو سنبل شنوى

گر نغمه بلبل از پى گل شنوى

گل گفته بود گر چه ز بلبل شنوى

الحمد لله که بذرت  همه طیب  و مزرعه آن طیب  و آب  آن از سر چشمه کوثر ولایت  , و خود طبیب  ابن طبیب  , دیگر چه خواهى .

کسى که بر لب  کوثر کشید جام مراد

دهان خویشتن از آب  شورتر نکند

آرى , خلعت  ثمین یحبهم و یحبونه قابل قامت  رساى مقربان بارگاه الهى است  . شیخ نجم الدین کبرى را در موت  اختیارى رساله اى است  , در آن رساله گوید طرق الى الله تعالى با همه کثرت  آن در سه نوع محصور است  : یکى طریق ارباب  معاملات  به کثرت  صوم و صلات  و تلاوت  قرآن و حج و جهاد و غیر آنها از اعمال ظاهرى , این طریق اخیار است  . دیگر طریق اصحاب مجاهدت  و ریاضات  به تبدیل اخلاق و تزکیه نفس و تصفیه قلب  و تحلیه روح و سعى در آنچه به عمارت  باطن تعلق دارد , این طریق ابرار است  . دیگر طریق سائرین الى الله و طائرین بالله این طریق نظار است  . این نظار عارفان بالله اند . شیخ بزرگوار ابن سینا در فصل دوم نمط نهم اشارات  فرماید : آنکه از متاع و طیبات  دنیا رو گردانید مخصوص به اسم زاهد است  , و آنکه بر نفل عبادات  از قیام و صیام و مانند آنها مواظب است  مخصوص به اسم عابد است  . و آنکه فکر خود را به قدس جبروت منصرف  گردانیده است  که شروق نور حق را در سر خود مستدیم است  عارف است  .

و در فصل ۲۷ نمط رابع گوید : و لا اشاره الیه ( یعنى الى الله ) الا بصریح العرفان العقلى , این عرفان عقلى شهود است  .

صفحه : ۲۲۵

و در فصل نهم نمط هفتم فرماید : کمال الجوهر العاقل أن تتمثل فیه جلیله الحق الاول قدر ما یمکنه ان ینال منه ببهائه الذى یخصه . این کلمات  عرشى انوارى است  که از مشکوه ولایت  و مصباح نبوت  استضائه کرده اند .

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود :  العارف  اذا خرج من الدنیا لم یجده السائق و الشهید فى القیمه و لارضوان الجنه فى الجنه , و لا مالک  النار فى النار . قیل و این یقعد العارف  ؟ قال علیه السلام  فى مقعد صدق عند ملیک  مقتدر   .

امام صادق علیه السلام فرمود :  نورنا من نور ربنا کشعاع الشمس من الشمس  .

و هم فرمود :  ان روح المؤمن اشد اتصالا بروح الله من اتصال شعاع الشمس بها  .

و امام باقر علیه السلام در بیان آیه مبارکه[ (  و سقیهم ربهم شرابا طهورا ](  فرموده است[ :  (  یطهرهم عن کل شىء سوى الله اذ لاطاهر من تدنس بشىء من الاکوان الا الله  .

عارف  شبلى از اینجا گفته است  : ما فى الجنه احد سوى الله , یعنى در بهشت  جز خدا نیست  .

بحمد الله در تجرید نفس ناطقه انسانى , غیر از ادله نقلى حدود شصت دلیل عقلى در دست  دارى , بنابراین در این فائده اى که جناب  خواجه نصیرالدین طوسى[ ( قده](  در تعارف  ارواح پس از مفارقت  ابدان فرموده است  دقت  بفرما تا توانى باذن الله تعالى در خویشتن پیاده کنى : قد ثبت  فى العلوم العقلیه ان کل مجرد عن الماده قائم بذاته فقد یمکن ان یقبل جمیع المجردات  بغیر آله .

یعنى در علوم عقلیه ثابت  شد که هر مجرد از ماده قائم به ذات  خود را این امکان است  که همه مجردات  را به نفس ذات  خود بدون آلت  جسمانى بپذیرد .

صفحه : ۲۲۶

یکى از دقائق من عرف  نفسه فقد عرف  ربه اینکه نفس حادث  و مجرد است و چون مجرد است  ذات  وضع نیست  , پس فاعل آن که معطى الوجود است  از وضعیات  نیست  که به مشارکت  وضع فاعل باشد بلکه از مجردات  است  و واجب  است  که به واجب  بالذات  منتهى شود . حافظ قدس سره فرماید : الا اى طوطى گویاى اسرار

مبادا خالیت  شکر ز منقار

سرت  سبز و دلت  خوش باد جاوید

که خوش نقشى نمودى از رخ یار

طوطى به حروف  ابجد ۳۴ است  : ط ۹ , و ۶ , ط ۹ , ى ۱۰ , دل هم به حروف ابجد ۳۴ است  : د ۴ , ل ۳۰ .

دل قلب  است  , امام موسى بن جعفر علیه السلام به هشام بن حکم فرمود : یا هشام ان الله تعالى یقول فى کتابه  ان فى ذلک  لذکرى لمن کان له قلب   یعنى عقل  .

اهل معرفت  از نفس ناطقه به طیر و به ویژه به طوطى و کبوتر که تازى آن ورقاء و حمامه است  تعبیر مى کنند باب  الحمامه کلیله و دمنه , و قصیده عینیه ابن سینا :

هبطت  الیک  من المحل الارفع

و رقا ذات  تعزز و تمنع

و رساله الطیروى و منطق الطیر عطار و امثال این رسائل از دیگر دانشمندان شرح حال نفس ناطقه انسانى است  .

بحمدالله آگاهید که تکرار در تجلى نیست  , کل یوم هو فى شأن , هر دم در قلوب  عارفان نظرى تازه دارد و در دیده آنان جلوه اى برون از اندازه , عارف  بزرگوار مجدود بن آدم سنایى چه خوش فرمود :

عارفان هر دمى دو عید کنند

عنکبوتان مگس قدید کنند

و نیز جناب  خاقانى در این باره نیکو گفته است  :

صفحه : ۲۲۷

تکرار تجلى به خداى متعال

نسبت  کردن بنده شر است  و وبال

زان روى که تکرار عبث  باشد و بس

فعل عبث  از خالق افعال محال

برادرم در قرآن کریم آمده است   انا انزلناه فى لیله القدر . انا انزلناه فى لیله مبارکه . شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن  در روایات لیله القدر در شهور رمضان و شعبان و رجب  آمده است  و آن بزرگى که گفته است  هر شب  شب  قدر است  , اگر قدر بدانى , شاید از این روى گفته باشد که همه صحیح است  و اختلافى نباشد , از این روى که طلوع و ظهور حقیقت لیله مبارکه قدر باختلاف  نباشد , از این روى که طلوع و ظهور حقیقت  لیله مبارکه قدر باختلاف  آفاق انفس انسانى مختلف  باشد و الله تعالى اعلم به نکته ۶۴۷ هزار و یک  نکته رجوع شود .

به نقل از روایتى از تفسیر عظیم الشأن جناب  فرات  بن ابراهیم بن فرات کوفى که یکى از علماى حدیث  قرن سوم هجرى و در عصر امام جواد علیه السلام بوده است  و تفسیرش مورد اعتماد و اعتبار اعاظم علماء بوده و هست تبرک  بجوییم تا درباره قدر اهل اشارت  را بشارتى باشد : قال : حدثنا محمد بن القسم بن عبید معنعنا عن ابى عبدالله علیه السلام قال انا انزلناه فى لیله لقدر , اللیله فاطمه و القدر الله , فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک  لیله القدر و انما سمیت  فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها او معرفتها , الشک  من ابى القسم . قوله و ما ادریک ما الیله القدر لیله القدر خیر من الف  شهر یعنى خیر من الف  مؤمن و هى ام المؤمنین تنزل الملائکه و الروح فیها و الملائکه المؤمنون الذین یملکون علم آل محمد صلى الله علیه و آله و الروح القدس هى فاطمه , باذن ربهم من کل امر سلام هى حتى مطلع الفجر یعنى حتى یخرج القائم  . کتب  الله تعالى علیکم الرحمه , از این بنده دستور العمل و اسرار صفحه : ۲۲۸

اعمال حج خواستى , مگر نشنیده اى کل اگر طبیب  بودى سر خود دوا نمودى ؟ آنکه گفته است  :

من بیچاره سرگردان از آنم

که نتوان گفت  با کس آنچه دانم

شبسترى بود نه این شب  بسترى .

درباره مطلوب  شما رساله تذکره المتقین فائزه به فیوضات  بارى جناب محمد بهارى , و نیز رساله منظوم مرحوم استاد الهى قمشه اى روحى له الفداء به غایت  مطبوع است  و بحمدالله که از هر دو برخوردارى . وانگهى حال شما در بیان اسرار اعمال حج به مراتب  از مقال من گویاتر است  . اجمالا فرمایش امام صادق علیه السلام را بخاطر بیاورید که فرمود :  ما اکثر الضجیج و العجیج و اقل الحجیج  . ضجیج کسى است  که به تلبیه گفتن ناله و زارى کند . و عجیج آن که به تلبیه گفتن بانگ  و فریاد برآورد . امام فرمود : ناله و زارى کننده و بانگ  و فریاد برآورنده تلبیه چه بسیارند و حاج چه کم ؟ !

و تمام حدیث  را تیمنا نقل کنیم :  فى الکتاب  الراوندى عن الصادق علیه السلام قال قلت  له : ما فضلنا على من خالفنا فو الله انى لارى الرجل ارخى بالا و اکثر ما لا و انعم عیشا و احسن حالا و اطمع فى الجنه , قال : فسکت  عنى حتى اذا کنا بالابطح من مکه رأینا الناس یضجون الى الله فقال علیه السلام یا ابا محمد هل تسمع ما اسمع ؟ قلت  : اسمع ضجیج الناس الى الله تعالى فقال علیه السلام : ما اکثر الضجیج و العجیج و اقل الحجیج و الذى بعث  بالنبوه محمدا صلى الله علیه و آله و عجل بروحه الى الجنه ما یتقبل الله الا منک  و من اصحابک  خاصه قال ثم مسح یده على وجهى فنظرت فاذا اکثر الناس خنازیر و حمر و قرده الا رجل بعد رجل  . از امام علیه السلام مى پرسد فضل ما بر مخالف  ما چیست  که سوگند به خدا مرد را ( مخالف  را ) مى بینم دل آسوده تر و مال دارتر و خوش زندگى تر و نیکو حال تر و به بهشت  آزمندتر است  ؟ امام علیه السلام در پاسخ خاموشى گزید تا به سرزمین ابطح رسیدیم , مردم را دیدم که ناله و زاریشان به سوى خداوند

صفحه : ۲۲۹

بلند است  , امام به من فرمود اى ابا محمد آیا مى شنوى , آنچه را من مى شنوم , گفتم ضجه مردم را به سوى خداوند مى شنوم . امام فرمود : ناله و زارى کننده و بانگ  و فریاد برآرنده به تلبیه چه بسیارند و حاج چه کم , سوگند به آن کسى که محمد صلى الله علیه و آله را به پیغمبرى برانگیخت  و روح او را به سوى بهشت  شتافتن فرمود , خداوند نمى پذیرد مگر فقط از تو و از یاران تو . پس گفت  : امام علیه السلام دست   به رویم مالید , و نگاه کردم دیدم بیشتر مردم خوک  و دراز گوش و بوزینه اند , مگر مردى پس از مردى . الحمدلله که سرکار عالى در دریاى نور ولایت  مستغرقى . چه بسیار مردمى که از این سفر فقط شهرت  و عنوان کسب  کرده اند و دست آویزى براى اغراض دنیوى به دست  آورده اند , این فرقه اثمهم اکبر من نفعهم اعاذنا الله الحفیظ منهم . مثل آنان چنان است  که عربى را گفتند وقتى که برادر تو وفات  یافت  براى زن خود چه میراث  گذاشت  ؟ گفت  : چهار ماه و ده روز عده وفات  .

کتاب  توحید جناب  ثقه المحدثین صدوق رضوان الله تعالى علیه مکرر به طبع رسیده است  , از آن جمله در سنه هزار و دویست  و هشتاد و پنج هجرى قمرى در ایران به خط محمد رسول اسکویى با ضمیمه حدیثى بعد از ختم کتاب توحید چاپ  شده است  . این حدیث  ضمیمه در دیگر مسفورات  مخطوطه نیز به نظر رسیده است  , اگر توفیق رفیق گردد و مجال و فرصت  دست  دهد باید در پیرامون آن از جوامع روایى فحص شود . مضمون آن بسیار عالى و سرمشق نویسندگان و سرایندگان به نثر و نظم اسرار حج است  و ما اینک  به ترجمه آن اکتفا مى کنیم :

شبلى به حج رفته بود , و پس از انجام اعمال حج به حضور امام سید الساجدین علیه السلام مشرف  شد , امام علیه السلام از وى پرسید : اى شبلى حج گذاردى ؟

شبلى : آرى , یا ابن رسول الله صلى الله علیه و آله .

صفحه : ۲۳۰

امام علیه السلام : زمانى که به میقات  فرود آمدى , آیا نیت  کرده اى که جامه معصیت  را از خود بدر آوردى و جامه طاعت  پوشیدى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : زمانى که از جامه خود برهنه شدى , آیا نیت  کردى که از ریا و نفاق برهنه شدى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : زمانى که غسل کردى آیا نیت  کردى که خویشتن را از بدیها و گناهها شست  و شو دادى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : آیا خویشتن را پاکیزه کردى و احرام بستى و عقد وقت حج بستى  ؟

شبلى : آرى .

امام علیه السلام : زمانى که خود را پاکیزه کردى و عقد بستى آیا نیت کردى که آنچه را خداوند متعالى حرام کرده است  بر خویشتن حرام کرده اى ؟ شبلى : نه .

امام علیه السلام : زمانى که عقد حج بستى , آیا نیت  کردى که هر عقدى براى غیر خداوند عزوجل است  گشودى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : خویشتن را پاکیزه نکردى و احرام نبستى و عقد حج نبستى . امام علیه السلام فرمود : آیا داخل میقات  شدى و تلبیه گفتى ؟ شبلى : آرى .

امام علیه السلام : آنگاه که داخل میقات  شدى آیا نیت  کردى که به نیت زیارت  داخل شدى ؟

شبلى : نه .

صفحه : ۲۳۱

امام علیه السلام : آنگاه که دو رکعت  نماز گذاردى , نیت  کردى که به خداوند متعال به بهترین اعمال و بزرگترین حسنات  عباد که نماز است تقرب  جستى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : آنگاه که تلبیه گفتى آیا نیت  کردى که براى خداوند به هر طاعتى گویا شدى و از معصیت  او خود را باز داشتى ؟ شبلى : نه .

امام علیه السلام : در میقات  داخل نشدى و نماز نخواندى و تلبیه نگفتى ( تلبیه = لبیک  گفتن ) .

سپس امام علیه السلام فرمود : آیا در حرم داخل شدى و کعبه را دیدى و نماز خواندى ؟

شبلى : آرى .

امام علیه السلام : آنگاه که داخل حرم شدى آیا نیت  کردى که بر خود هر گونه عیب  اهل ملت  اسلام را حرام کرده اى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : آنگاه که به مکه رسیدى و کعبه را دیدى و دانستى که آن خانه خدا است  آیا قصد خداوند سبحان کردى و از غیر او بریدى ؟ شبلى : نه .

امام علیه السلام : پس نه داخل مکه شدى و نه داخل حرم . سپس امام علیه السلام فرمود : آیا طواف  بیت  را به جاى آوردى و ارکان را مس کردى و عمل سعى را انجام دادى ؟

شبلى : آرى .

امام علیه السلام : آنگاه سعى کردى آیا نیت  کردى که از همه گریختى و به سوى خداوند فرار کردى , و صدق این نیتت  را علام الغیوب  شناخت  ؟ شبلى : نه .

صفحه : ۲۳۲

امام علیه السلام : نه طواف  بیت  کردى و نه سعى بجا آوردى . سپس امام علیه السلام فرمود : آیا در مقام ابراهیم علیه السلام وقوف کردى و در آن مقام دو رکعت  نماز گذاردى ؟

شبلى : آرى .

امام علیه السلام در این هنگام صیحه اى بر آورد که نزدیک  بود از دنیا مفارقت  کند , سپس فرمود : آه آه کسى که به مقام قرب  رسیده و با خدا مصافحه کرده کجا است  , حق تعالى با آن عظمت  و جلال مسکینى را به این مقام برساند آیا جایز است  بر او که حرمت  چنین پروردگار مهربان را ضایع کند ؟ هرگز چنین نیست  که کسى با خدا مصافحه کند و بعد از آن مخالفت  او را جایز داند .

پس از آن فرمود : آنگاه که در مقام ابراهیم ایستادى , آیا نیت  کردى که بر انجام هر طاعت  ایستادى , و پشت  به هر معصیت  کردى ؟ شبلى : نه .

امام علیه السلام : آنگاه که در مقام ابراهیم دو رکعت  نماز گذاردى آیا نیت  کردى که چون نماز ابراهیم علیه السلام نماز گذاردى ؟ و به نمازت بینى شیطان را بخاک  مالیدى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : در مقام نایستادى و در آن نماز نخواندى . پس از آن فرمود : آیا بالاى چاه زمزم بر آمدى ؟

شبلى : آرى .

امام علیه السلام : آنگاه که بر بالاى چاه زمزم بر آمدى آیا نیت  کردى که بر طاعت  بر آمدى و چشمت  را از معصیت  پوشاندى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : پس بر چاه زمزم بر نیامدى و از آن ننوشیدى . پس از آن فرمود : آیا سعى میان صفا و مروه را بجاى آوردى و در میان صفحه : ۲۳۳

آن دو مشى و تردد داشتى ؟

شبلى : آرى .

امام علیه السلام : از سعى میان صفا و مروه آیا نیت  کردى که در میان خوف  و رجائى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : پس نه سعى کردى و نه مشى و تردد بین صفا و مروه . پس از آن فرمود : آیا از مکه خارج شدى و به منى رفتى ؟

شبلى : آرى .

امام علیه السلام : به منى رفتى , آیا نیت  کردى که مردم را از زبان و دل و دست  خود ایمن گردانیدى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : پس به منى نرفتى .

بعد از آن امام علیه السلام فرمود : آیا در موقف  عرفه وقوف  کردى ؟ و بر جبل الرحمه برآمدى ؟ و شناختى خداوند متعالى را در جبل الرحمه و جمرات  خواندى ؟

شبلى : آرى .

امام علیه السلام : در موقف  عرفه آیا معرفت  حق سبحانه و تعالى و اطلاع او را بر سرائر و قلب  خود شناختى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : بر جبل الرحمه که بالا رفته اى آیا نیت  کرده اى که خداوند هر مؤمن و مؤمنه را رحمت  مى کند ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : آیا به مزدلفه ( مشعر ) رفتى ؟ و از آنجا سنگ ریزه ها از زمین برکندى ؟ و به مشعر الحرام مرور کردى ؟

صفحه : ۲۳۴

شبلى : آرى .

امام علیه السلام : آنگاه که در مزدلفه مشى مى کردى و از آن سنگ  ریزه ها بر مى کندى آیا نیت  کردى که هر معصیت  و جهل را از خود برکندى و هر علم و عمل را در خود نشاندى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : به مشعر الحرام مرور کردى آیا نیت  کردى که شعائر اهل تقوى و اهل خوف  را شعار قلب  خود قرار داده اى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : در مزدلفه مشى نکردى و از آن سنگ  ریزه ها بر نداشتى و به مشعر الحرام مرور نکردى .

پس از آن امام علیه السلام فرمود : در منى نماز گزاردى ؟ و رمى جمره کردى ؟ و حلق رأس ( سر تراشیدن ) را انجام دادى ؟ و فدیه ( قربانى ) خود را ذبح کردى ؟ و در مسجد خیف  نماز خواندى ؟ و به مکه باز گشتى ؟ و طواف  افاضه بجاى آوردى ؟

شبلى : آرى .

امام علیه السلام : آنگاه به منى رسیدى و رمى جمره ها کردى آیا نیت  کردى که به مطلب  خود رسیدى و هر گونه حاجت  تو برآورده شده است  ؟ شبلى : نه .

امام علیه السلام : آنگاه سر تراشیدى آیا نیت  کردى که از پلیدیها پاک شدى و از هر گناه و بد عاقبتى که بنى آدم را است  بدر آمدى مثل آن روزى شدى که از مادر متولد شدى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : آنگاه که در مسجد خیف  نماز خواندى آیا نیت  کردى که نترسى مگر از خدا و امیدوار نباشى مگر به رحمت  او ؟

صفحه : ۲۳۵

شبلى : نه .

امام علیه السلام : آنگاه که قربانى خود را ذبح کردى آیا نیت  کردى که طمع را سربریدى و به ابراهیم علیه السلام به ذبح فرزندش اقتدا کردى ؟ شبلى : نه .

امام علیه السلام : آنگاه که به مکه بازگشت  کردى و طواف  افاضه بجاى آوردى آیا نیت  کردى که افاضه ( کوچ کردن ) به رحمت  خدا کردى و به طاعت  او بازگشت  کردى و به سوى او تقرب  جستى ؟

شبلى : نه .

امام علیه السلام : به منى نرسیدى و رمى جمره ها نکردى , و حلق رأس انجام ندادى , و قربانى ات  را ذبح نکردى , و در مسجد خیف  نماز نگذاردى و طواف  افاضه بجاى نیاوردى و به سوى خداوند تقرب  نجستى , چه اینکه تو حج نکردى .

پس شبلى از تفریط حجش به ندبه و زارى افتاد و پیوسته آداب  حج مىآموخت  تا سال دیگر از روى معرفت  و یقین حج بگذارد .

پایان : حکیم ناصر خسرو و علوى قصیده غرایش : حاجیان آمدند با تعظیم را از این حدیث  اتخاذ کرده است  و حقا نیکو به نظم در آورده است  و شهرت  آن ما را از نقلش بى نیاز گردانیده است  .

و نیز همین روایت  امام سجاد علیه السلام را استاد بزرگوارم عارف  متأله و شاعر مفلق جناب  حکیم میرزا مهدى الهى قمشه اى رضوان الله علیه به اسم [( مناسک  حج عاشقان](  به نظم در آورده است  که در کلیات  دیوان آن جناب  درج شده است  . ( ۱ ) .

فضائل و اسرار حج از اهل بیت  عصمت  و وحى و از اعاظم حمله آثار پاورقى :

۱ صفحه ۹۵۳ ۹۶۷ .

صفحه : ۲۳۶

نبوت  بسیار روایت  شده است  و بیان گردیده است  . اقدام جنابعالى مرهون بدین وقت  بود و گر نه در تدوین رساله اى بدین موضوع مى بایستى از پیشتر به نون و القلم و ما یسطرون استعانت  و تمسک  جست  تا بیشتر بتوان نکات  و دقائقى گرد آورد که :

چه بهتر مرد را از یادگارى

که بعد از وى بماند روزگارى

اگر چه نگارشم براى محمدم تذکره است  نه تبصره . ان الذى فرض علیک القرآن لرادک  الى معاد فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین . قم حسن حسن زاده آملى

۹ ذى قعده الحرام ۱۳۹۵ ه . ق

۲۲ / ۸ / ۱۳۵۴ ه . ق

صفحه : ۲۳۷

کر ۶

صفحه : ۲۳۸

صفحه : ۲۳۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب  العالمین

این کراسه رساله اى و جیز و عزیز , متفرد به تحقیقى انیق و دقیق در بیان روایات  کر است  .

نخست  به عنوان مقدمه گوییم :

تسطیح را در اصطلاح ریاضى چند معنى است  , یکى این که تسطیح عبارت  است از ضرب  عددى در عددى . و یا ضرب  خطى در خطى که محیط به سطحى اند که آن سطح متوازى الاضلاع قائم الزوایا باشد , و هر یک  از عدد و خط را ضلع مى نامند , پس اگر سطح متوازى الاضلاع قائم الزوایا همه اضلاع آن مساوى باشند مسطح آن را که حاصل ضرب  مذکور است  مربع گویند اعنى مسطح اعم از مربع است  . بلکه مسطح را نوعا در حاصل ضرب  دو عدد یا دو مقدار مختلف با یکدیگر اطلاق مى کنند , چنانکه مربع را در حاصل ضرب  عددى یا مقدارى در خودش . مثلا عدد بیست  مسطح چهار در پنج است  , و بیست  و پنج مربع پنج در پنج . چنان که هرگاه مطلوب  مساحت  جسم باشد و اضلاع طول و عرض و عمق آن مساوى باشند مکعب  گویند و گرنه مجسم .

خواجه طوسى در صدر مقاله هفتم تحریر اصول اقلیدس در تعریف  عدد مضروب و مربع و مکعب  و مجسم گوید :

صفحه : ۲۴۰

[ ۱ ( العدد المضروب  فى عدد آخر هو الذى یضعف  بعده آحاد المضروب  فیه فیجتمع عدد .

۲ والعدد المربع هو المجتمع من ضرب  عدد فى مثله و یحیط به عددان متساویان .

۳ والعدد المکعب  هو المجتمع من ضرب  عدد فى مربعه و یحیط به ثلاثه أعداد متساویه .

۴ و العدد المسطح هو المجتمع من ضرب  عدد فى عدد و یحیط به عددان هما ضلعاه .

۵ والعدد المجسم هو المجتمع من ضرب  عدد فى عدد مسطح , و یحیط به ثلاثه اعداد هى اضلاعه](  .

۱ یعنى چون چهار را مثلا در پنج ضرب  کنیم , ۴ را مضروب  و ۵ را مضروب فیه گوییم , که ۴ به عدت  آحاد مضروب  فیه یعنى ۵ بار مضاعف  شده است  . ( ۲۰ = ۵ ٹ ۴ ) . و مرادش از[ ( فیجتمع عدد](  حاصل ضرب  است  . ۲ و عدد مربع حاصل ضرب  عددى در مثل خودش است  , و دو عدد متساوى با یکدیگر بر آن محیط اند . ( مثلا ۱۶ = ۴ ٹ ۴ ) . بدان که عبارت  اخیر در تعریف  اعنى و دو عدد متساوى با یکدیگر بر آن محیط اند حکمى از احکام مربع است  نه این که تتمه تعریف  مربع بوده باشد . و همچنین در تعریفات دیگر .

۳ و عدد مکعب  حاصل ضرب  عددى در مربع خودش است  , و سه عدد متساوى با یکدیگر محیط بدانند . ( مثلا ۶۴ = ۴ ٹ ۱۶ = ۴ ٹ ۴ ) .

۴ و عدد مسطح حاصل ضرب  عددى در عددى است  , و دو عدد که دو ضلع آنند , محیط بدانند خواه این دو ضلع با هم مساوى باشند مانند مربع , و خواه نباشند .

صفحه : ۲۴۱

۵ و عدد مجسم حاصل ضرب  عددى در عددى مسطح است  , و سه عدد که اضلاع اویند محیط بدانند .

( مثلا ۵۶ = ۲ ٹ ۲۸ = ۴ ٹ ۷ و یا ۳۲ = ۲ ٹ ۱۶ = ۴ ٹ ۴ ) و بدان چنان که مسطح اعم از مربع است  مجسم نیز اعم از مکعب  است  و لکن نوعا مکعب  را در حاصل ضرب  سه عدد یعنى سه ضلع مساوى با یکدیگر بکار مى برند , و مجسم را در حاصل ضرب  سه عدد یعنى سه ضلع مخالف  با یکدیگر , یا یکى مخالف  با دوى دیگر که آن دوى دیگر مساوى با هم باشند . در کتب  ریاضى بلکه در صحف  فقهى و جوامع روائى به جاى تسطیح و مسطح به معنى یاد شده تکسیر و مکسر بسیار بکار برده شده است  . مثلا در صحف  فقهى در تقدیر آب  کر فرموده اند که به حسب  وزن چه قدر است  و به حسب  مساحت چه قدر ؟ مرحوم شهید ثانى در شرح لمعه فرماید[ : ( الکر بالمساحه ما بلغ مکسره اثنین و اربعین شبرا و سبعه أثمان شبر](  یعنى کر به مساحت  آن است  که مکسر آن ۸ / ۷ ۴۲ وجب  باشد .

و بدین معنى مرحوم شیخ بهائى در الحبل المتین فرماید[ : ( فمعنى قولهم : الکر ما بلغ تکسیره اثنین و اربعین شبرا و سبعه أثمان شبر](  أنه ما اشتمل على اثنین و اربعین مجسما مائیا کل منها مکعب  الشبر , و مجسم آخر هو سبعه أثمان مکعبه](  . مجسم و مکعب  بدان معنى است  که گفته آمد . ثقه الاسلام کلینى در کتاب  صلات  کافى به اسنادش روایت  کرده است[ :  ( عبد الاعلى مولى آل سام قال قلت  لابى عبدالله علیه السلام : کم کان مسجد رسول الله صلى الله علیه و آله ؟ قال : ثلاث  آلاف  و ستمائه ذراغ تکسیرا ( مکسره خ ل  ) . ( ۱ ) .

مثلا اگر هر یک  از طول و عرض مساحت  مسجد شصت  ذراع باشد پاورقى :

۱ صفحه ۸۱ , چاپ  رحلى سنگى .

صفحه : ۲۴۲

مساحت  آن سه هزار و ششصد ذراع خواهد بود . و ممکن است  که طول و عرض مساحت  آن مختلف  بوده باشند و باز مکسر آنها ۳۶۰۰ ذراع بشود چنان که روشن است  .

ابوالمعالى نصرالله منشى در کلیله بهرامشاهى در ستایش سلطان محمود غزنوى و کشور گشایى او گوید[ : ( و آنگاه همت  ملکانه را بر اعلاء کلمه حق مقصور گردانید , و ذات  بیهمال خویش را بر نصرت  دین اسلام و مراعات مصالح خلق وقف  کرد , و از در کابل تا کناره قنوج و حدود کالنجر و بانوسى . . . و اطراف  کرمان و سواحل دریاى نیز و مکران در تکسیر دو هزار فرسنگ  در خطه اسلام افزود , و آفتاب  ملت  احمدى بر آن دیار از عکس ماه رایت  محمودى بتافت]( . . .   . ( ۱ )

بدان که مساحت  را در علم اوفاق معنى دیگر است  . و تکسیر دائره که عبارت  از دانستن نسبت  عددى قطر دائره به محیط آن است  مطلبى دیگر است . و تکسیر در رشته ه اى ارثماطیقى به وجوه گوناگون است  , بلکه تکسیر خود علمى جداگانه و فنى مستقل است  .

این بود مراد ما از تمهید مقدمه که تقدیم داشته ایم . اکنون در اصل مقصود که بیان روایات  کر است  گوییم :

در فروع کافى از معاویه بن عمار روایت  شده است  که  قال : سمعت  ابا عبدالله علیه السلام یقول : اذا کان الماء قد کر لم ینجسه شیىء  . و نیز از اسماعیل بن جابر روایت  شده است  که  قال : سألت  ابا عبدالله علیه السلام عن الماء الذى لا ینجسه شىء ؟ قال : کر . قلت  : و ما الکر ؟ قال : ثلاثه أشبار فى ثلاثه اشبار  .

پاورقى :

۱ صفحه ۲۱ و ۲۲ کلیله و دمنه , به تصحیح و تعلیقه راقم . صفحه : ۲۴۳

و نیز از حسن بن صالح ثورى از ابى عبدالله علیه السلام روایت  شده است که  قال : اذا کان الماء فى الرکى لم ینجسه شىء . قلت  : و کم الکر ؟ قال : ثلاثه أشبار و نصف  عمقها فى ثلاثه أشبار و نصف  عرضها  . و نیز از ابى بصیر روایت  شده است  که  قال : سألت  ابا عبدالله علیه السلام عن الکر من الماء کم یکون قدره ؟ قال : اذا کان الماء ثلاثه أشبار و نصفا فى مثله ثلاثه اشبار و نصف  عمقه فى الارض فذلک  الکر من الماء .

روایات  یاد شده در جوامع دیگر نیز آمده اند . و چند حدیث  دیگر در تحدید کر نیز روایت  شده است  .

غرض عمده ما این است  که در این روایات  فقط دو بعد مساحت  گفته آمد , و حال این که آب  گرد آمده در یک  جا جسم است  که حجم دارد یعنى بالفعل یا بالقوه داراى اقطار ثلاثه است  و مطلوب  در این روایات  مقدار حجم آن است  نه سطح آن , و در تعیین مقدار حجم باید قاعده تجسیم را به کار برد نه ضابطه تسطیح را , و در مقدمه دانسته شده است  که مجسم را سه بعد است و مسطح را دو بعد . لاجرم امام معصوم که در تحدید مجسم دو بعد را نام برده است  باید بعد سوم را نیز به قاعده تجسیم گفته باشد . در بیان آن گوییم : در مکیال و میزان و مقدار به نسبت  مکیل و موزون و مقدر , یک  واحد ساده بى دغدغه و همه فهم و همگانى را اصل ثابت  مسلم در نظر مى گیرند , و فروعى را که پیش مىآید بدان اصل مى سنجند . و چون سؤال از تجسیم یعنى تقدیر شىء مجسم است  و معصوم دو بعد آن را به یک  اندازه بیان فرموده است  بعد سوم آن نیز به همین اندازه هر یک  از دو بعد نام برده برابر با هم است  . این میزان تجسیم که مجسم شود مقدار آب  کر معلوم مى گردد یعنى مجسمى که هر یک  از اقطار ثلاثه آن که طول و عرض و عمق آن است  سه وجب  و نیم است  و مکسر این اقطار اصل معیار مقدار کر است  .

صفحه : ۲۴۴

سپس هر گاه حجم آبى که مثلا عمق آن از سه وجب  و نیم کمتر بود باید هر یک  از طول و عرضش آن نقصان را جبران کند تا مکسر آن ۸ / ۷ ۴۲ وجب گردد . و یا حجم آب  به شکل استوانه بود باید مقدار حجم آب  آن از معیارى که اصل مقدار کر است  کمتر نبوده باشد , و على هذا القیاس در بواقى اشکالى که براى حجم آب  روى مىآورند .

لذا آگاه و آشناى بدین اصل مسلم و قاعده مضبوط و محکم چون صاحب  شرایع در تحدید کر فرموده است[ :  ( الکر ما کان کل واحد من طوله و عرضه و عمقه ثلاثه أشبار و نصفا](  .

و چون علامه حلى در مختلف  فرمود[ : ( الظاهر أن الاشبار یراد ضرب الحساب  فیها یکون حد الکر تکسیر اثنین واربعین شبرا و سبعه أثمان شبر ]( . ( ۱ )

و چون شیخ بهائى در الحبل المتین فرموده است[ :  ( ان المساحه المبحوث عنها هنا هى استعلام ما فى الماء من امثال مکعب  الشبر و أبعاضه لیعلم انه هل بلغ الکر ام لا ؟ و المراد بمکعب  الشبر مجسم مائى تحیط به سته مربعات  متساویه طول کل واحد من اضلاعها شبر , فمعنى قولهم[ : ( الکر ما بلغ تکسیره اثنین و اربعین   ش برا و سبعه أثمان شبر](  انه ما اشتمل على اثنین و اربعین مجسما مائیا کل منهما مکعب  الشبر , و مجسم آخر هو سبعه أثمان مکعبه](  . ( ۲ )

و چون صاحب  غنیه فرموده است[ :  ( الاجماع علیه](  .

در حدیث  اسماعیل جابر احتمال سقوط کلمه[ ( نصف](   مى رود ولى در حدیث ثورى و ابوبصیر احتمال زیادت  آن نمى رود . بعضى در حدیث  ابوبصیر[ ( فى الارض](  را به[ ( فى العرض](  تبدیل کرده است  که تحریف  است پاورقى :

۱ صفحه ۴ , ط رحلى .

۲ صفحه ۱۰۹ , ط ۱ , چاپ  سنگى .

صفحه : ۲۴۵

و ظاهرا این تبدیل را از روایت  ثورى که[ ( فى ثلاثه أشبار و نصف  عرضها ]( روا داشته است  و حال این که فى الارض به معنى فى العمق است  , چون روایت  ابوبصیر که فرمود : فى عمقه فى الارض . بعضى از روایات  که هر سه بعد را حائز است  مؤید اصل مذکور است  . این مطلب  اهل خبرت  و درایت را حجتى بالغ است  و این رساله به تحقیق آن متفرد است  . الحمدلله رب العالمین .

صفحه : ۲۴۶

صفحه : ۲۴۷

قطب  نما و قبله نما ۷

صفحه : ۲۴۸

صفحه : ۲۴۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب  العالمین

این کراسه رساله اى است  به نام[ : ( قطبنما و قبله نما](  , به قلم این خوشه چین خرمن بزرگان : حسن حسن زاده آملى , که در فرق قطب  جغرافیائى و قطب  مغناطیسى زمین , و معرفت  سمت  قبله از قطبنما , و تمیز قطبنما از قبله نما سخن مى گوید . امید است  که رساله اى در موضوع خود خواندنى و ماندنى بوده باشد .

قطبنما را به تازى بوصله و حک  مى نامند . و به فرانسه بوسلBOUSSOLE ) ) مى گویند که با کلمه بوصله عربى بسیار نزدیک  است  . و به انگلیسى کمپاسCOMPASDE )  ) مى خوانند .

در هر یک  از گراند لاروس ( ۱ ) و دائره المعارف  بزرگ  فرانسه قرن نوزدهم ( ۲ ) در واژه یاد شده[ ( بوسل](  از قطبنما بحث  شده است  . در دائره المعارف  عربى محمد فرید وجدى در ماده[ ( المغناطیس](  از قطب  مغناطیسى بحث  شده است  . ( ۳ )

و در هر یک  از دائره المعارف  فارسى به سرپرستى مصاحب  , و پاورقى :

۱ج ۲ , ط ۱ , صفحه ۳۱۴ .

۲ ط ۱ , ج ۱ , صفحه ۶۴۱ .

۳ ( ج ۹ ط ۱ مصر ص ۲۸۲ ) .

صفحه : ۲۵۰

لغتنامه دهخدا در ماده قطبنما بحثى مفید از قطبنما به میان آمده است  . و همچنین ماخذ و مصادر بسیار دیگر در تصرف  راقم است  و ذکر آنها به طول مى انجامد .

ما مطالب  منظور خود را در بیان عبارت  نسخه اى که یاد مى شود , در ده ماده ارائه مى دهیم :

نسخه اى خطى در علم شریف  هیأت  که به فارسى نیک  درست  و استوار , حائز اهمیت  شایان و حاوى فوائد بسیار , و در خور تحسین و تمجید بى شمار است , از عالمى روحانى پر بار و بزرگوار به نام محمدبن الحسن التسترى رضوان الله تعالى علیه در تصرف  این خوشه چین خرمن معارف  بزرگان است  . این نسخه یکتا به قطع وزیرى در ۲۹۱ صفحه تحریر شده است  . و حاکى است  که مؤلف  آن از علماى عصر قاجار و جامع در معقول و منقول بوده است  . مؤلف نامى بر آن اثر گرامى ننهاده است  , جز اینکه در ظهر آن مرقوم است[ :  ( قبله شیخ محمد](  .

در ابتداى آن پس از چهار صفحه در بیان اهمیت  صلات  و تعیین قبله و معرفت  اوقات  مى فرماید[ : ( فلذلک  کله , این ذره بى مقدار , تراب اقدام علماء اخیار محمد بن الحسن التسترى که در علوم چند خوشه چینى نموده بنا بر خواهش بعضى از برادران ایمانى که از اجابت  و امتثال فرمایش ایشان گزیر و گریزى نبود به خاطر فاتر چنان خطور نمود که به توفیق الله تعالى این دو مطلب  را ( یعنى معرفت  قبله و وقت  را ) با بعض متعلقات  بقدر الوسع و الطاقه بسطى تمام و تنقیحى به اکمال انتظام داده]( . . .  .

ولى افسوس که چنین اثر گرامى ناتمام مانده است  , اعنى مؤلف  به اتمام آن دست  نیافته است  . شگفت  این که نحوه تحریر مطالب  و رشته انتظام معارف  آن به شیوه و شاکله کتاب  مستطاب  ما[ ( دروس هیأت  و دیگر رشته هاى ریاضى](  است  . در آن کتاب  از آن جناب  استفاده نموده ایم , و به

صفحه : ۲۵۱

نقل نکات  علمى آن تبرک  جسته ایم . در همین مسأله قطبنما که موضوع بحث این کلمه است  گوید :

[ ( و از جمله آلات  مصنوعه که سمت  قبله را از آن معین کنند قطبنما است . و آن معروف  است  که حقه مانندى سازند مدور کم عمق از فلز برنج و غیره . در وسط آن سوزن مانندى نصب  کنند , و میلى از مغناطیس مستطیل بر آن سوار کنند که یکسر آن بالطبع به شمال مایل است  , و طرف  دیگرش به سمت جنوب  ایستد که از طرفین آن دو نقطه شمال و جنوب  را در هر مکان معلوم نمایند , و آن میل به منزله خط نصف  النهار باشد . و دوره آن را به سیصد و شصت  قسم نمایند که به منزله دائره افق بود . و آن را چهار ربع کنند که هر ربعى نود درجه شود , و بر سر هر ربعى یکى از چهار سمت  مشرق و مغرب  و شمال و جنوب  رقم کنند . و بر روى شیشه آن شبکه اى از برنج و نحو آن قرار دهند , و در وسط آن عقربه اى نصب  کنند که یکسر آن به وسط محکم باشد , و طرف  دیگرش بر تمام آن دائره بگردد . و چون دو طرف  میل مذکور را بر دو نقطه جنوب  و شمال آن دائره منطبق سازند , پس عقربه برنجى را بگردانند و بر درجه اى گذارند که در جهت  و مقدار مساوى باشد با انحراف موضع مطلوب  , پس در آن حال آن عقربه مسامت  قبله آن موضع خواهد بود . و این به واسطه میل طبیعى مغناطیس است  به جانب  شمال و جنوب  , و حکمت  این قوه جاذبه را تاکنون احدى معلوم نکرده است  . و آن از حکمتهاى بالغه الهیه است  که خالى از غرابت  نیست  , و از قبیل محبت  و تعشقى است  که حضرت  بارى تعالى در بسیارى از مخلوقات  سارى و جارى ساخته . اما وجود محبت  در انسان و حیوانات  در غایت  وضوح و اشتهار است کالشمس فى رابعه النهار . و در نباتات  مانند عشقه که آن را به فارسى لبلاب

صفحه : ۲۵۲

خوانند و در جمادات  مانند همین مغناطیس . و در مرکبات  جمادیه مانند کهربا و امثال آن . بلکه بعضى آن را در أعداد قائل شده اند , و گفته اند هر دو عدد که مجموع کسور هر یک  مساوى باشد با عدد دیگر مثل عدد دویست و بیست  با عدد دویست  و هشتاد و چهار که مجموع کسور عدد اول با عین عدد ثانى متساوى باشند , و کسور عدد ثانى مساوى اند با عین عدد اول کما لا یخفى على المحاسب  . و چنین دو عدد را از اعداد متحابه دانند , و علماء أعداد و طلسمات  در تحبیب  طالب  و مطلوب  این دو عدد را با عدد اسم هر دو در مربعات  پر کنند به انحاء مختلفه , و گویند به حسب  تجربه یافته ایم موجب  تحبیب  عظیم است  .

بالجمله کیفیت  تعشق در انواع موجودات  حاصل است  که یکى از آنها مغناطیس است  نسبت  به جذب  حدید . بلکه به قول بعضى صادر اول همان محبت  است  , نظر به حدیث  قدسى مشهور کنت   کنزا مخفیا فأحببت   اه , و شک  نیست  که سبب  نظام عالم محبت  است  که همان منشأ جمیع حرکات  اهل عالم است  کما لا یخفى .

و در کتاب  جام جم نقل کند که اول کسى که خاصیت  حرکت  مغناطیس را از هر سمت  به جانب  شمال استنباط نمود[ ( راجر بکان ایل چستر](  نام است که در اواخر رجب  سال ششصد و نود و سه هجرى وفات  نمود . و چون در مغناطیس سه کیفیت  و صفت  است  یکى جذب  آهن که واضح است  , دیگر حرکت و میل آن به جانب  شمال چنان که در آلات  قطب  نما محسوس مى شود و این نیز ظاهر و روشن است  , و صفت  سیم آن این است  که سوزن و میل مغناطیس از نقطه شمال و جنوب  گاهى منحرف  گردد به طرف  مغرب  یا مشرق و این کیفیت  به حسب  اختلاف  ازمنه و امکنه مختلف  باشد .

و اول کسى که این صفت  او را معلوم نمود[ ( رابرت  نارمن](  بود از صفحه : ۲۵۳

حکماى لندن در سنه نهصد و هشتاد و هشت  ( ۹۸۸ ) هجریه . و قطب  نماى ملاحى را حکیم[ ( فلویو جیوجا](  در سال هفتصد و دو هجرى ( ۷۰۲ ) هجرى اختراع نمود . به قول میرزا جعفرخان مشیرالدوله در کتاب حسابش در سنه هفتصد و هفت  ( ۷۰۷ ) بوده .

و قطب  نماى مصنوعى در سنه یکهزار و دویست  و شصت  و چهار هجرى ( ۱۲۶۴ ) اختراع گردیده , و مخترع آن معلوم نیست  , و روز به روز ترقى و شهرت یافت  .

و در اطلس بلاک  که در سنه یکهزار و دویست  و شصت  و هفت  هجرى ( ۱۲۶۷ ) باسمه شده در صفحه سیوم حرکت  و میل قطب  نما را به جانب  مشرق به تفصیل معلوم نموده , و مختصرى از آن در این رساله ذکر مى شود تا أنموذجى باشد . و گویند این اختلاف  به مرور دهور مختلف  مى شود . و در تاریخ هزار و دویست  و هفتاد و دو هجرى مقدار انحراف  آن از این قرار بود که در این جدول نموده مى شود , و جدول این است  :

صفحه : ۲۵۴

جدول مقدار انحراف  قطب  نما از شمال در بعض بلاد در سنه ۱۲۷۲ هجریه البلاد              انحراف  درجات        البلاد          انحراف درجات

طهران                  ۴ غربى           مراکش               ۲۰ غربى شیراز و اصفهان         ۴ غربى           کیپ  ورد             ۱۴ غربى خراسان                 ۳ غربى          اسلامبول              ۱۲ غربى کرمان                  ۳ غربى          بلاد ایطالیا          ۱۵ الى ۱۷ غربى

افغانستان              ۱ الى ۲ غربى    اسپانیا              ۲۱ الى ۲۴ غربى

بمباى                  ندارد           پرتگال               ۲۱ الى ۲۴ غربى

آذربایجان              ۵ غربى          پاریس               ۲۲ غربى همدان                  ۶ غربى          سایر فرانسه          ۱۷ الى ۲۴ غربى

کردستان                ۶ غربى         انگلند                ۲۳ الى ۲۶ غربى

کرمانشاهان و نواحى     ۶ غربى         آیرلند                ۲۶ الى ۲۷ غربى

بغداد                  ۵ غربى         استاک  هلم            ۱۵ غربى کربلا                   ۵ غربى         پطرز برگ               ۷ غربى کوفه                   ۵ غربى          سیلان                  ۵ شرقى حله                    ۵ غربى          مدرس                 ۵ شرقى مکه معظمه              ۷ غربى          کلکته                 ۷ شرقى مدینه                  ۷ غربى          مملکت  برمه           ۷ الى ۱۰ شرقى

مصر                    ۱۰ غربى         وسط جزیره آسترالیه    ندارد تونس                  ۱۷ غربى

و مراد از این درجات  انحراف  در بلاد که در جدول ثبت  شده , نهایت انحراف  قطب  نما است  در آن بلد در اوقات  سال .

و گویند به حسب  اختلاف  فصول تفاوت  کند و مختلف  شود . علاوه صفحه : ۲۵۵

بر آن که به مرور سنوات  همان مقدار نهایت  انحراف  مختلف  مى شود . و شاید در بعض بلاد گاه منعدم شود , باز پیدا شود . و هنوز میزان و معیارى درست  از براى این اختلاف  بدست  نیامده .

فالحاصل این اختلاف  که در قطب  نما پیدا شده باعث  قلت  اعتبار و اعتماد بر آن گردیده , پس باید آن را همه وقت  امتحان و اختبار نمود به دائره هندیه و خط نصف  النهار آن , یا به غیر از دائره هندیه از طرق و قواعدى که خط نصف  النهار را با آن قواعد استخراج کنند . و معتبر در همه وقت  و همه جا همان خط نصف  النهار است  که صحیح استخراج شده باشد . نکته لغویه : لفظ مغناطیس , بعد از میم غین معجمه است  , و بعد از الف  طاء مؤلفه . و تاء منقوطه نیز صحیح است  , لکن در السنه عموم ناس بلکه اشخاص خاص و فصیح به قاف  بعداز میم اشتهار یافته در تلفظ و کتابت  , و این از اوهام خاص است  فافهم و اغتنم . و لفظ اوهام در مثل این مقام جمع وهم به فتح ها است  به معنى غلط نه به سکون آن به معنى توهم , بسیارى چنین توهم فرموده اند , فتدبر](  .

این بود تمام عبارت  مرحوم شوشترى مذکور از کتاب  یاد شده درباره انحراف  مغناطیسى قطبنما از قطب  جغرافیائى که نقل کرده ایم . همان گونه که در پیش هشدار داده ایم , مساله شمال جغرافیائى و شمال مغناطیسى ارض , و به عبارت  دیگر فرق میان قطب  جغرافیائى و قطب مغناطیسى ارض و توجه به زاویه انحراف  در بکار بردن آلات  قطبنما اهمیت بسزا دارد که اکثر بدان آگاهى ندارند , و نمى دانند که در تعیین سمت قبله بلاد انحراف  مغناطیسى را که گاهى شرقى و گاهى غربى از قطب جغرافیائى است  باید رعایت  کرد .

خلاصه این که معرفت  به قطب  جغرافیائى و قطب  مغناطیسى زمین , براى تحصیل خط نصف  النهار حقیقى که در امتداد قطب  شمال و

صفحه : ۲۵۶

جنوب  جغرافیائى است  نه مغناطیسى اهمیت  بسیار بسزا دارد . و براى بدست  آوردن قوس انحراف  قبله بلاد و خط سمت  قبله , باید توجه داشت  که شمال و جنوب  مغناطیسى با شمال و جنوب  جغرافیائى اشتباه نشود . اغلب  و اکثر مردم بدین مطلب  توجه ندارند . جاى بسى شگفتى است  که چگونه جناب علامه حیدر قلى سردار کابلى قدس سره الشریف  که خود استاد متبحر در علم فلک  و ریاضیات  عالیه بوده است  , در رساله گرانقدر[ ( تحفه الاجله فى معرفه القبله](  بدان اشارتى نفرموده است  . اکنون در ده شماره در بیان برخى از عبارات  کتاب  یاد شده مرحوم شوشترى گوئیم :

۱ آن که گفته است[ :  ( و از جمله آلات  مصنوعه]( . . .  آنچه که در تعریف  دستگاه قطب  نما آورده است  , بیان صورت  صنعت  یک  نوع آن است . قطب  نما را انواع گوناگون است  بدین معنى که به اشکال مختلف  ساخته شده است  , چنان که در حدود ده نوع صنعت  قطب  نما در تصرف  راقم است  , یک  نوع آن به نام[ ( آیینه گیتى نما](  است  که در درس نود و پنجم کتاب[  ( دروس هیئت  و دیگر رشته هاى ریاضى](  آن را وصف  کرده ایم . و عمده در انواع قطب  نما , عقربه مغناطیسى است  که بر صفحه اى مدرج نصب شده است  به گونه اى که بر آن دور مى زند و در حالت  سکون یک  سر آن به سمت  قطب  شمال مغناطیسى , و سر دیگر آن به سمت  قطب  جنوب  مغناطیسى خواهد بود . این عقربه مغناطیسى در حالت  سکون گاهى با خط نصف  النهار که خط زوال است  مطابق است  که هر دو یک  خط در سطح دائره نصف  النهارند و هر دو خط زوال اند , و گاهى با آن تقاطع مى کند .

و تقاطع بدین سبب  است  که خط نصف  النهار مانند دائره نصف  النهار از دو قطب  جغرافیائى مى گذرد , و این خط همواره ثابت  است  زیرا که دو قطب جغرافیائى ثابت اند , اما خط دیگر که عقربه مغناطیسى مفروض است  همواره در سطح دائره نصف  النهار نیست  زیرا که از دو قطب  مغناطیسى صفحه : ۲۵۷

شمال و جنوب  مى گذرد , و قطب  مغناطیسى از قطب  جغرافیائى گاهى فاصله مى گیرد , لذا عقربه مغناطیسى با خط نصف  النهار تقاطع مى کند , و باید دانست  که دو قطب  مغناطیسى یک  جا ثابت  نیستند , بلکه میدان چرخش و نوسان دارند . و این میدان مغناطیسى از اسرار طبیعت  موجب  اعجاب  است , و در کتب  مربوطه درباره آن مطالبى مذکور است  . و محل شمال مغناطیسى در نقطه اى در حوالى شمال کشور کانادا است  .

۲ و آن که گفته است[ :  ( و این به واسطه میل طبیعى مغناطیس است  . . ]( . ناظر به عبارات  جام جم است  که گوید :

[ ( در کتاب  هیدن در باب  مغناطیس چنین نوشته است  که استرمیوس در کتاب  خود در تاریخ وقایع سال یکهزار و ششصد و هشتاد و دو مسیحى مطابق یکهزار و نود و سه هجرى چنین نوشته است  که التارف  چنین گفته است  که قوت  جاذبه مغناطیس را هیچکس درست  معلوم نکرده است  , و کسى که کاشف این سر باشد به ما معلوم نگشته است  , ولیکن آن کسى که خاصیت  حرکت  او را از هر سمت  به جانب  قطب  شمال استنباط کرد راجر بکان ایلچستر بود که در سامرست  شیئر مسکن داشت  , و در هفدهم جون یکهزار و دویست  و نود و چهار مسیحى مطابق ششصد و نود و سه هجرى در اواخر رجب  سال مزبور وفات کرده است  .

و اهل ایتالیا ماده او را از ماده فولاد و آهن دانسته اند . و از آن که اختلاف  او دائم به یکسان نیست  هوى لیوس پیتل مکشوف  ساخت . و آن کسى که قطب  نماى ملاحى را اختراع کرد فلویوجیؤجأ بود که یکى از اهل نیپلس است  که در سال یکهزار و سیصد و دو مسیحى مطابق هفتصد و دو هجرى اختراع نمود .

و میل و انحراف  این آلت  مخصوصه را در سال یکهزار و پانصد و هفتاد و شش مسیحى مطابق نهصد و هشتاد و چهار هجرى تا سال یکهزار و صفحه : ۲۵۸

پانصد و هشتاد مسیحى مطابق نهصد و هشتاد و هشت  هجرى رابرت  نارمن که یکى از سکنه لندن بود معلوم نمود . و مشهور در سنه یکهزار و پانصد و هشتاد مسیحى شد . و به تجربه حکیم جیلبرت  در سنه یکهزار و ششصد مسیحى مطابق یکهزار و نه هجرى رسید .

و قطبنماى مصنوعى در سنه یکهزار و هفتصد و پنجاه و یک  مسیحى مطابق یکهزار و صد و شصت  و چهار هجرى اختراع گردید و روز به روز ترقى و شهرت یافت  . ( ۱ )

۳ و آن که گفته است[ :  ( و از قبیل محبت  و تعشقى است  که]( . . . آرى محبت  اصل وجود است  , و عالم از حرکت  حبیه موجود است  و به تعبیر شیخ اکبر در فص موسوى فصوص الحکم[ : ( ان الحرکه ابدا أنما هى حبیبه و یحجب  الناظر فیها باسباب  اخر و لیست  تلک  تا آن که گوید : فکانت الحرکه التى هى وجود العالم حرکه الحب  , و قد نبه رسول الله صلى الله علیه و آله على ذلک  بقوله :  کنت  کنزا مخفیا لم اعرف  فأحببت  أن أعرف  , فلو لا هذه المحبه ماظهر العالم فى عینه ]( . . .  ( ۲ ) در نکته ۶۶۴ و ۸۹۴ کتاب  هزار و یک  نکته مطالبى شیرین در این موضوع است  رجوع بفرمائید .

۴ و آن که گفته است[ :  ( کالشمس فى رابعه النهار](  رابعه النهار همان و تد السماء است  که در مقابل و تد الارض است  بدان بیان که در درس بیست  و سوم[ ( دروس هیئت  و دیگر رشته اى ریاضى](  به تفصیل گفته آمد , ولکن بدین نظر که هرگاه برج را از غارب  به توالى , و یا از طالع به خلاف  توالى شماره کنند اول برج چهارم رابعه النهار است  و آن در منتصف  نهار است  که زمان غایت  ارتفاع شمس هر روز در آفاق استوائى و مائلى است  , چه این که

پاورقى :

۱ جام جم , چاپ  سنگى رحلى , صفحه ۴۳ .

۲ شرح قیصرى چاپ  سنگى ص ۴۵۶ .

صفحه : ۲۵۹

محل تقاطع دائره نصف  النهار با منطقه البروج است  و منطقه البروج دائره شمسیه است  به کلمه ۲۳۳ کتاب  هزار و یک  کلمه نگارنده رجوع شود . ۵ و آن که گفته است[ :  ( و در نباتات  مانند عشقه]( . . .  عشقه را به فارسى رائج روز[ ( پیچک](   گویند . این حکم اختصاص به پیچک  و دیگر رستنى ها و کانیها ندارد , بلکه  سبحان الذى خلق الازواج کلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لا یعلمون  . ( ۱ )

گیاهى است  که هر گاه بوته اى از آن در گوشه دشتى بروید , بوته دیگر آن در گوشه دیگر چنان که قرص[ ( آفتاب  گردان](  همواره به سوى آفتاب است  نگاه این دو گیاه نیز به روى یکدیگر است  , و گل آن با گل این مانند دو چشم باز و گشاده یکدیگر را مى نگرند , بدین روى آن را[ ( گل عاشقان](  گویند , چنان که شکل هندسى[ ( بوسان](  را , بوسان . شیرین تر این که هر گاه میان مرد و زنى دلتنگى پدید آید , دو گل از دو بوته گیاه عاشقان را دم مى کنند و فنجانى را به مرد مى خورانند و فنجانى را به زن تا با هم آشتى کنند .

۶ و آنکه گفته است[ :  ( هر دو عدد که مجموع]( . . .  در علم اعداد و حروف[  ( رک  , رفد](  کالمثل السائر در قلم و منطق دانشمندان ارثماطیقى دائر است  .

[ ( رک](   دویست  و بیست  ( ۲۲۰ ) , و[ ( رفد](  دویست  و هشتاد و چهار است  ( ۲۸۴ ) .

رک  , رفد , از اعداد متحابه اند . در کتب  و رسائل حروف  و اعداد در خواص اعداد متحابه سخن بسیار است  . مرحوم ملا احمد نراقى در خزائن آورده است  که[ : ( اعلم أن للعدد أقساما کثیره تا این که گوید : و العدد ان المتحابان فهما العددان اللذان تکون الاجزاء العاده لکل منهما نفس الاخر

پاورقى :

۱ سوره یس , آیه ۳۷ .

صفحه : ۲۶۰

کالمأتین و العشرین , و المأتین أربعه و ثمانین . و للعددین المتحابین خواص کثیره مبینه فى مقامه]( . . .  . ( ۱ )

و وجه عادا اجزاى هر یک  از رک  رفد دیگرى را چنانست  که در تعلیقه آن نگاشته ای م , بدین صورت  : خمس ۴۴ = ۵ : ۲۲۰ ربع ۵۵ = ۴ : ۲۲۰ نصف  ۱۱۰ = ۲ : ۲۲۰ ۲۲۰ / ۲۰ , ۱۱ = ۲۰ : ۲۲۰ ۲۲۰ / ۱۱ , ۲۰ = ۱۱ : ۲۲۰ عشر ۲۲ = ۱۰ : ۲۲۰ ۲۲۰ / ۵۵ , ۴ = ۵۵ : ۲۲۰ ۲۲۰ / ۴۴ , ۵ = ۴۴ : ۲۲۰ ۲۲۰ / ۲۲ , ۱۰ = ۲۲ : ۲۲۰ ۲۲۰ / ۲۲۰ , ۱ = ۲۲۰ : ۲۲۰ ۲۲۰ / ۱۱۰ , ۲ = ۱۱۰ : ۲۲۰ مجموع اجزاى مذکور ( ۱۱۰ , ۵۵ , ۴۴ , ۲۰ , ۱۱ , ۱۰ , ۵ , ۴ , ۲ , ۱ ) مساوى با[ ( رفد](  است  که ۲۸۴ مى باشد .

و همچنین ۲۸۴ نصف  آن ۱۴۲ است  , و ربع آن ۷۱ , و ۲۸۴ / ۷۱ آن ۴ , و ۲۸۴ / ۱۴۲ آن ۲ , و ۲۸۴ / ۲۸۴ آن ۱ , و مجموع این اجزاء مساوى با[ ( رک ]( است  که عدد آن ۲۲۰ مى باشد .

به عنوان تنوع بحث  و پدید آمدن شوق و ذوق و گرایش و آگاهى به رشته هاى ارثماطیقى به شرط این که هم عهد باشیم که[ : ( حرف  از ما و عمل از دیگران](  و بر آن استوار باشیم , از[ ( رک  , رفد](  سخن به میان مىآوریم : در اثر قویم و قیم[ ( وفق المراد فى علم الاوفاق و الاعداد]( تألیف  منیف  عالم جلیل مرحوم فتح الله بن محمد رضا الحسینى المرعشى الشوشترى آمده است  که :

[ ( اشارتان , بل بشارتان فى بیان[ ( رک  و رفد](  : الاولى بدان که عدد رک  و رفد از اعداد متحابه است  . و در خلاصه العلوم از محقق دوانى نقل شده که در اخلاق جلالى کیفیت  اعداد متحابه را به تقریبى ذکر نموده و فرموده که

پاورقى :

۱ صفحه ۳۰ به تصحیح و تعلییق نگارنده .

صفحه : ۲۶۱

آن دو عدد است  که کسور هر یک  از آن دو , عین عدد دیگر شود , چون دویست  و بیست  ( رک  ) , و دویست  و هشتاد و چهار ( رفد ) . و حکماء گفته اند : اگر دو شخص را نفاق اتفاق افتد در امرى , این دو عدد را در لوحى نهاده با خود دارند میان ایشان محبت  و التیام حاصل شود . و عدد کمتر را براى محب  تعیین کرده اند , و عدد بیشتر را براى محبوب  . و در حاشیه کتاب  اخلاق در ملحقات  نوشته که[ : ( الاعداد المتحابه هى التى أحدها زائد على الاخر , و الاخر ناقص , و اجزاء کل واحد منهما مساویه لجمله الاخر . الاول ۲۲۰ , و الثانى ۲۸۴ , و الثالث  ۲۰۲۴ , والرابع ۲۲۹۶ , اذا کتب  على مأکول و أکله انسان ألف  بینهما بالمحبه , و لیکتب  على زبیب  او تمر او ماشا کل ذلک  من الحلاوه . و ینبغى أن یفعل ذلک  و الزهره بریئه من النحوس متصله بالمریخ من تثلیث  أو تسدیس](  . انتهى .

البشاره الثانیه فى کیفیه وضع رک  و رفد , و العمل بهما فى وجه مخصوص : باید بگیرى عدد اسم طالب  را , و اضافه کنى بر آن عدد رک  را , پس ملاحظه کنى اگر عدد حاصل زوج است  و نصف  صحیح دارد مجموع را تصنیف  کنى , و از نصف  چهار عدد بی ندازى و ما بقى را در خانه اول گذارى , و یکى یکى اضافه کنى و بروى تا به خانه پنجم , و در خانه پنجم عوض یکى دو تا اضافه کنى , پس در ششم و هفتم یکى یکى اضافه کنى .

و اگر عدد حاصل فرد است  و نصف  صحیح ندارد , یکى که باعث  کسر است  از مجموع مى اندازى  پس مابقى  را تنصیف  مى کنى , و از نصف  سه عدد مى اندازى و ما بقى را در خانه اول ثبت  مى کنى و در دویم و سیوم تا هشتم یکى یکى اضافه مى کنى , پس مى گیرى عدد اسم مطلوب  را , و عدد رفد را اضافه آن مى کنى , و به دستور مسطور نیز عمل مى کنى یعنى هرگاه عدد حاصل نصف  صحیح دارد تنصیف  مى کنى و از نصف  چهار مى اندازى

صفحه : ۲۶۲

و مابقى را در خانه نهم ثبت  مى کنى و یکى اضافه مى کنى تا خانه دوازدهم و در سیزدهم دو تا اضافه مى کنى , پس در چهاردهم و پانزدهم و شانزدهم یکى یکى اضافه مى کنى و اگر عدد حاصل نصف  صحیح ندارد اول از مجموع یکى مى اندازى پس مابقى را تنصیف  مى کنى و از نصف  سه عدد مى اندازى و مابقى را در خانه اول ثبت  مى کنیم و یکى یکى اضافه مى کنى مى روى تا خانه شانزدهم , و مراد به خانه اول در اینجا خانه اول از دوره سوم مربع است که خانه نهم آن باشد .

و اگر عدد طالب  فرد باشد و مطلوب  زوج , یا به عکس , بر هر یک  به موافق ضابطه اى که گفته شد عمل مى کنى .

و باید این عمل در ساعت  زهره یا روز زهره باشد , و کتابت  به زعفران و گلاب  باشد , و بعد از اتمام به عود و کندر و زعفران بخور نماید , و این عزیمت  را که مذکور مى شود به دور وفق نویسند , و سى مرتبه عزیمت  را بر وفق بخوانند , و عزیمت  این است  :

یا هلعانیه , یا شمعانیه , یا نورانیه حرکوا الارواح الساکنه المسکنه فى رفد المطلوب  بحب  رک  الطالب  حتى یصیر الطالب  مطلوبا , و المطلوب طالبا , و أوفوا بعهد الله اذا عاهدتم و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها و ما ذلک  على الله بعزیز .

تنبیه مفید : رک  , جلب  رفد مى کند , چنان که اگر هر یک  از رک  و رفد را در مربع چهار در چهار وضع کنند , و طالع وقت  نوشتن سعد بود , و برجى که طالع باشد صاحب  او دوست  قمر بود یعنى ناظر باشد با قمر به نظر تسدیس یا تثلیث  , کسى که حامل رفد باشد جویا و خواهان آن کسى باشد که حامل مربع رک  است  و این دو مربع را محب  و محبوب  گفته اند . و صورت آن دو مربع این است  :

صفحه : ۲۶۳

این بود عبارت  کتاب[   ( وفق المراد]( . . .  در بیان[ ( رک  , رفد]( که نقل کرده ایم . و بدان که مربع چهار در چهار را در اعمال جمالى بکار مى برند , و پنج در پنج را در أعمال جلالى . چنان که فرموده اند : چار در چار با هم آمیزد

پنج در پنج فتنه انگیزد

لذا رک  رفد را که از اعمال جمالى است  در مربع چهار در چهار وضع مى کنند . و وفق مربع چهار در چهار اشرف  اوفاق است  , و آن از افلاطون الهى است  .

بدان که هر عددى که در مربعى از مربعات  الواح وفقى نهاده مى شود اول باید زکات  آن عدد داده شود و عدد مزکى در مربع وفقى وضع شود تا عمل مثمر و منتج باشد .

زکات  عدد مانند زکات  مال است  , و به قول شیخ اجل سعدى : زکات  مال بدر کن که فضله رز را

چو باغبان ببرد بیشتر دهد انگور

و طریق اخذ زکات  این است  که عدد وفق را اگر مربع است  ۴ , و اگر مخمس است  پنج , و اگر مسدس است  ۶ , و هکذا در خودش ضرب  کنند , و از حاصل یک  عدد کم کنند , و حاصل را در نصف  آن عدد ضرب  کنند , حاصل زکات  آن است  , مثلا :

زکات  مربع = ۳۰ = ۲ ٹ ۱۵ , ۲ = ۲ : ۴ , ۱۵ = ۱۶۱ = ۴ ٹ ۴ ( ۱ ) صفحه : ۲۶۴

زکات  خمس = ۶۰ = ۵ / ۲ ٹ ۲۴ , ۵ / ۲ = ۲ : ۵ , ۲۴ = ۲۵۱ = ۵ ٹ ۵ ( ۲ )

در دو لوح مربع رک  , رفد یاد شده هر یک  از رک  و رفد مزکى اند , یعنى اول زکات  هر یک  داده شده است  , پس از آن در لوح مربع خاصى وضع شده است  . و عدد خانه آخر رک  مفتاح رفد است  . فتبصر . و نیز بدان که لوح مربع چهار در چهار باید به طریق[ ( احزب  وجده](  پر شود که در نکته ۷۰۵ هزار و یک  نکته آورده ایم , و تفصیل آن را در کتاب[  ( دروس اوفاقى]( نگاشته ایم . و معیار آن این لوح است  : ۱  ۱۴  ۱۱  ۸ ۱۲ ۷   ۲   ۱۳ ۶  ۹ ۱۶  ۳ ۱۵ ۴   ۵   ۱۰

۷ و آن که گفته است[ :  ( یکى از آنها مغناطیس است  نسبت  به جذب حدید]( . . .  به یاد سخن پر بار جناب  شیخ رئیس رضوان الله تعالى علیه افتاده ام که[ : ( مردم از جذب  آهن ربا آهن را تعجب  مى کنند , و از جذب و تصرف  و تسخیر نفس مر بدنشان را تعجب  نمى کنند](  به درس بیست  و هفتم[ ( دروس معرفت  نفس](  رجوع بفرمائید .

۸ و آن که گفته است[ :  ( و در اطلس بلاک  در سنه ۱۲۶۷ هباسمه شده . . ]( . بلاک  نام دانشمندى انگلیسى است  , در جام جم گوید : اطلس بلاک  در شهر ادن برگ  ( اسکاتلند انگلیس ) در سنه یکهزار و هشتصد و پنجاه و یک مسیحى مطابق یکهزار و دویست  و شصت  و هفت  هجرى چاپ  شده است  ( ص ۴۳ جام جم ط ۱ ) عبارات  کتاب  هیأت  یا وقت  و قبله محمد شوشترى که در درس قبل نقل کرده ایم ناظر به عبارات  جام جم است  .

لغت[  ( باسمه](  به معنى چاپ  شدن است  , چنان که در جام جم گفته است [ 🙁 چاپ  شده است](   , مرحوم سید محمد على داعى الاسلام در فرهنگ  نظام گوید[ : ( باسمه : نقش کردن و چاپ  کردن روى پارچه و کاغذ . مثال : روى چلوارى باسمه مى کنند قلمکار مى شود . مثال دیگر : در مطبعه صفحه : ۲۶۵

حروفى اصفهان که در زمان فتحعلى شاه قائم شد کتب  بسیارى را باسمه کردند . در ابتداى اختراع مطبعه در ایران چاپ  کردن را باسمه کردن مى گفتند , لیکن اکنون طبع کردن و چاپ  کردن گویند .

باسمه ترکى است  , و طبع عربى , و چاپ  چینى . باسمه چى : چاپ  چى , قلمکار و غیره , و طبع کننده کتاب](   .

در جام جم بعد از نقل مقادیر درجات  انحراف  مغناطیسى بلاد جدول مذکور در قبل از اطلس بلاک  گوید[ : ( این انحراف  و میل نیز به مرور ایام در همه جا تغییر و تبدیل مى یابد , چنانچه این زمان در طهران چهار درجه به جانب  مغرب  انحراف  دارد , احتمال مى رود که بعد از پنجاه سال انحراف او شش درجه به جانب  مغرب  بشود , یا این که از چهار درجه نیز کمتر باشد , و وقتى نیز هیچ انحراف  نداشته باشد , و هنوز دلیل این اختلاف معلوم نشده است](   ( ۱ ) . و این مطلب  همان است  که در ذیل جدول کتاب یاد شده در پیش نیز آمده است  , و مأخذ نقل آن جام جم است  . ۹ و آن که گفته است[ :  ( فالحاصل این اختلاف  که در قطب  نما]( . . . مطلبى بسیار قابل توجه است  که نتیجه بحث  ما از فاصله قطب  مغناطیسى با قطب  جغرافیایى است  , پس دانسته شده است  که عقربه مغناطیسى آلت قطبنما همیشه با خط نصف  النهار که از قطب  شمال و جنوب  جغرافیایى مى گذرد و ثابت  است  متحد نیست  , بلکه چه بسیار که با آن تقاطع کند , و التفات  بدان در تحصیل سمت  قبله اهمیت  شایان دارد .

تنبیه : هر گاه یکبار خط نصف  النهار حقیقى را در افقى از عمل به دائره هندیه و یا غیر آن در سطح مستوى مدرجى تحصیل کنند , چون مرکز قطب  نما را بر آن خط نهند , مقدار انحراف  عقربه مغناطیسى از نصف  النهار پاورقى :

۱ صفحه ۴۴ .

صفحه : ۲۶۶

حقیقى دانسته مى شود , و براى تا مدتى مقدار انحراف  مغناطیسى آن افق و آفاق قریب  بدان بدست  مىآید کما لا یخفى .

بدان که در نماز استقبال کعبه واجب  است  که قبله است  , و معرفت  به انحراف  مغناطیسى در امر قبله اهمیت  بسزا دارد , به فرموده درست  و استوار علامه حلى در منتهى[ : ( لو استقبل ببعضه الکعبه و خرج الباقى من بدنه عن المحاذاه لم تصح صلاته لانه مأمور بالاستقبال]( . . .  و اگر وسوسه و دغدغه اى در این موضوع روى آورد که در سمت  قبله تفوه به سهولت  خطب شده است  در درس پنجاه و هفتم[ ( دروس معرفه الوقت  و القبله](  به تفصیل در این موضوع بحث  و تحقیق نموده ایم .

آنچه که مربوط به بحث  ما درباره معرفت  به قطب  مغناطیسى زمین و انحراف  قطب  مغناطیسى است  , همین قدر که تحریر کرده ایم کفایت  است  , جز این که به عنوان مزید استبصار بعضى از مطالب  تاریخى و غیره را در امر قطب  مغناطیسى و قطب  نما به عرض مى رسانیم :

در دائره المعارف  فرید وجدى آمده است  که[ : ( حار العلماء فى ادراک کنه القوه المغناطیسیه](  . ( ۱ )

۱۰ قطب  نماى بحرى یا ملاحى را اکثر اوقات  ملاحان و ناخدایان در دریا استعمال مى کنند , و طرق بحر را شرقا و غربا و شمالا و جنوبا از او تشخیص مى دهند .

کریستف  کلمب  با کمک  یک  قطب  نما که از یک  عقربه مغناطیسى شناور بر روى آب  تشکیل شده بود , سفر دریایى خود را آغاز کرد .

ناخدا را به تازى ملاح و فلاح و ربان گویند . در حدیث  شانزدهم باب هفتاد و یکم کتاب  حجت  کافى به اسنادش روایت  کرده است[ :  (  عن فیض بن

پاورقى :

۱ جلد ۹ , ط ۱ مصر , صفحه ۲۸۲ .

صفحه : ۲۶۷

المختار , قال : انى لعند أبى عبدالله علیه السلام اذا أقبل ابوالحسن موسى علیه السلام و هو غلام , فالتزمته و قبلته , فقال ابو عبدالله علیه السلام : انتم السفینه و هذا ملاحها ]( . . .  . ( ۱ )

در جام جم گوید[ : ( اختراع قطبنماى ملاحى را اکثرى نسبت  به[ ( فلوپو ]( مى دهند که از اهل[ ( آلمافى](  است  که تخمینا در سنه هزار و سیصد و دو مسیحى , مطابق هفتصد و دو هجرى اختراع کرده است  ( آلمافى جائى است در ایتالیا ) . و دیگران او را به اهل چین نسبت  مى دهند که در چین اختراع شده است  .

و از قرارى که جیلبرت  حکیم در کتاب  خود که در بیان مگنت  ( یعنى مغناطیس ) نوشته است  چنان معلوم مى شود که اختراع این صنعت  و این علم در چین شده است  , و از چین به اروپا[ ( مرکوپولو](  نام سیاحى که از اهل ونیس است  در سنه هزار و دویست  و شصت  مسیحى , مطابق ششصد و پنجاه و نه هجرى آورده است  و غالبا ترکیب  و شکل این آلت  را به یک  شکل و صورت  مى سازند , و در بزرگى و کوچکى تفاوت  دارد . و او شامل است  از یک  جعبه و قوطى برنجى یا چوبى که در ته او کاغذ مجدولى مى چسبانند که در آن کاغذ سى و دو نقطه قطب  نما کشیده شده است  . و در مرکز این قوطى و کاغذ عمودى نصب  مى کنند که سوزن و عقربه مگنتیک  یعنى مغناطیس بدان عمود قرار گرفته است  که اشاره مى کند به جانب  شمال با انحراف  قلیلى که آن انحراف  از قطب  در امکنه مختلفه زیاد و کم مى شود . و همچنین در یک مکان نیز در اوقات  مختلفه اختلاف  مى یابد , چنانچه در سنه هزار و ششصد و شصت  مسیحى مطابق هزار و هفتاد و یک  هجرى در لندن معین کرده اند که مغناطیس درست  بر نقطه شمال مى ایستاد , و از آن تاریخ تا این زمان که پاورقى :

۱ اصول کافى معرب  , ج ۱ , ص ۲۴۸ .

صفحه : ۲۶۸

قریب  به دویست  سال است  مغناطیس درجه به درجه به جانب  مغرب  میل کرده است  که اکنون در لندن تقریبا بیست  و چهار درجه ( ۲۴ ) به جانب مغرب  انحراف  دارد . و این اختلاف  امر غریبى است  که تا کنون سبب  او معلوم افکار حکماء و منجمین فرنگستان نشده است  , ولى همیشه در این خیالند که به رأى رزین و عقل متین حل آن مشکل را کرده دامن مقصود را به کف  آرند](  . ( ۱ )

بیان[ : ( آن که گفته است  : در آن کاغذ سى و دو نقطه قطب  نما کشیده شده است](   عدد سى و دو بدین سبب  است  که به ۱۲ درجه , ۱۲ درجه , قسمت  شده است  که سى تا ۱۲ درجه ۳۶۰ درجه است  , و تقسیم محیط دائره به سى تا ۱۲ درجه ناچار مستلزم سى و دو نقطه خواهد بود , فتبصر . و به اقسام گوناگون دیگر نیز مدرج کرده اند .

در ماده[ ( قطبنما](  از لغت  نامه دهخدا در تاریخچه قطب  نما آمده است  که[ : ( بطورى که کریمرز استاد زبان فارسى و ترکى دانشگاه لیدن در مقاله اى به نام جغرافیا و بازرگانى در سلسله مقالاتى به نام میراث  اسلام زیر نظر سر تماس ارنولد نوشته است  مى گوید :

هنگامى که واسکو دوگاما پس از سیاحت  به دور آبهاى آفریقا در سال ۱۴۹۸ به سواحل شرقى آفریقا رسید در آنجا ملاح عربى راه هند را به او نشان داد .

طبق آثار و منابع پرتقالى این عرب  صاحب  یک  نقشه دریایى بسیار خوب  و آلات  دریایى قابل ملاحظه اى بوده است  . این ملاح احمد بن مجید نام داشت  . و بنا به گفته مستربرتن چنین به نظر مى رسد که افتخار ساختن قطبنما پاورقى :

۱ جام جم , ط ۱ , صفحه ۳۵ و ۳۶ .

صفحه : ۲۶۹

نیز نصیب  ابن مجید گشته . گر چه به عقیده مستربرتن مخترع قطب  نما ابن مجید بوده است  , ولى خود ابن مجید در یکى از آثار خود مخترع قطب  نما را حضرت  داود ( داود پادشاه ) مى شمارد .

قطب  نما را به انگلیسى کمپاسCOMPASSE  و به فرانسه بوسلBOUSSOLE  و به عربى بوصله گویند . مشابهت  اسمى میان نام آن به فرانسه و عربى نویسندگان دائره المعارف  بریتانیکا را بر آن داشته که قطب  نما را از مخترعات  اروپائیان بیانگارند , چه بوسل لغتى است  ایتالیایى به معنى جعبه کوچک  .

در دیکسیونر جغرافیایى دزبرى ذیل کلمه بوسل به نقل از ترجمه تاریخ ابوالفداء مى نویسد که قطب  نما در پایان قرن دوازدهم مسیحى در مشرق زمین مورد استفاده بوده است  , و نظریات  راجع به این که اروپائیان آن را اختراع کرده اند مردود مى داند .

در اهمیت  این ابزار مى نگارد : ابزارى است  که تمام اکتشافات جغرافیایى به وسیله آن شده است  . و قبل از آن دریانوردان از وسائل خیلى ابتدائى استفاده مى کرده اند . بطورى که دریا نوردى اروپایى در کتاب تاریخ علوم عمومىHISTOIRE GENERALE DES SCIENCES  نوشته است  : با سه کلاغ در حوالى سواحل شمالى اروپا انجام مى یافته , به این ترتیب  که آنها را پرواز داده و از امتداد مسیر آنها رو به خشکى کشتى را رهبرى مى نموده اند .

مخترع واقعى قطب  نما چینى ها بوده اند , و نام مخترع آن[ ( وانگ  چن تو WANG TCHEN TO [( است  , و آن عبارت  بود از قاشق مغناطیسى که روى صفحه ئى از برنج صیقلى قرار داشت](   .

در مجلد دوم دائره المعارف  محمد فرید وجدى در[ ( البوصله](  آمده است [ 🙁 یقال : ان الصینیین هم الذین اخترعوا البوصله , و یقال : ان مخترعها

صفحه : ۲۷۰

هم العرب](   . ( ۱ )

و در مجلد اول آن در ماده[ ( الابره](  آمده است[ :  ( الابره فى علم الطبیعه هى الابره المغناطیسیه . و هى على شکل معین کثیر الاستطاله , مرکبه على محور من وسطها و متحرکه على سطح افقى . و هى متى ترکت  و نفسها مالت  من الشمال الى الجنوب  فاذا حولت  من هذا الموضع عادت  الیه بعد عده ذبذبات  و هى خاصیه ثمینه جدا فى هدایتنا دائما الى النقطه الشمالیه مهما کان المکان الذى نحن فیه , و علیه تأسست  البوصله . کان الاقدمون یعتقدون أن میل الابره المغناطیسیه هو من الجنوب  الى الشمال و لکن البحرى الشهیر کریستوف  کولومب  فى رحلته لاکتشاف  آمریکا بین خطأ هذا القول , و کان ذلک  سنه ۱۴۹۳ .

الابره المغناطیسیه تتحول تحولا منتظما بحسب  البعد أو القرب  من القطبین , و قد عنى العلماء بتحقیق درجات  هذا المیل حتى اصبح الاهتداء بالابره المغناطیسیه فى متاهات  البر و البحر من أیسر الامور على صغار الملاحین]( . ( ۲ )

ترجمه آن به صورت  خلاصه این است  که : برخى گفته اند اختراع قطب  نما از چینیان است  , و برخى گفته اند از عرب  است  . ابره ( سوزن , عقربه ) در علم طبیعى سوزن و عقربه مغناطیسى است  که بر شکلى معین دراز که وسط آن بر محورى سوار و استوار و بر سطح افقى متحرک  است  , چون آن را به حال خود رها کنند به سوى شمال و جنوب  مى ایستد , و اگر او را از آن حالت برگردانند پس از چندبار آمد و شد به همان حالت  طبیعى نخستین به سوى شمال و جنوب  مى ایستد . و این خاصیتى ارزشمند است  که هر کجا باشیم ما را به سوى شمال راهنمایى مى کند . و قطبنما بر این

پاورقى :

۱ ط ۱ مصر , صفحه ۴۰۸ .

۲ صفحه ۹ و ۱۰ .

صفحه : ۲۷۱

اساس بنا نهاده شده است  .

پیشینیان بر این عقیدت  بودند که میل ابره مغناطیسى از جنوب  به شمال است  , ولکن دریانورد شهر کریستف  کلمب  در سفر کشف  آمریکا در سنه ۱۴۹۳م خطاء آن عقیدت  را آشکار کرد . ابره مغناطیسى به حسب  بعد و قرب نسبت  به قطبین تحول مى ی ابد , و علماء به تحقیق درجات  میل آن را ( یعنى زاویه انحراف  را ) به حساب  آورده اند , چنان که در بر و بحر از ابره مغناطیسى هدایت  مى شوند .

پى یر روسوPIERRE ROUSSEAU  فرانسوى در کتاب[  ( تاریخ صنایع و اختراعات](   ترجمه آقاى حسن صفارى گوید :

[ ( دریانوردى در قرون وسطى و قطب  نما , وقتى که ساحل دریا از نظر محو مى شود , مسلما دیگر دریانوردى با وسایل تجربى حرکت  در امتداد ساحل امکان پذیر نیست  و باید از روشهاى علمى استفاده کرد , تا اینکه گوید : اگر ملاحان براى مسافرتهاى دور دست  خود راهنماى بزرگى همچون قطب  نما در دست  نداشتند هرگز جرأت  دور شدن از سواحل دریاها را نمى کرده اند . با ذکر نام قطبنما بار دیگر با اختراعى مواجه مى شویم که تا پیدایش مدارک  مخالفى , کشور چین مى تواند اولویت  در اختراع آن را به خود منسوب  سازد .

چنان که مشهور است  حتى در زمان سلطنت  سلسله تسنTSIN  ۴۱۹ ۲۶۵ در این مملکت  براى یافتن سمت  جنوب  از عقربه مغناطیس در ارابه هاى مغناطیسى استفاده کرده بودند . و آن عبارت  از ارابه اى بود که مجسمه کوچکى بر آن قرار داشت  که مى توانست   در حول محور قائمى حرکت  کند و در داخل آن آهنربائى تعبیه کرده بودند بطورى که آدمک  مزبور

صفحه : ۲۷۲

تحت  تأثیر آن بطور خودکار همواره متوجه سمت  جنوب  مى شد . طبق نظر مارک  بلوکMARC BLOCH   و بسیارى مورخین دیگر امروزه چنین به نظر مى رسد که اختراع قطبنماى واقعى را باید به[ ( نورمان](  ها نسبت داد . این قوم از سال ۸۷۴ میلادى جزیره[ ( ایسلاند](  را مستعمره خود ساختند و جزیره[ ( گروئنلندGROENLAND  را در سال ۹۳۲ میلادى کشف  کردند , و پنج قرن قبل از کریستف  کولومب  یعنى در حدود سال ۱۰۰۰ در سواحل آمریکا پیاده شدند . اگر این قوم از خواص عقربه مغناطیسى استفاده نمى کردند پس چگونه توانستند چنین کار مهمى را انجام دهند و هزاران کیلومتر راه در دریاها طى نمایند , و از همه مهمتر با چه وسائلى موفق شدند که به نقطه عزیمت  خویش بازگشت  کنند ؟

در هر صورت  قدر مسلم آن است  که اولین بارى که در مدارک  موجود اروپایى از قطبنما گفتگویى مى شود مربوط به سال ۱۲۰۰ میلادى براى کشور فرانسه , ۱۲۰۷ براى انگلستان , و ۱۲۱۳ براى ایسلاند است  . این قطبنما کاملا بدوى بود و از پرکاهى تشکیل مى شد که عقربه مغناطیس بر آن قرار داشت  و مجموعه آنها را روى طشتک  آب  مى گذاشتند .

در سال ۱۲۶۹ اصلاح عمده اى به وسیله[ ( پى یر دوماریکورDE MARICOURT PIERRE از اهل فرانسه در آن به عمل آمد . عقربه مغناطیسى را بر محورى قرار داد و مجموعه آنها را در جعبه اى گذاشت  و روى آن سرپوش شفافى قرار داد . این سرپوش داراى درجات  و تقسیم بندیهایى بود و عضاده اىALIDADE نیز روى آن گذاشته بودند , دستگاه جدید همان است  که امروزه عرفا قطبنما ملاحان نامیده مى شود , این دستگاه بعد از این دریانوردان را به مؤثرترین وجهى در داخل دریاها راهنمایى مى کرد و آنان را مجاز مى داشت  که به سوى مجهولات  روى آورند و در واقع اکتشاف  آن , دوران مسافرتهاى بزرگ  دریایى را افتتاح

صفحه : ۲۷۳

کرد](  . ( ۱ )

در دائره المعارف  فارسى یاد شده مصاحب  , در تاریخچه قطبنما آمده است که[ : ( بدرستى دانسته نیست  که در چه زمان و در چه مکان کشف  شد که یک عقربه مغناطیسى که بتواند به آزادى در صفحه افقى حرکت  کند در امتدادى نزدیک  به امتدادج ل ( جنوب  و شمال ) قرار مى گیرد . بعضى این اکتشاف  را به چینى ها نسبت  داده اند .

روایتى هست  که امپراطور هوانگ  تىTI  ـHWANG  که در ۲۶۳۴ق م مى زیست  , ارابه اى ساخت  که به وسیله میدان مغناطیسى زمین در جهت  جنوب  حرکت مى کرد , وبه راهنمایى آن در هواى غبار آلود لشکر خود را به جانب  دشمن رهنمون شد .

همچنین گویند مارکوپولو ( ۱۲۵۴ ؟ ۱۳۲۴ ؟ ) سیاح معروف  ایتالیایى در بازگشت  از سفر چین قطبنمایى همراه آورده بود .

بعضى معتقدند که مسلمانان قطبنما را از چینى ها اخذ کردند , و به وسیله آنان به اروپا وارد شد . ظاهرا مسلمانان مشرق زمین به وسیله دریانوردان چینى با قطبنما آشنا شدند ( بین دریاى چین جنوبى و بنادر خلیج فارس و غیره رفت  و آمد فراوان بود ) و در آغاز اسم خاصى براى آن نداشتند . و از آنجا قطبنما به سوریه و بنادر دریاى مدیترانه در اروپا رسید . در جهتیابى با قطبنما , مسلمانان نوکى از عقربه را که متوجه جنوب  است به کار مى بردند , چون مکه درج ( جنوب  ) اغلب  اماکن سوریه است  , این جهت  همان جهت  قبله در آن اماکن مى باشد .

از اشارتى که در سیاحتنامه هاى مسلمانان در قرن ۹م آمده است  بعضى احتمال داده ان د که استعمال قطبنما در آن زمان نزد آنان متداول بوده پاورقى :

۱ ط ۱ , صفحه ۱۵۳ ۱۵۶ .

صفحه : ۲۷۴

است  . از این گذشته قدیمى ترین متنى که مسلما در آن اشاره به قطبنما آمده است  از عوفى است  که در باب  بیستم از قسم چهارم جوامع الحکایات ( ۱ ) در ذکر اشیاء عجیب  مى گوید :

مؤلف  این مجموع مى گوید که وقتى من در دریا نشسته بودم , ناگاه بادى صعب  از مکمن امر غیب  برخاست  , و ابرى سیاه روى هوا را بپوشید , و افواج امواج متراکم و متلاطم گشت  , و دریا در جوش آمد , و اهل کشتى در خروش آمدند , و معلم که دلیل بود راه غلط کرد , در حال آهنى مجوف  برون آورد بر هیئت  ماهى , و آن را در طاسى آب  انداخت  و بگردانید , و بر سمت  قبله ساکن مى شد , و دلیل بر آن سمت  رفتن گرفت  . و بعد از آن تعرف  آن حال کردم , گفتند که خاصیت  سنگ  مغناطیس است  که چون او را به قوت  در آهن مالى چنان که اثر او بر آهن بماند , آن آهن جز بر سمت قبله نایستد . و چون این معنى امتحان کردم چنان بود . و کیفیت  این خداى داند و هیچ عاقل بر سر آن نرسد](  .

در کتابى به نام کنز التجار ۶۴۰ ه.ق از مؤلفى به نام قبجقىQABAJAQI شرح کاملى از قطبنما و استعمال آن در مدیترانه آمده است  . دریانوردان مسلمان قطبنما را بوصلهBUSSOLA  مى خواندند که مأخوذ از بوسولاBUSSOLA  ( نام ایتالیایى قطبنما ) است  . اما به گفته جورج پرسى بجرJORJ PERSI BAJER  ۱۸۱۵ ۸۸ مستشرق انگلیسى و مؤلف  یک  لغتنامه انگلیسى به عربى , نام بوصله در میان ملاحان دریاى مدیترانه متداول بوده و به ندرت  در دریاهاى مشرق به کار مى رفته است  , در بحر احمر , قطبنما را بیت  الابره ( خانه سوزن[ ( عقربه](  ) و در خلیج فارس آن را قبله نما مى خواندند .

پاورقى :

۱ ۶۲۵ ه.ق , ۱۲۲۸ ب م ) .

صفحه : ۲۷۵

شاید بتوان گفت  که نخستین خبر موثق از استعمال قطب  نما از چین ( ح۱۱۰۰ ) از عالم اسلام ۱۲۸۸ و از اسکاندیناوى ح ۱۲۵۰ است  , و نخستین خبر موثق از استعمال آن در اروپاى غربى از ۱۱۸۷ مى باشد . البته در همه این نواحى ممکن است  استعمال قطبنما از پیش از تواریخ مذکور سابقه داشته باشد .

در قطبنماهاى اولیه قطعات  کوچک  مغناطیس طبیعى ( مانیتیت  ) به کار مى رفت  که آن را به وسیله ریسمانى مىآویختند , یا بر قطعه اى از چوب  یا چوب  پنبه که بر آب  شناور بود قرار مى دادند . بعد از اکتشافات  این که عقربه هاى آهنى را مى توان به وسیله مالش با مغناطیس طبیعى آهنربا کرد استعمال سنگهاى مغناطیسى طبیعى منسوخ شد .

پیشینیان به تفاوت  شمال مغناطیسى و شمال جغرافیایى واقف  نبودند . و چنین مى پن داشتند که عقربه قطبنما همیشه متوجه به شمال قرار مى گیرد . در قرن ۱۵م معلوم شد که عقربه قطبنما متوجه شمال واقعى نیست  , بلکه با نصف  النهار جغرافیایى زاویه اى تشکیل مى دهد ( بعضى مدعى هستند که چینى ها در اواخر قرن ۱۱م  به این اختلاف  واقف  بودند ) .

این که یک  میله مغناطیسى در همه نقاط زمین در امتداد مشخصى قرار مى گیرد حاکى از این است  که زمین داراى خاصیت  مغناطیسى است  . هر نقطه از سطح زمین را که در آنجا میدان مغناطیسى زمین امتداد قائم دارد یک[  ( قطب  مغناطیسى زمین](  نامند . مهمترین آنها دو نقطه اند که بالاخص آنها را[ ( قطبین مغناطیسى زمین](  مى خوانند . از این دو نقطه , آن را که در نیمکره شمالى است  قطب  شمال مغناطیسى , و آن را که در نیمکره جنوبى است  قطب  جنوب  مغناطیسى مى نامند . ( بر طبق قاعده جذب  و دفع قطبهاى مغناطیسى , آن قطب  مغناطیسى زمین را که در نیمکره شمالى است  باید قطب جنوب  مغناطیسى , زمین خواند , زیرا قطب  شمال عقربه هاى صفحه : ۲۷۶

مغناطیسى را جذب  مى کند . مع ذلک  , معمولا قطبهاى مغناطیسى زمین را بر حسب  موقعیت  جغرافیایى آنها شمالى یا جنوبى مى خوانند ) . محل قطبهاى مغناطیسى زمین در طى ازمنه ى زمین شناسى تغییر یافته است  . وضع قطب  شمال مغناطیسى نخستین بار در ۱۸۳۱ به وسیله سرج . ک  . راس , در موضعى با مختصات  جغرافیایى ۵۱ ۷۰ عل ( = عرض شمالى ) و ۹۶ ۴۶ طغ ( طول غربى ) معین شد . در ۱۹۴۸ در موضعى با مختصات  جغرافیایى ۷۳ عل و ۱۰۰ طغ در جزیره پرینس آوویلز ( کانادا ) تخمین گردید , و در ۱۹۶۰ موضع تخمینى آن داراى مختصات  ح ۷۵ عل و ۱۰۱ طغ بود .

نخستین کسانى که به قطب  جنوب  مغناطیسى زمین رسیدند ( ۱۹۰۹ ) سرت  . و . ا . دیوید و سرد . ماسن بودند , که وضع آن را در جنوبگان در موضع احتمالى ۲۵ ۷۲ عح و ۱۶ ۱۵۵ طش  تخمین کردند . در ۱۹۶۰ موضع تخمینى آن نزدیک  ۶۷ عج و ۱۴۳ طش بوده است  . از این خاصیت  که یک  عقربه مغناطیسى که در حرکت  آزاد است  در امتداد میدان مغناطیسى زمین قرار مى گیرد در جهت  یابى استفاده مى شود](  . ( ۱ )

تنبیه : دانسته شد که زمین داراى خاصیت  مغناطیسى است  , و هر نقطه از سطح زمین را که در آنجا میدان مغناطیسى زمین امتداد قائم دارد یک  قطب مغناطیسى زمین نامند . و قطب  را اهمیتى است  که خاصیت  مغناطیسى در آن متمرکز یا اشد است  , چنان که استعمال قطب  در موارد و موضوعات  دیگر نیز مفید همین معنى است  .

و نیز دانسته شد که بنابر قاعده جذب  و دفع قطبهاى مغناطیسى آن قطب مغناطیسى زمین را که در نیمکره شمالى است  باید قطب  جنوب پاورقى :

۱ دائره المعارف  فارسى , ط ۱ , صفحه ۲۰۶۳ ۲۰۶۵ .

صفحه : ۲۷۷

مغناطیسى زمین خواند , زیرا قطب  شمال عقربه هاى مغناطیسى را جذب  مى کند , لذا مى بینید که در کتب  مربوطه مى گویند قطب  شمال مغناطیسى در نزدیکى قطب  جنوب  جغرافیایى و قطب  جنوب  آن در نزدیکى قطب  شمال جغرافیایى قرار دارد . و گاهى هم مراعات  این اصطلاح خاص نشده است  و هر یک  از قطب  مغناطیسى به اسم قطب  جغرافیایى هم جوارش نام برده شده است  . و دیگر این که مقدار مختصات  جغرافیایى این دو قطب  مغناطیسى اعنى مقدار طول و عرض جغرافیایى آن دو در کتب  مربوطه مختلف  است  و بر یک مقدار ثابت  ضبط نشده است  , ظاهرا این اختلاف  باید به علت  نوسان میدان قطب  مغناطیسى زمین بوده باشد که گفته آمد . غرض ما در این تنبیه توجه بیشتر به این چند مطلب  یاد شده در پیرامون قطب  مغناطیسى بوده است  که به رشته نوشته در آمده است  .

در ماده قطبنما از لغت  نامه آمده است  که :

اساس علمى استفاده از قطب  نما : میدان مغناطیسى زمین میدانى است  که اطراف  کره زمین بدون وجود هر گونه آهنربا یا جریان الکتریک  وجود دارد .

میدان مغناطیسى زمین را مى توان به میدان یک  آهن ربا تشبیه کرد که قطب شمال در نزدیکى قطب  جنوب  جغرافیایى , و قطب  جنوب  آن در نزدیکى قطب شمال جغرافیایى قرار دارد .

مختصات  جغرافیایى این دو قطب  عبارتند از : عرض شمالى ۷۰ , طول غربى ۴۰ ۹۶ , عرض جنوبى ۲۰ ۷۳ , طول شرقى ۱۴۰ .

این دو نقطه در شمال و جنوب  مغناطیسى امتداد میدان مغناطیسى را در هر نقطه به وسیله دو زاویه که به میل و انحراف  موسوم اند تعیین مى کند . انحراف  زاویه اى است  که تصویر افقى میدان با نصف  النهار جغرافیایى صفحه : ۲۷۸

تشکیل مى دهد . انحراف  ممکن است  شرقى یا غربى باشد . میل زاویه اى است که میدان مغناطیسى با سطح افقى تشکیل مى دهد . چنانچه میدان به سمت  زیر سطح افقى متوجه باشد میل را مثبت  , و چنانچه به سمت  بالاى آن متوجه باشد میل را منفى گویند .

میل و انحراف  یک  نقطه از سطح زمین در تمام مواقع یکسان نیست  و تغییر مى کند , بعضى از این تغییرات  منظم و دائمى هستند و پاره اى اتفاقى . چون میل و انحراف  نقاط مختلف  زمین را تعیین کرده , نقاطى را که داراى میل یا انحراف  مشترکند به هم وصل کنیم دو رشته منحنى به نام منحنى هاى ایزوکلینISOCLINES  به معنى منحنى با میل مساوى یا هم میل , وایزگن ISOGONES به معنى منحنى با انحراف  مساوى یا با هم انحراف  بدست  مىآید . به وسیله چنین نقشه اى مى توان وضعیت  مغناطیسى مناطق مختلف  را نمایش داد . چنانچه نقشه هاى معرف  مقدار انحراف  نقاط مختلف  کره را همراه داشته باشیم به وسیله یک  عقربه مغناطیسى مى توان جهات  یابى و راه خویش را پیدا کرد , و این اسباب  همان قطب  نما است  .

حاصل اینکه چنانکه یک  میله مغناطیسى را میدان مغناطیسى است  , مشابه آن زمین نیز داراى یک  میدان مغناطیسى است  که حاصل از یک  میله فرضى عظیم مغناطیسى است  که محور آن از مرکز زمین مى گذرد . این میله مغناطیسى فرضى کرده زمین را در دونقطه به نام قطبهاى مغناطیسى , بدان مختصات جغرافیایى که گفته آمد , قطع مى کند , و در حقیقت  قطبین به معنى دو انتهاى محور هر چیز است  از قبیل : قطبین کره , قطبین زمین , قطبین آهن ربا و نظائر آنها .

و منشأ میدان مغناطیسى زمین مانند دیگر اسرار طبیعت  و کلمات  وجودى کتاب  هستى است  که فهم بشر از ادراک  کنه آن قاصر و عاجز است  , صفحه : ۲۷۹

و با جستجوها و کاوشها در قرون متمادى به پاره اى از احکام آنها آگاه مى گردد , چنان که فرمودند[ : ( الحکمه هى العلم باحوال اعیان الموجودات على ما هى علیه فى نفس الامر بقدر الطافه البشریه](  .

حال که دانستیم قطبین مغناطیسى زمین با قطبین جغرافیایى آن منطبق نیستند , در تصویر زاویه انحراف  مغناطیسى گوئیم :

در این شکل فرض شود ا قطب  شمال جغرافیائى , و ب  قطب  شمال مغناطیسى ( که بنابر قاعده جذب  و دفع قطبهاى مغناطیسى , قطب  جنوب  مغناطیسى زمین است  ) و ح قطب  جنوب  جغرافیایى و د قطب  جنوب  مغناطیسى ( که بنابر قاعده یاد شده , قطب  شمال مغناطیسى زمین است  ) و هر یک  ازه و و عقربه مغناطیسى قطبنما که در جهت  قطب  مغناطیسى قرار گرفته اند , و هر یک  از دو زاویه اه ب  اوب  زاویه انحراف  مغناطیسى دو نقطه ه و و است  . و دانسته شده است  که انحراف  مغناطیسى در جائى شرقى و در جایى غربى و در جایى صفر است  که انحراف  منتفى است  و لا جرم دو خط اه ب ه با هم منطبق و متحد خواهند بود . وح ط محور مغناطیسى , و رى محور چرخش مغناطیسى .

این زاویه انحراف  در هر نقطه اى بر روى زمین مشخص شده است  , و با توجه و آگاهى به اندازه زاویه انحراف  مغناطیسى , امتداد شمال و جنوب جغرافیایى را که خط زوال یعنى خط نصف  النهار که در سطح دائره نصف صفحه : ۲۸۰

النهار است  و عمود بر خط مشرق و مغرب  خواهد بود , در هر نقطه بر روى زمین از قطبنما به خوبى مى توان مشخص کرد .

انحراف  مغناطیسى با ابزارى به نام انحراف  سنج مغناطیسى اندازه گیرى مى شود . شدت  میدان مغناطیسى با واحدى به نام گاوسGAUSS  بیان مى شود . کارل فریدریش گاوس ریاضیدان و منجم آلمانى واحدى براى القاى مغناطیسى پیشنهاد کرد که به نام وى نامیده شد . ( ۱ )

تبصره : در معرفى[ ( قبله نماى مغناطیسى](  چنان که دانسته شد با آگاهى به اندازه زاویه انحراف  مغناطیسى هر نقطه بر روى خط نصف  النهار واقعى را مى توان تحصیل کرد , و پس از آن خط سمت  قبله را به دست  آورد , پس اگر قبله نماى مغناطیسى که در آن زاویه انحراف  مغناطیسى منظور شده است در دست  باشد خط سمت  قبله را به آسانى مى شود مشخص کرد . بدان که اصرار و ابرام ما در عدم اعتماد به قطب  نما , مربوط به قطبنماهاى معمولى و قدیمى است  که عقربه آنها به سمت  قطب  مغناطیسى زمین قرار مى گیرد , و با این خط سمت  مغناطیسى با توجه به مقدار درجات انحراف  مکه از جنوب  یا شمال , خط سمت  قبله مشخص نمى شود , زیرا که آن درجات  از جنوب  و شمال جغرافیایى است  نه مغناطیسى . مثلا ما را قطبنمایى است  به نام[ ( آیینه گیتى نما](  که وصف  آن در درس[ ۹۵ ( دروس هیئت  و دیگر رشته هاى ریاضى](  گفته آمد , درجات  انحراف  بسیارى از بلاد در درون و بیرون آن حک  شده است  که پس از قرار عقربه قطبنما بدان مقدار از نقطه جنوب  یا شمال به سوى مغرب  یا مشرق , نقطه سمت قبله و خط سمت  آن خواهد بود , و حال این که دستورى ناتمام است  زیرا که عقربه

پاورقى :

۱ دائره المعارف  فارسى مصاحب  در لغت  گاوس , صفحه ۲۳۶۳ و ۲۳۶۴ . صفحه : ۲۸۱

قطبنما به سمت  قطب  مغناطیسى است  نه به سمت  قطب  جغرافیایى , و چه بسیار از بلاد و نقاط که داراى زاویه انحراف  مغناطیسى بوده باشند , و قطب  شمال مغناطیسى متجاوز از یکهزار میل در جنوب  قطب  شمال جغرافیایى از آن فاصله دارد , و محل فعلى آن تقریبا در ۷۳ درجه عرض شمالى و صد درجه طول غربى گرینویچ واقع شده است  که در نتیجه در نقاط مختلف  زمین انحرافاتى به مقدار صفر تا ۱۸۰ درجه شرقى یا غربى بین دو جهت  جغرافیایى و مغناطیسى موجود است  . در تهران در محلى با طول جغرافیایى ۹ / ۲۲ ۵۱ و عرض جغرافیایى ۲ / ۴۴ ۳۵ مقدار میل مغناطیسى ۹ / ۴۶ ۳ به طرف  مشرق و یا در حدود ۴ درجه شرقى اندازه گیرى شده است  .

و باید توجه داشت  که علاوه بر میل مغناطیسى عوامل دیگر نیز از قبیل انواع فلزات  و همچنین معادن زیر زمینى در انحراف  عقربه مغناطیسى تأثیر بسزا دارند .

قبله نماى رزم آرا : آوازه قبله نماى رزم آرا را همه شنیده ایم و آن را مى شناسیم و به نحوه استفاده از آن آگاهیم .

تیمسار سرتیپ  حسینعلى رزم آرا رحمه الله علیه در اول اردیبهشت  ماه هزار و سیصد و پنجاه و شش هجرى شمسى شخصا به تنهایى در قم به دیدارم آمد , و یک  عدد قبله نما که از کارهاى بسیار گرانقدر آن شادروان زنده یاد است  با برخى از آثار قلمى دیگرش را برایم به هدیه آورده بود , پس از آن من نیز روزى راهى تهران شدم و به دیدارش رفته ام که چه گشاده روئى و تازگیها و مهمانوازى بسزائى بنمود . حقا او را مسلمانى معتقد و دانشمندى متواضع و منصف  و خوش محضر یافتم .

در جلسه قم , مسائلى چند در پیرامون موضوعات  گوناگون هیوى پیش آمد , دلیل برخى از آنها را طلب  کرد , ما هم ماخذى از تراث  علمى صفحه : ۲۸۲

علماى دین و مصادرى از کتب  دانشمندان پیشین را به حضورش عرضه داشته ایم , که بسیار شکفتگى از خود نشان داد , و همى ابتهاج و انبساط مى نمود , و از من خواست  که خوب  است  این حقائق و معارف  با شرح و بسطى در دست  دانشمندان و اندیشمندان قرار گیرد . از ذکر جمیل و وصف  کمالش به همین چند سطر اکتفا مى کنیم .

غرض این که : در قبله نماى رزم آرا که در سال ۱۳۳۱ ه.ش عرضه شده است به نص گفتارش چنان که در رساله مربوطه به قبله نما نیز به قلم آورده است[ :  ( نتیجه استخراج قبله هر شهر را با انحراف  مغناطیسى شهر مزبور با در نظر گرفتن شرقى یا غربى بودن انحراف  ترکیب  و نتیجه در ساختن این قبله نما بکار رفته است](   .

بنابراین تعیین سمت  قبله هر شهر که انحراف  مغناطیسى نیز در آن ملحوظ شده است  بى دغدغه و موجب  اطمینان خاطر است  , ولکن باید توجه داشت  که انحراف  مغناطیسى داراى تغییرات  سالیانه بلکه روزانه مى باشد , لذا چنان که علماى رصد در تجدید ارصاد و تدوین زیجات  به وفق رصد جدید اهتمام دارند باید در هر چند سالى قبله نما نیز تجدید شود , و انحراف  جدید مغناطیسى در آن اعمال گردد , و علت  احتیاج به تجدید ارصاد و تدوین ازیاج را در[ ( دروس هیئت  و دیگر رشته هاى ر یاضى](  بیان کرده ایم . صفحه : ۲۸۳

نقشه مغناطیسى جهان و خطوط هم میل مغناطیسى :

در این شکل که نقشه مغناطیسى زمین در ۱۹۶۵م است  , خطوط هم میل مغناطیسى که شرحش در پیش گفته آمد , نشان داده شده است  . نقشه مغناطیسى زمین در ۱۹۶۵م

شکل ۲

امروز جمعه ۷ رجب  ۱۴۱۳ ه.ق , و ۱۱ دیماه ۱۳۷۱ ه.ش , برابر با اول ژانویه آغاز سال ۱۹۹۳ میلادى است  که در حدود ۲۸ سال از زمان این نقشه مى گذرد , و لا جرم با انحراف  مغناطیسى فعلى زمین تفاوت  دارد , و ما به عنوان نمونه اى از خطوط هم میل مغناطیسى , آن را از کتاب[  ( کاربرد علوم صفحه : ۲۸۴

در قبله یابى](  نقل کرده ایم .

در این نقشه طول بلاد از دو جهت  تا ۱۸۰ درجه مدرج است  , بدان گونه که در آغاز درس ۴۵ کتاب[  ( دروس هیئت  و دیگر رشته هاى ریاضى](  و دیگر دروس قبل و بعد آن گفته آمد . و عرض بلاد از دو طرف  تا ۹۰ درجه مدرج است  که از درس]( ۳۰ )]  تا]( ۴۰ )]  کتاب  یاد شده به طور مستوفى تحریر و تقریر کرده ایم .

حرفE   در نقشه علامتEAST )   = ایست  ) است  یعنى شرق . و حرفW   علامت WEST = وست  , یعنى غرب  .

آگاهى و آشنایى به قطب  مغناطیسى و تمیز آن از قطب  جغرافیایى , و کاربرد قطبنما و قبله نما حاصل شده است  که در حد کفایت  است  , بحث  را به یک  تبصره و فذلکه و خاتمه , خاتمه مى دهیم .

اما تبصره : رصدى بزرگ  و حکیم ریاضى نامور مولى ابوالقاسم غلامحسین بن مولى فتح محمد کربلایى جونپورى شیرازى در عنوان جداول اطوال و عروض از زیج بهادر خانى فرماید :

[ ( آنچه فى زماننا هذا در دفاتر قدماء ارقام اطوال و عروض بلدان یافته مى شود اکثر آن مختلف  است  که غایت  تفاوت  اختلاف  تقریبا به دو درجه مى رسد](  . ( ۱ )

غرض ما این است  که باید به گفته یک  رصدى صاحب  زیج که غایت  تفاوت اختلاف  ارقام اطوال و عروض بلدان در دفاتر قدماء تقریبا به دو درجه مى رسد توجه بسزا داشت  و جدا در دفتر خاطر نگاشت  . و ما نیز در پایان درس[ ۸۲ ( دروس هیئت  و دیگر رشته هاى ریاضى](  بدان آگاهى داده ایم . پس اگر اختلاف  بیش از اندازه یاد شده دیده شده است  , اشتباه و پاورقى :

۱ ط ۱ , صفحه ۳۹۲ .

صفحه : ۲۸۵

سهو از کاتب  است  نه از اعمال رصدى . مثلا در یک  دفترى طول بلدى به حروف  جمل[ ( له](  درجه است  , و در دیگرى[ ( که](  درجه , که ده درجه تفاوت  است  و بى گما ن نادرست  است  , یا[ ( که[ [( ( له](  شده است  و یا به عکس , و هکذا نظائر آن دو , فتبصر و تدبر جدا .

اگر بخواهیم با دائره هندیه مثلا در قم سمت  اصفهان را که شهر همسایه قم است  تحصیل کنیم و به اندازه یک  درجه غربى در عمل خبط روى آورد , و بر خط سمت  یک  درجه خبط پیش برویم , ناگاه مى بینیم از همدان سر بدر آورده ایم , تا چه رسد به اختلاف  بیشتر .

یک  درجه تحریف  مانند یک  نقطه تصحیف  است  : گرکانى در ابدع البدایع آورده است  که مردى را دیدند گریان , از سبب  پرسیدند , گفت  : امروز با کنیزکان قدرى دوغ خورده ام , از آن پس قرآن تلاوت  کردم تا این آیه[ : ( فاعتزلوا النساء فى المخیض ](  ( باخاء ) .

و دیگرى گفت  که پیغمبر عسل را در روز آدینه همى دوست  داشت  , معلوم شد غسل را تصحیف  کرد .

اما فذلکه بحث  :

۱ قطبنما را به تازى بوصله و حک  گویند و به فرانسوى بوسلBOUSSOLE گویند .

۲ قطبنما در حقیقت  نماینده جهت  قطب  مغناطیسى زمین است  , نه جهت قطب  جغرافیایى آن .

۳ زمین را قطب  شمال و جنوب  جغرافیایى است  که دائره نصف  النهار هر نقطه بر و بحر , و خط نصف  النهار در سطح آن که خط زوال و خط شمال و جنوب  است  , از آن دو قطب  جغرافیایى مى گذرند , و این دو قطب  ثابت اند .

۴ زمین را قطب  شمال و جنوب  مغناطیسى نیز هست  که بر جاى صفحه : ۲۸۶

خود ثابت  نیستند , بلکه آنها را میدان حرکت  مغناطیسى است  . ۵ بر اثر میدان چرخش و نوسان قطب  مغناطیسى , عقربه قطبنما گاهى با خط شمال و جنوب  که خط نصف  النهار است  مطابق است  که هر دو یک  خط در سطح دائره نصف  النهارند , و گاهى با آن تقاطع مى کند , و زاویه انحراف  قطب مغناطیسى از قطب  جغرافیایى روى مىآورد .

۶ زاویه انحراف  مغناطیسى هر نقطه بر روى زمین بر اثر چرخش و نوسان قطب  مغناطیسى , به مرور ایام تغییر و تبدیل مى یابد .

۷ علاوه بر میل مغناطیسى زمین , عوامل دیگر نیز از قبیل انواع فلزات  و همچنین معادن زیر زمینى در انحراف  قطب  مغناطیسى تأثیر بسزا دارند . ۸ قطب  شمال مغناطیسى متجاوز از یکهزار میل در جنوب  قطب  شمال جغرافیایى از آن فاصله دارد , و محل فعلى آن تقریبا در ۷۳ درجه عرض شمالى , و صد درجه طول غربى گرینویچ , در جزیره پرینس آوویلز ( کانادا ) به تخمین واقع شده است  , که در نتیجه در نقاط مختلف  زمین انحرافاتى به مقدار صفر تا ۱۸۰ درجه شرقى یا غربى بین دو جهت  جغرافیایى و مغناطیسى موجود است  .

۹ پیشینیان از قطب  مغناطیسى زمین و زاویه انحراف  مغناطیسى عقربه قطبنما آگاهى نداشتند , و بر این عقیدت  بودند که میل عقربه مغناطیسى قطبنما همیشه از جنوب  به شمال است  , پس هنگامى که عقربه قطبنما بر خط شمال و جنوب  ایستاده است  براى تعیین سمت  قبله باید زاویه انحراف مغناطیسى را نیز منظور و معمول داشت  , و این زاویه انحراف  در هر نقطه اى بر روى زمین مشخص شده است  .

۱۰ قطبنما را از قبله نما که در این زاویه انحراف  مغناطیسى رعایت  شده است  , باید تمیز داد .

صفحه : ۲۸۷

اما خاتمه : این که مرحوم تیمسار سرتیپ  حسینعلى رزم آرا در کتابچه اى که به نام[ ( قبله نماى رزم آرا](  در دستور استفاده از[ ( قبله نماى مغناطیسى](  کار خودش بیان کرده است  براى مزید استبصار آن را نقل مى کنیم , و آن این که : بسم الله الرحمن الرحیم

قبله نماى مغناطیسى ۱ مقدمه :

قبله شناسى از مقدمات  نماز بوده , بر هر مسلمانى شناختن سمت  کعبه از مکان خود در محضر و سفر لازم است  بدین لحاظ علماى عالیقدر هیئت  و نجوم در قدیم و سنوات  اخیر و از شیخ بهائى علیه الرحمه تا مرحوم سرتیپ مهندس عبدالرزاق بغایرى براى استخراج قبله مساعى دقیقى به عمل آورده و قبله بلاد را نسبت  به جهات  جغرافیایى تعیین کرده اند که براى یافتن قبله هر محل بایستى قبلا جهات  یابى کرد ولى این امر همیشه و براى همه کس به سهولت  و سرعت  مقدور نیست  , مثلا مسافرى که به یکى از شهرهاى خارج کشور یا اماکن جدیدى برسد و بخواهد فورا نماز بخ واند نمى تواند دستور قبله یابى را بطورى که در کتب  قدیمه یا تقاویم بشرح ذیل صفحه درج شده و صحیح است  فورا اجرا نماید . ( ۱ )

پاورقى :

۱ دستور قدیم قبله یابى :

براى سهولت  طالبین دستور مى دهم که انحراف  قبله هر شهرى را که خواهند دایره بر زمین مسطح رسم کنند و بر مرکز آن که وسط حقیقى است  شاخصى نصب نمایند تا دو فایده بخشد , یکى آن که چون سایه معدوم شود یا به منتهاى کمى رسد به حسب  آفاق وقت  زوال است  , دیگر آن که بر سطح آن دایره دو خط عمودى رسم کنند که در نقطه مرکز با هم تقاطع کند بطورى که یکى از آن دو خط امتداد سایه شاخص باشد که از دو طرف  تا محیط دایره رسد و خط دیگر از وسط این خط دو مرکز دایره کشیده شود تا به محیط دایره منتهى شود که دایره را به چهار قسمت  متساوى نماید و به چهار محیط دایره منتهى شود پس نقطه طرف  طلوع آفتاب  را مشرق و نقطه مقابل آن را مغرب  دانند و اگر خود به جاى شاخص بایستد و نقطه مشرق را به دست  راست  خود قرار دهد نقطه پیش رویش شمال و پشت  سرش نقطه جنوب  است  . پس بین هر دو نقطه را نود قسمت  کرده , خط بکشد هر خط درجه مى شود , آن وقت  انحراف  قبله آن شهر را از جدول این تقویم پیدا کرده ببیند چند درجه است  به همان اندازه از نقطه جنوب  شماره کند تا خط قبله معلوم شود .

صفحه : ۲۸۸

این دستور قدیمى طبق اصول علمى بوده ولى انجام آن براى همه کس و در همه حال و به سرعت  مقدور نبوده , کسانى که هندسه ندانند نمى توانند از آن استفاده کنند .

بنده سابقا در موقع مسافرت  به وسیله یک  نقشه پنج قطعه عالم و قطب نماى معمولى سمت  تقریبى مکه را در هر شهر پیدا مى کردم ولى تابستان ۱۳۳۱ در آمریکا بر آن شدم که قبله نماى مغناطیسى تعبیه کنم که قبله یابى را تسهیل و براى همه کس حتى بیسوادها ممکن سازد . گر چه از قدیم عوام الناس قطب  نما را به نام قبله نما مى خواندند ولى بر اهل معرفت  پوشیده نیست  که قطب  نما جهت  قطبین مغناطیسى زمین را نشان مى دهد و چون حساب قبله سابقا نسبت  به جهات  جغرافیایى شده و انحراف  مغناطیسى که بعدا توضیح داده مى شود در نظر گرفته نشده بود لذا قطب  نما قبله را نمى توانست  صحیحا نشان دهد .

براى انجام منظور فوق در مدت  ۱۵ ماه قسمت  زیادى از ساعات  تعطیل و فراغت  از کار ادارى را وقف  استخراج و محاسبات  مربوط به قبله قریب یکهزار شهر نموده , اکنون نتیجه در چند نوع قبله نماى مغناطیسى به معرض استفاده گزارده مى شود .

۲ محاسبات  :

محاسبات  این قبله نما شامل دو قسمت  بوده , یکى استخراج قبله نسبت  به نصف  النهار هر محل و دیگرى محاسبه انحراف  مغناطیسى هر مکان . آ : استخراج را به طرق متعدد مى توان انجام داد ( به وسیله دایره هندیه یا اسطرلاب  و یا سمت  خورشید در ۸ خرداد و ۲۲ تیر و غیره ) ولى چون بحث در کلیه آنها طولانى خواهد بود لذا دو طریقه ذیلا ذکر مى شود : صفحه : ۲۸۹

۱ پس از تعیین طول و عرض جغرافیایى دقیق مکه و شهر منظور به وسیله دستورهاى حل مثلثات  کروى سمت  قبله تعیین مى شود . این طریقه خیلى دقیق بوده مى توان درجات  دقایق و ثوانى را نیز تعیین کرد , ولى محتاج به محاسبات  طولانى و استعمال لگاریتم بوده وقت  زیادى مى گیرد و براى اشخاص غیر ورزیده احتمال اشتباهات  کلى مى رود و بایستى بازرسى نمود . ۲ اندازه گیرى سمت  مکه روى کره , این طریقه چنانچه با مهارت  انجام شود سریع بوده و احتمال اشتباهات  کمتر مى رود و دقت  آن در حدود نیم درجه مى باشد .

براى ساختن قبله نماى مغناطیسى دقت  طریقه دوم کافى بوده , معهذا با نتیجه طریقه اول و محاسبات  استخراج کنندگان سابق تطبیق شده است  . ب  : محاسبه انحراف  مغناطیسى هر مکان , چون منظور بنده استفاده از عقربه مغناطیسى بود لذا لازم گردید که انحراف  مغناطیسى یعنى تفاوت  بین شمال جغرافیایى و شمال مغناطیسى هر شهر تعیین شود .

صفحه : ۲۹۰

از آنجایى که قطبین جغرافیایى زمین بر قطبین مغناطیسى آن منطبق نیست  , مثلا قطب   شمال مغناطیسى متجاوز از یکهزار میل در جنوب  قطب  شمال جغرافیایى بوده و محل فعلى آن تقریبا در ۷۳ درجه عرض شمالى و صد درجه طول غربى گرینویچ واقع شده , در نتیجه در نقاط مختلف  زمین انحرافاتى به مقدار صفر تا ۱۸۰ درجه شرقى یا غربى بین دو سمت  جغرافیایى و مغناطیسى موجود بوده بنابراین ملاحظه مى شود که این اختلافات  تا چه حد در جهات یابى با قطب  نما مؤثر مى باشد , لذا بنده نتیجه استخراج قبله هر شهر را با انحراف  مغناطیسى شهر مزبور با در نظر گرفتن شرقى یا غربى بودن انحراف  ترکیب  و نتیجه در ساختن این قبله نما بکار رفته است  . توضیحا عرض مى شود که انحراف  مغناطیسى داراى تغییرات  سالیانه و حتى روزانه اى مى باشد ولى چون این تغییرات  در حدود دقیقه بوده براى کار ما قابل توجه نیست  .

۳ ساختمان قبله نما :

قبله نما جعبه اى است  مدور از فلز یا پلاستیک  که در قسمت  فوقانى آن یک  عقربه مغناطیسى و در قسمت  تحتانى یک  یا چند صفحه قرار دارد . روى هر صفحه نام عده اى از شهرها طبق محاسبه دقیق سمت  مکه و انحراف مغناطیسى محل نوشته شده .

قبله نماى خودکار محلى علاوه بر عقربه مغناطیسى عقربه دیگرى به رنگ قرمز یا برنجى یا شب  نما دارد .

در قبله نماى با صفحه گردان که جدیدترین نوع و خودکار براى همه جا مى باشد عقربه دیده نمى شود خود صفحه فلزى مى گردد و توجیه مى شود . صفحه : ۲۹۱

صفحات  قبله نما بطور کلى دو نوع تهیه شده , در صفحات  اولیه که هنوز در قبله نم اها گذارده مى شود مکه معظمه در خارج صفحه در نظر گرفته شده , ولى در صفحات  جدید محل کعبه در وسط صفحه فرض شده , لذا با یک  مرتبه توجیه صفحه به وسیله گرداندن قبله نما ( یا بطور خودکار در نمونه هاى با صفحه گردان ) خطى که جلو هر شهر رسم شده سمت  قبله آن است  به طرف  مرکز صفحه .

در قبله نماهایى که داراى یک  صفحه هستند و نمونه هاى با صفحه گردان , صفحه عمومى گزارده شده که نام شهرهاى مهم را دارد .

غیر از صفحه عمومى قریب  ۲۰ صفحه دیگر براى کشورهاى مختلف  به زبان فارسى و عربى یا انگلیسى , صفحه مخصوص دلیل الحاج و صفحه اى با درجات مثل صفحه قطب  نما تهیه شده .

۴ دستور قبله یابى :

آ : قبله نماى با عقربه :

۱ اگر داخل قبله نما برگهاى متعددى است  برگى که نام شهر مطلوب  را دارد و قرار دهید .

۲ قبله نما را روى میز یا سطحى افقى ( دور از آهن آلات  و ادوات  برقى ) بگذارید .

۳ عقربه مغناطیسى پس از نوسان یک  نوک  آن معمولا ( نوک  سیاه یا شب نما ) به سمت  شمال خواهد ایستاد .

۴ به ملایمت  قبله نما را بگردانید تا شعاع شهر مطلوب  زیر نوک  شمالى عقربه قرار گیرد . خط قبله که روى صفحه رسم شده سمت  مکه را نشان مى دهد .

در قبله نماهاى خودکار محلى نوک  سیاه عقربه شمال , نوک  سفید صفحه : ۲۹۲

جنوب  و نوک  اضافى ( که به رنگ  قرمز یا شب  نما برنجى مى باشد ) بطور خودکار قبله شهرستانهایى را نشان مى دهد که در صفحه قبله نما با علامت قرمز مشخص یا روى جعبه آن قید شده .

براى قبله یابى با صفحات  جدید که مکه معظمه در وسط صفحه فرض شده باید قبله نما را بطور افقى گرداند تا شمال صفحه زیر نوک  شمالى عقربه مغناطیسى قرار گیرد . در این وضعیت  خطى که مجاور هر شهر رو به مرکز کشیده شده سمت  قبله همان شهر است  .

ب  : نمونه هاى خودکار , با صفحه گردان :

هر موقع قبله نما را در سطحى افقى ( دور از آهن آلات  ) بگذارید صفحه پس از قدرى نوسان بى حرکت  مى شود و شعاع هر شهر قبله آن را بطور خودکار نشان خواهد داد .

مکه معظمه در مرکز صفحه فرض شده و محاسبات  زاویه قبله هر محل روى این فرض به عمل آمده است  .

براى اشخاص بى سواد یا سهولت  قبله یابى مى توان شعاع شهر مورد نظر را با رنگى مشخص نمود .

سمت  شمال محل علامت  کوچکى روى صفحه نشان مى دهد .

براى یافتن قبله اماکنى که در صفحه درج نشده جداول مخصوص براى هر ناحیه یا کشور تهیه شده است  .

توضیحات  :

تبصره ۱ عقربه مغناطیسى شمال و جنوب  مغناطیسى را نشان مى دهد نه قبله را , لذا با قطب  نماهاى معمولى قدیم نمى توان بدون محاسبات  مخصوص قبله یابى کرد ( بى سوادها را آگاه فرمائید که گمراه نشوند ) . صفحه : ۲۹۳

تبصره ۲ موقع قبله یابى باید شعاع مربوطه به هر شهر را مورد استفاده قرار داد نه نام شهر را , بطورى که در دو مثال نموده شده . مثال اول : در شهر کلمبو ( در جزیره سیلان جنوب  هندوستان ) چنانچه نوک سیاه عقربه سیاه عقربه مطابق شکل ۱ قرار گیرد سهم قبله آن شهر را نشان مى دهد .

تبصره ۳ در صفحات  کشورها چون قبله شهرها غالبا در قسمت  کوچکى از محیط دایره قرار مى گیرد و نمى توان در این قسمت  کوچک  اسامى عده زیادى از شهرها را نوشت  لذا در این قسمت  طبق محاسبه یک  عده اشعه رسم شده که هر شعاع متعلق به یک  یا چند شهر مى باشد .

مثال دوم : در هر یک  از شهرهاى آبادان , اهواز , خرمشهر , مسجد سلیمان , شوشتر , کاشان الى دامغان چنانچه نوک  سیاه عقربه به وضعى که در شکل ۲ نموده شده قرار گیرد در این صورت  سهم قبله شهرهاى مزبور را نشان خواهد داد .

تبصره ۴ قبله قراء با قبله مرکز شهرستان تفاوت  محسوسى ندارد . تبصره ۵ در صفحات  جدید که مکه در مرکز آنها فرض شده موقعى که شمال صفحه زیر نوک  شمالى عقربه قرار گیرد خطى که مجاور هر شهر رود به مرکز کشیده شده قبله همان شهر است  . لذا با دو شکل فوق اختلاف  دارد . صفحه : ۲۹۴

تبصره ۶ براى استفاده بى سوادها یا براى اینکه شعاع شهرى را بتوان فورا در صفحه پیدا کرد در قبله نماهاى داراى صفحات  متعدد روى صفحه طلق حامل پایه عقربه خط رنگینى رسم شده که موسوم است  به خط نشانه . چنانچه موقع گذاردن صفحه شعاع شهر مطلوب  را زیر خط نشانه قرار دهند و در موقع بستن قبله نما هم تغییر محل ندهند پیدا کردن شعاع موقع قبله یابى تسهیل مى شود , اشخاص بى سواد یا کسانى که چشمشان ضعیف  است  نیز مى توانند از آن استفاده کنند .

در خاتمه امیدوارم نتیجه این خدمت  کوچک  که از سال ۱۳۳۱ هجرى شمسى توفیق شروع آن را حاصل و به عالم اسلام تقدیم نموده ام در قبله یابى مورد استفاده واقع گردد]( .

این بود عبارت  مرحوم سرتیپ  حسینعلى رزم آرا که آن را در میان دو[ ( ]( نقل کرده ایم . و رساله را در همینجا خاتمه مى دهیم . الحمدلله که رساله شریف[  ( قطبنما و قبله نما](  در فرق قطب جغرافیایى و قطب  مغناطیسى زمین , و معرفت  سمت  قبله از قطبنما و تمیز قطبنما از قبله نما بدان نحو که خواسته نگارنده بود به پایان رسید . و آخر دعویهم أن الحمدلله رب  العالمین  .

پانزدهم ماه رجب  الاصب  , ۱۴۱۳ ه.ق

۱۹ / ۱۰ / ۱۳۷۱ ه.ش

صفحه : ۲۹۵

فهرست

لوح و قلم ۱۰۵

قصل دوم / قلم و لوح و کتاب  , قضا و قدر , آسمان و زمین , طبقات ملائکه ۱۵۵

لیله القدر و فاطمه[ ( سلام الله علیها](  ۱۸۵

تعریف  لیله القدر به بیانى رفیع تر ۱۹۲

مناسک  حج ۱۹۹

جزء دوم حجه الاسلام ـ یعنى اعمال حج تمتع ۲۱۰

برخى از احکام نساء ۲۱۶

نامه اى به زائر بیت  الله ۲۱۸

کر ۲۳۷

قطب  نما و قبله نما ۲۴۷

جدول مقدار انحراف  قطب  نما ۲۵۴

قبله نماى مغناطیسى ( رزم آرا ) ۲۸۷

۱ ـ مقدمه ۲۸۷

۲ ـ محاسبات  ۲۸۸

۳ ـ ساختمان قبله نما ۲۹۰

۴ ـ دستور قبله یابى ۲۹۱

 

 

 

 

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *