امام هادی علیه السلام در آثار علامه حسن زاده آملی ۲

امام هادی علیه السلام در آثار علامه حسن زاده آملی

کدثبت علمی:۴۰۲-۶۱۰-۳۴۹۰۴۰۴۰۱۷-۱۶۱۵

نذر مادر متوکل

شیخ مفید مى گوید:
ابوالقاسم ، جعفر بن محمد، برایم نقل کرد: متوکل بر اثر دمل و زخم بزرگ و عمیقى بیمار شد و در شرف مرگ بود و احدى جرات نداشت دست به زخمش بزند. مادرش نذر نمود که اگر شفا یابد، مال بسیارى به ابوالحسن ، على بن محمد علیه السلام ببخشد.
فتح بن خاقان به متوکل گفت : کاش کسى را نزد آن مرد (امام دهم علیه السلام ) گسیل مى داشتى و از او کمک مى خواستى ! شاید نزد او چیزى باشد که وسیله گشایش تو شود.
متوکل دستور داد تا چنین کنند؛ کسى نزد آن حضرت فرستادند و مرض او را گفتند. آن شخص بازگشت و این دستور را آورد که : از پشکل گوسفند بگیرند و در گلاب حل کنند و بسایند و بر آن دمل گذارند، که این اذن خدا نافع است .
پس به دستور عمل کرد و آنرا بر زخم گذاشت . زخم باز شد و هر چه در آن بود خارج شد. مادر متوکل چون خبر سلامتى فرزند را شنید، ده هزار دینار براى امام علیه السلام فرستاد و متوکل از بیمارى بهبود کامل یافت . چند روز بعد، بطحائى ، نزد متوکل از حضرت سعایت کرد که اموال و اسلحه ها نزد اوست . متوکل به سعید حاجت دستور داد تا شبانه به خانه آن حضرت علیه السلام حمله برد و هر چه مال و اسلحه بیابد نزد او بیاورد.
سعید حاجب مى گوید: شبانه قصد خانه آن حضرت را کردم ، و نردبانى به همراهم بردم ، سر بام رفتم و در تاریکى مانده بودم که چگونه و از کجا وارد خانه شوم . امام فریاد زد: اى سعید! به جاى خود باش تا برایت شمع بیاورند.
طولى نکشید که شمعى آوردند و من فرود آمدم . دیدم آن حضرت ، جبه پشمینى پوشیده و کلاه پشمینى بر سر نهاده و سجاده اش از حصیر برابر اوست .
تردید نکردم که مشغول نماز بوده است .
فرمود: این اتاقها در اختیار تو.
من به همه اتاقها رفتم و بازرسى کردم و چیزى نیافتم .یک کیسه اشرفى در خانه بود که مهر مادر متوکل ، بر سرش پدیدار بود و یک کیسه دیگر هم با همان مهر موجود بود.
امام به من فرمود: این جا نماز را هم بازرسى کن !
من آنرا برداشتم که یک شمشیر غلاف کرده ؛ زیرا آن بود، آنها را برداشتم و نزد متوکل بردم و چون به مهر مادرش نگاه کرد، او را خواست . مادرش نزد او رفت .
یکى از خدمتکاران خاصش از گفت و گوى آنان چنین مرا خبر داد که مادرش به او گفت ، در بیمارى تو چون نا امید شدم ، نذر کردم ، که اگر شفایابى ، از مال خود، ده هزار دینار براى او بفرستم ، و چون بهبود یافتى آنها را فرستادم و این هم مهر من است که بر کیسه مى باشد. سپس کیسه دیگر را گشودند و در آن چهار صد اشرفى بود. متوکل یک کیسه پر از پول دیگر نیز بر آنها افزود و به من گفت : اینها را ببر و شمشیرش را نیز بدو باز گردان !
من نیز چنین کردم و خدمت امام رسیدم و از او شرم نموده ، گفتم : ورود بدون اجازه به خانه شما براى من سخت است ؛ ولى من ماءمورم و چاره اى ندارم .
ایشان در پاسخ فرمود: و سیعلم الذین ظلموا اى منقلب ینقلبون ؛
و آنان که ستم کردند، به زودى دریابند که به چه کیفرگاه و دوزخى بازگشت مى کنند.

 

منبع:فضایل و سیره چهارده معصوم در اثار علامه حسن زاده آملی

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *