اشعار علامه ۳۱
اشعار علامه
کد ثبت علمی:۱۳۹-۶۱۰-۳۴۹۰۴۰۴۰۱۷-۱۳۸۷
دگر هیچ
مائیم و رخ یار دل آرام و دگر هیچ
ما راست همین حاصل ایام و دگر هیچ
ای زاهد بیچاره که داری هوس حور
ای وای تو و آن هوس خام و دگر هیچ
خواهی که زنی گام به امید وصالش
باید گذری اولاً از کام و دگر هیچ
ازخدمت نفست ببُر ایدوست که این دون
گرگی است که هرگز نشود رام و دگر هیچ
یارب چه توان گفت مر این مرده دلان را
کاینها که شما راست بود دام و دگر هیچ
خواهی گذرد صیت تو از مشرق و مغرب
می باش یکی بنده گمنام و دگر هیچ
از پرتو جام و رخ ساقی به سحرها
« نجم» است فروزان به بروبام و دگر هیچ
تاریخ سرودن : ۲۵ بهمن ۱۳۴۸
پاسخها